احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی/ 8 جدی 1392 - ۰۷ جدی ۱۳۹۲
پیمان امنیتی با امریکا و امضای آن اینروزها به بحثی داغ در محافلِ سیاسی و حتا مردمی تبدیل شده است. عدهیی موافق و عدهیی مخالفاند، ولی کمتر کسیست که در اینمیان برای موافقت و یا مخالفتش، دلیلی محکم و قناعتبار ارایه کند. رییسجمهور کرزی هم به عنوان یکی از مخالفینِ فعلیِ این امضا و کسی که خواستار به تعویق افتادنِ آن است، ادعا کرده که تا روزی که مطمین نشود امریکاییها نقش و مسوولیتِ خود را در جهت تحققِ صلح و ثبات در افغانستان میپذیرند، این پیمان را امضا نخواهد کرد. اما نکتۀ جالبِ توجه این است که در طول بیش از ده سالی که جناب آقای کرزی با امریکاییها از درِ دوستی و محبت مراوده داشته، کمتر اینگونه نکتهسنجیها و ظرافتها به ذهن و نگاهش خطور کرده است. گویا این روزها معجزهیی شده و جناب رییسجمهور عزمش را جزم کرده است تا از منافع و مصالحِ ملی دفاع کند و نگذارد که در گرماگرمِ امضای پیمانها و میثاقها، کلاهی بر سر این ملت گذاشته شود و به قول معروف، تا آخر عمر، لعن و نفرینِ آن به دنبال او باشد!! دریغا که اگر کرزیصاحب از آغاز حکومتداریاش تا این حد دلسوز، متوجه و محتاط میبود، اکنون هیچ جایی برای اینهمه نابهسامانی و ناامنی و نفاق در کشور باقی نمیماند!… اما بهراستی، عاملان اصلیِ این نابهسامانی و ناامنی و نفاق کیها هستند؟ چه کسانی بهواقع در کمینِ آرامش و صلح و صفای این ملت نشستهاند؟ این همان پرسشیست که سالهاست ذهنِ همۀ مردم را به خود مشغول کرده و کرزی و هیچکدام از رفقای داخلی و خارجیاش که در رأس معادلات سیاسی افغانستان قرار دارند، پاسخی روشن به آن ندادهاند.
اما آنچه اکنون در میان تمامِ این مسایل واضح است، تناقضگوییها و ادعاهای ضدونقیضیست که جناب کرزیصاحب این روزها پیرامونِ مخالفتِ خود با امضای قرارداد امنیتی با امریکا پیش کشیده و پرده از حقایق ساختهشده و یا واقعییی برداشته که تحلیلِ هر کدام ساعتها را در بر خواهد گرفت. و از عجایب اخیرِ دیگر اینکه ایشان فرمودهاند که یکی از علتهای بنیادینی که جنابش راضی نشده تن به امضای پیمان امنیتی با امریکاییها بدهد، عدم همگونی و توافق بر روی تعاریف و مفاهیمیست که در این سند گنجانده شده است.
از لحاظ فنی، بدون شک هر سیاستمدار و یا دیپلماتِ صاحبخرد و صاحباندیشهیی که بخواهد حافظ منافع ملی خود باشد، باید بهدقت بر روی حرفحرفِ یک سند و قرارداد تأمل کند تا از اینراه از خطاها و مشکلاتی که ممکن است در تعاریف و مفاهیم و برداشتها صورت بگیرد، جلوگیری کند. از لحاظ حقوقی، این خود یک اصل و اساسِ بینالمللی است که اصل سند به هر چند زبانی که قابل اعتبار باشد، یکدست و همگون ترتیب شود و جایی برای تفسیرها و برداشتهای شخصی و سلیقهیی باقی نگذارد. از اینرو جناب آقای کرزی به رندی تمام، نکتۀ ظریفِ حقوقیِ خوبی را برداشت کرده و به آن پیچیده است. اما پرسش اینجاست که نگرانی از کدام تعاریف و مفاهیم، باعث شده که امضای این پیمان به تعویق انداخته شود؟ هرچند که در طول چند سال اخیر، همیشه عملکردهای جناب آقای کرزی مورد شک و تردید ملت قرار داشته است، اما اگر حرفِ حقی از سوی ایشان هم تصادفاً و یا ندرتاً رخ دهد، باید آن را مورد توجه قرار داد و در مورد آن اندیشـید.
جناب آقای کرزی ادعا کرده است که دلیل وی برای عدم امضای این پیمان، تفاوتِ دیدگاه دولت افغانستان با امریکاییها در مفهوم و تعریفی است که از تروریسم در این سند ارایه شده است! جای بسی تعجب است که بعد از بیش از یک دهه همکاریِ مشترک میان امریکا و افغانستان، جناب آقای کرزی اعتراف کرده است که در تعریف از تروریسم، کاملاً با یکدیگر اختلاف سلیقه دارند.
به ادعای جناب آقای کرزی، کسانی که در داخل افغانستان انتحار میکنند، میکُشند، فاجعه میآفرینند و مکاتب را به آتش میکشند، از نگاه امریکاییها تروریست نیستند؛ بلکه تروریست و تروریسم از نگاه آنها تعریف دیگری دارد و فقط آنچه منافعِ امریکا را به خطر اندازد، در این قلمرو قرار میگیرد. پرسش اینجاست، با اینهمه تفاوت در دیدگاه، در چند سال گذشته چهگونه کرزیصاحب شریک خوبی برای مبارزه با تروریسمِ بینالمللی برای ناتو و بهخصوص امریکاییها بوده است؟ و پرسش دیگر اینکه: اگر امریکاییها جنایتکارانی را که در داخل افغانستان فاجعه میآفرینند و جانِ مردم ما را میگیرند و خون شهروندان ما را میریزند، تروریست ندانسته و آن را جزوِ مشکلات داخلیِ ما میدانند و حل آن را به عهدۀ خود افغانستانیها میگذارند؛ پس حضور آنها و یا هر نیروی خارجی دیگر در افغانستان، اصولاً چهگونه خواهد توانست سبب تأمینِ ثبات و امنیت در کشور گردد؟
حال اگر این ادعای جناب کرزی صحیح باشد، باید روی آن تأمل و تدبر کرد و نیـز اینکه باید به صورت جدیتری از جناب ایشان پرسید؛ آیا این برداشت امریکاییها، نوعی تعمیم و گسترشِ تفکر و گفتمانی نیست که خود او طی ده ساله گذشته بهراه انداخته است؟ یعنی برادر خواندنِ طالبان و فرزندانِ این ملت دانستنِ آنها و دلسوزی و تساهل و تسامح نسبت به آنها از سوی رییسجمهور، همه در نهایت به این انجامیده که طالبان و تمام دهشتافکنی و بحرانسازیِ آنها از نگاه جامعۀ جهانی، مشکلی داخلی قلمداد شود که باید خود افغانستانیها بر آن فایق آیند و به نوعی آنها از تقابل با این پدیدۀ شوم شانه خالی کنند!
ادعای کرزی را در این زمینه باید به قضاوتِ تاریخ و مردم سپرد که تا چه حد صادقانه و تا چه حد فرصتطلبانه مطرح شده استـ هرچند که درونمایۀ تلخی از واقعیتها را در خود دارد و ای کاش در طول ده ساله گذشته به جای نهادینه کردن این گفتمان، کوشش میکرد که طالب و معضلی به نام طالبانیسم را نیز همردیفِ تروریسمی قرار میداد که نه تنها ملتِ ما را دردمند ساخته، بلکه تهدیدیست برای صلح و ثبات دنیـا! آنوقت بود که میشد به صورت جدیتر از جامعۀ جهانی خواست که نه تنها به فکر آرامش خود، که به فکرِ تأمین امنیت و ثبات در افغانستان و پایان دادن به رنجهای مردمِ ما نیز باشـد؛ چرا که حقیقت آن است که طالبان و دهشتافکنی در افغانستان، تنها مشکل و دردِ مردمِ ما نیست، بلکه ویروسیست که در کوتاهترین زمان ممکن، دنیـا را آلوده ساخته و اگر به مبارزۀ بینالمللی با آن نپرداخت، جهان را از پای درخواهد آورد.
Comments are closed.