فرهنگ فساد از کجا آمده است؟

گزارشگر:احمد عمران - ۱۱ میزان ۱۳۹۱

رییس‌جمهور کرزی، امریکا را متهم به ترویجِ فرهنگِ فساد در افغانستان کرد. او در تازه‌ترین اظهاراتِ خویش گفت که قراردادهای غیرشفاف این کشور، زمینۀ رشد فساد اداری و مالی را در افغانستان مساعد کرده است.
این بارِ اول نیست که مقام‌های کشور، متحدان بین‌المللیِ خود را به ترویج فرهنگ فساد اداری در افغانستان متهم می‌کنند.
آقای کرزی هر زمان با انتقاد جامعه جهانی در زمینۀ رشد فزاینده و لجام‌گسیختۀ فساد اداری روبه‌رو شده، به گونۀ واکنشی توپ را دوباره به میدان حریف انداخته است. سخنان اخیر وی هم در واکنش به انتقادهای جامعه جهانی مبنی بر ناکامیِ افغانستان در مهارِ فساد اداری در کشور، مطرح شده‌اند.
بحث فساد اداری در کشور چنان فربه و بزرگ شده که با این بهانه‌جویی‌ها و فرافکنی‌ها نمی‌توان واقعیتِ آن را نادیده گرفت و یا دیگران را مروجِ آن دانست. اگر شرکت‌های امریکایی قراردادهای غیرشفاف امضا کرده‌اند که سبب خورد و بردهای کلان مالی شده، این قراردادها عملاً به‌وسیله شماری از مقام‌های کشور و یا نزدیکانِ آن‌ها انجام شده است. افرادی که در ساختار دولتی افغانستان صاحب نفوذ نیستند، هرگز نمی‌توانند که به چنین قراردادهایی دست پیدا کنند.
یک نگاه اجمالی به فهرست قراردادکننده‌گان روشن می‌کند که هیچ فرد خارج از دایره قدرت در افغانستان چنین قراردادهایی را به‌دست نیاورده است. جالب این‌جاست که اکثر قراردادکننده‌گان عملاً افرادی هستند که با شخص آقای کرزی نزدیک‌ترین مناسبات را دارند و یا از سوی او حمایت سیاسی می‌شوند. اگر آقای کرزی با واقع‌بینی به اطراف خود نگاه کند، آن‌گاه متوجه خواهد شد که حتا شماری از این قراردادکننده‌گان خارج از افراد خانواده او نیستند. به این ترتیب، آقای کرزی چه‌گونه جرات می‌کند که همواره دیگران را متهم به ترویج فرهنگ فساد در افغانستان کند؟!
پاسخ این پرسش کاملاً روشن است. آقای کرزی به هدف انحرافِ اذهان عمومی در کشور چنین اظهاراتی را مطرح می‌کند. زمانی که آقای کرزی با این پرسش از سوی جامعه روبه‌رو می‌شود که «نتایج مبارزه با فساد اداری در کشور چه بوده؟» او به صورت آگاهانه کشورهای دیگر را متهم می‌کند تا به این صورت، ناکامیِ خود را در امر مبارزه با فساد اداری در کشور پنهان کند.
آقای کرزی می‌داند که جامعه در این خصوص به‌شدت حساس است و پرسش‌های فراوانی در ذهن دارد، به همین دلیل هر از گاهی که با سوال فساد اداری در کشور رو‌به‌رو می‌شود، آن را به دیگران نسبت می‌دهد. هر چند که نمی‌توان انکار کرد که بخشی از فساد اداری از سوی شرکت‌های خارجی در کشور صورت می‌گیرد، ولی این زمینه هم به وسیله قدرتمندان داخلی فراهم شده است.
آقای کرزی به گونۀ آگاهانه دیگران را به ترویج فساد در کشور متهم می‌کند، چون می‌داند که باید از میلیاردها دالری که وارد کشور شده، به جامعه پاسخ‌گو باشد؛ همان پول‌هایی که بخش بزرگی از آن‌ها در روند فسادِ تباه‌کن به جیب‌های افراد نزدیک به آقای کرزی و مقام‌های بلندپایه کشور سرازیر شده‌اند.
آقای کرزی می‌داند که در برابر این پرسش اساسی از سوی مردم افغانستان روبه‌رو است که با میلیاردها دالرِ کمک‌شده به دولت چه کرده است؟ چه‌قدر در زنده‌گی و دسترخوان مردم تغییرات رونما شده؟ و چه‌قدر این پول‌ها در ایجاد زیرساخت‌های سیاسی و اقتصادیِ کشور هزینه شده‌اند؟
آقای کرزی و همراهانِ او در ارگ ریاست‌جمهوری، در برابر این‌گونه پرسش‌ها پاسخی ندارند و به همین دلیل مجبور می‌شوند که دیگران را متهم به ترویج مناسبات فسادآلود در کشور کنند.
در ده‌سال گذشته آقای کرزی وعده مبارزه با فساد را داده است؛ ولی دستاورد دولت در این زمینه اگر نگوییم هیچ، ولی چندان هم نبوده است. نهادهای زیادی در این سال‌ها برای مبارزه با فساد ایجاد شدند، اما سرانجام همین نهادها یا خود در چرخۀ فساد غرق شدند و یا اعتراف کردند که «آب از سرچشمه گل‌آلود است».
اگر فساد اداری در ارگ ریاست‌جمهوری وجود نداشته باشد، بدون شک در زیرمجموعه‌های دولت به ساده‌گی می‌توان آن را کنترول کرد. مساله اساسی این‌جاست که افرادی آلوده به فساد هستند که از قدرت بالایی در ساختار سیاسی و اقتصادیِ کشور برخوردار اند. این افراد کسانی نیستند که از چشمِ جامعه و نهادهای مسوول پنهان باشند؛ آن‌ها افرادی‌اند که روزانه با آقای کرزی نشست‌وبرخاست دارند و در یک کاسه با او نان می‌خورند.
اگر واقعاً نهادهایی خواسته باشند که با فساد اداری در کشور مبارزه کنند، باید به ریشه‌های آن بپردازند؛ همان ریشه‌هایی که اگر خشکانده شوند، افغانستان موفقیت بزرگی را در مبارزه با فساد حاصل خواهد کرد.
ولی مساله این‌جاست که ریشه‌های فساد در کشور چنان بزرگ و پرقدرت هستند که دسترسی به آن‌ها اگر محال نباشد، به‌شدت دشوار است. به همین دلیل در ده سال گذشته، مبارزه با فساد در حد یک شعار دهان‌پرکن باقی مانده و هیچ دستاورد قابل توجهی نداشته است. و اگر واضح‌تر سخن بگوییم، واقعیت این است که  قدرت سیاسی در کشور چنان به فساد آلوده شده، که منهای آن دیگر نمی‌تواند به حیاتِ خود ادامه دهد.
فساد و قدرت سیاسی در کشور طی این سال‌ها به دو روی یک سکه تبدیل شده و همواره یکدیگر را حمایت کرده‌اند. آقای کرزی در نتیجۀ همین مناسبات فسادآلود توانست که قدرت سیاسی را برای دومین‌بار در انتخابات سال ۲۰۰۹ به‌دست آورد و تا امروز هم در سایه همین مناسبات زنده‌گی کرده است. آقای کرزی نه می‌خواهد و نه می‌تواند که ریشه‌های فساد را نابود کند؛ چون نابودیِ فساد در افغانستان عملاً به سلطه سیاسیِ او نیز نقطه پایان خواهدگذاشت و کدام عقل سلیم است که بیاید خود تیشه به ریشه خود بزند؟!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.