گزارشگر:رضا مهریزی/ یک شنبه 9 حمل 1394 - ۰۸ حمل ۱۳۹۴
در این مقاله ابتدا شمهیی از زندهگانی کییرکگارد مطرح شده، سپس مراحل یا سبکهای زندهگی از دیدگاه وی ارایه میشود.
سورن کیرکگارد در ۱۸۱۳ در کپنهاگ دانمارک متولد شد. پدرش در ابتدا چوپانی تهیدست بود. او که فردی مذهبی بود، روزی زبان به اعتراض گشود و آنچه را که توانست نثار خدایش کرد. پس از آن واقعه، او به حرفه تجارتِ منسوجات پرداخت و پس از مدتی ثروتِ فراوان یافت. اما دیری نپاید که فرزندانِ او یکی یکی از بین رفتند و از هفت فرزند او فقط دو نفر باقی ماندند. پدر این امر را خشمِ خدا میدانست و به پادافره گناهاش تصمیم گرفت سورن را یک خدادان کند. لذا سورن در۱۸۳۰ در رشته الهیات وارد دانشگاه کپنهاگ شد اما دیری نپاید که متوجه فلسفه شد و فلسفه هگل او را شیفته خود کرد؛ اما بعدها معتقد شد که هگل کاخی (نظام فلسفی) محکمی را بنا کرده است که خود هگل در آن جایی ندارد. لذا به جرگه منتقدان فلسفه هگل پیوست.
یکبار در دوره دانشجویی به روسپیخانهیی رفت که تنها تجربه جنسی او در زندهگی محسوب میشود، ولی سرخورده و با خاطرهیی بد از آنجا گریخت. در بهار سال۱۸۳۶ کیرکگارد دچار بحران نومیدی شد و مدت دو سال طول کشید تا به حالت عادی و طبیعی برگردد. در سال ۱۸۳۸ پدر را از دست داد و ارث نسبتاً قابل توجهی به وی رسید. همین امر کمک کرد که او راحتتر به مسایل فلسفه بپردازد. در ۱۸۳۹ و در سن ۲۶ سالهگی با دختری هفده ساله از خانواده نجبای دانمارک به نام رژین اولسن آشنا شد. این دو بهزودی با هم نامزدی کردند، ولی۲ روز پس از نامزدی کیرکگارد به این نتیجه رسید که اشتباه کرده و حلقه را به او پس داد. کیرکگور پس از بههم زدن نامزدیاش، به آلمان رفت و یک سال در برلین اقامت گزید.
وی در ۱۸۴۲ به کپنهاگ برگشت و کتاب “یا این یا آن؛ پارهیی از زندهگی” را منتشر کرد.
در سال ۱۸۴۲ ترس و لرز را منتشر کرد؛ کتابی که بنا به گفته خودش برای جاودان کردن نامش کافی بود.
عشق رژین همچنان در دل کیرکگارد زنده بود و هر یکشنبه او را در کلیسا میدید، هرچند که صحبتی ما بین آن دو ردو بدل نمیشد.
چندی بعد نیز رژین ازدواج کرد. در اپریل سال ۱۸۵۵ رژین و شوهرش قرار بود از کپنهاگ بروند، در این بین رژین با کیرکگارد برخورد داشت و بعد از ۱۴ سال با همدیگر به صحبت پرداختنند. ۷ ماه پس از سفر رژین یعنی در ۱۱ نوامبر ۱۸۵۵ کیرکگارد بر اثر ضعف و ناتوانی در سن ۴۲ سالهگی در گذشت و طبق وصیتش تمام اموالش را برای رژین گذاشت .
حال که با سبک زندهگی خود کیرکگارد آشنا شدیم، به سراغ بحث اصلی خود در این جستار یعنی انواع سبکهای زندهگی از نظر کیرکگارد، میرویم.
طبق نظر کیرکگارد در افراد بشر سه دیدگاه نسبت به زندهگی و یا سه مرحله در زندهگی وجود دارد:
ـ مرحله زیباشناختی یا حسی
ـ مرحله اخلاقی
ـ مرحله دینی یا مذهبی
هر مرحله یک سبک مستقل است و هیچ فرمولی مراحل مختلف را به هم وصل نمیکند. انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر به صورت پیوسته نیست و جهشوار صورت میگیرد.
مرحله زیباشناختی یا حسی: این مرحله از حیات، حول تمایل به لذت و ارضای آنی شهوات شکل گرفته است و مربوط به افرادی میشود که در زندهگی آنها دوام و ثباتی نیست و میخواهند طعم همه تجارب را بچشند و از چیزهایی که آنها را مقید و محدود میکند، گریزانند. فرد در مرحله زیبا شناختی یا حسی دایماً درجستوجوی تنوع و تازهگی است و در حال تلاش برای دفع رنج از خودش میباشد، اما در نهایت با نومیدی و رنج مواجه میشود.
کیرکگارد نمونه و نماد این مرحله را فردی بهنام “دون ژوان” معرفی میکند که دین و مذهب را کنار گذاشته و با معیارهای ثابت اخلاقی و دینی بهشدت به دشمنی برخاسته است.
در مرحله یا سبک اخلاقی، برای فردی که در این مرحله است، یک رشته مقررات جهانی مطرح است و او خود را مقید میداند که به این مقررات عمل کند. در سبک اخلاقی، زندهگی چیزی نیست جز یک نوع تعهد به ادای تکلیف فردی و اجتماعی. در این سبک، فرد خود را در برابر نظام بشری مسوول میداند و بر عهده خویش میداند که با تملک نفس و خویشتنداری اخلاق را بر لذت فردی مقدم بدارد. و چنین انسانی مرد تکلیف است تکلیفی که خودآزادانه و در عین وقوف کامل به مسوولیت خویش اختیار نموده است. کیرکگارد نمونه یک فرد اخلاقی را “سقراط” معرفی میکند.
در مرحله دینی یا مذهبی، انسان “اصول اخلاقی” را رها میکند تا خود را کاملاً و با شور و نشاطی عاشقانه وقف خدا کند.
در این مرحله فرد خود را در ارتباطی بیواسطه با امری والا میبیند. در مرحله دینی است که در آن شخص به اراده خداوند تسلیم میگردد و با انجام این کار آزادی اصیل را مییابد. یکی از قهرمانان گذار از مرحله اخلاقی به مرحله دینی حضرت ابراهیم است؛ در دستوری که به ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش داده میشود، خداوند چیزی را از ابراهیم میخواهد که از دیدگاه اخلاقی ممنوع است. در اینجاست که شخص خودش باید تصمیم بگیرد و لذات زودگذر را و یا اصول اخلاقی را بپذیرد و یا کاری مومنانه انجام دهد؛ چنان کاری که ابراهیم شهسوار ایمان چنین کرد.
تقسیمبندی دیگری نیز از انواع سبکهای زندهگی وجود دارد که ما به اختصار بیان میداریم. در این تقسیمبندی زندهگی به دو نوع زندهگی خودآگاهانه و زندهگی ناخودآگاهانه تقسیم میشود. زندهگی خودآگاهانه زندهگییی است که فرد یکسَره خودآگاهی و علم است به تمام رفتار و گفتار و حتا پندار خود. در زندهگی خودآگاهانه غفلت جایی ندارد و فرد یکسره هوشیاری است. البته زندهگی خودآگاهانه نیز به دو نوع تقسیم میشود: زندگی خودآگاهانه ایمانی که بالاترین جایگاه را دارد و دیگری زندهگی خودآگاهانه بیقید و شرط.
قسمِ دومِ زندهگی، ناخودآگاهانه است. زندهگی ناخودآگاهانه زندهگییی است که فرد در تصمیمگیریها و انتخابهایش بیشتر تحت تأثیر محیط و اطرافیانش هست و در شلوغی و غوغای دیگران، خودش را فراموش میکند و بیآنکه حواسش به خودش باشد، دست به انتخاب میزند که این نوع زندهگی نیز به دو پاره تقسیم میشود: زندهگی ناخودآگاهانه ایمانی و زندهگی ناخودآگاهانه بیقید و شرط.
Comments are closed.