بومی ‌سازی قدرت؛ راهی برای تأمین عدالت

گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 25 حمل 1394 - ۲۴ حمل ۱۳۹۴

مناسبات قدرت در جامعۀ سنتی افغانستان به گونه‌یی رقم خورده که اعتماد نسبت به افراد خودی در میان شهروندان بیشتر از افراد غیرخودی بوده است. بر همین مبنا، بحث بومی‌سازی قدرت می‌تواند مطرح شود.
در حال حاضر، دولت افغانستان طرحی را دنبال می‌کند که بر اساس آن، والیان نباید از ولایتِ خود انتخاب شوند. این طرح در سیزده سال گذشته به گونه‌های متفاوتی مورد آزمون قرار mnandegar-3گرفته است و می‌توان ادلۀ له و علیهِ بسیاری برای آن نشان داد.
در سیزده سال گذشته ما ولایاتی داشتیم که به‌وسیلۀ افراد بومیِ همان ولایات اداره و رهبری شدند. در عین حال ولایاتی هم داشتیم که از سوی افراد غیربومی مدیریت می‌شدند. تجربه نشان داده که افراد بومی در مدیریتِ وضعیت بیشتر موثر بوده‌اند تا افراد غیر بومی. حالا نام نمی‌بریم، ولی مثال‌های زیاد و مناسبی برای آن وجود دارد که برخی‌ها هم اظهرمن‌الشمس‌اند.
در مجموع، تجربۀ سیزده سال حکومت‌داری نشان می‌دهد که افراد بومی در تأمین نظم، عدالت و امنیت نقش موثرتری داشته‌اند. هرچند که در این میان، برخی افراد غیربومی نیز می‌تواند وجود داشته باشند که توانسته‌اند به دلیل ابتکار و استعدادِ خود در مدیریتِ ولایت‌ها مفید واقع شده باشند؛ اما تعداد این افراد به‌شدت اندک است و از جانب دیگر، بر اساس منطق، استثنا نمی‌تواند قاعده باشد.
اگر به روشِ کارل پوپر عمل کنیم که برای هر فرضیه‌یی بخواهیم موارد ابطال آن را پیدا کنیم، طرح غیربومی‌سازی قدرت در ولایات، با ابطال روبه‌رو می‌شود و آزمون پذیرفته‌شده‌یی نمی‌تواند به شمار رود. پوپر به این نظر بود که یک نظریه تا زمانی محلِ مناقشه نیست که موارد ابطالِ آن جست‌وجو نشود.
نظریۀ ابطال‌پذیری نه تنها در علوم تجربی کاربرد دارد، که به علوم اجتماعی نیز راه یافته است. نظریۀ غیربومی کردنِ قدرت در ولایات به‌وسیلۀ افراد غیرخودی از ریشه و اساس با ابطال روبه‌رو می‌شود. به همین دلیل با توجه به شرایط و اوضاع افغانستان، باید بر طرح بومی‌سازی قدرت در ولایات تأکید صورت گیرد و سران دولت وحدت ملی برای این‌که بتوانند رخوت و رکود ولایات را به پویایی و پوینده‌گی بدل کنند، باید تلاش ورزند که با رای‌زنی و مشورت با مردم و نماینده‌گان‌شان، افرادِ لایق و مدبری را در هر ولایت تشخیص دهند و آن‌ها را در رأسِ امور بگمارند. به‌ویژه این‌جا بحثِ والی‌ها مطرح است و باید نسبت به این موضوع با طرح و برنامه عمل کرد.
شاید رییس‌‌جمهوری به دلیل این‌که والی‌های بومی روابط نزدیک با محیط و مردم دارند و قدرت در افغانستان همواره در حوزه‌های مشخص باقی می‌ماند، از غیر بومی کردنِ والی‌ها حمایت کرده باشد و یا هم در عقبِ این طرح، دیدگاه سیاسی وجود داشته باشد؛ اما نباید منافع کلان افغانستان را قربانی خواست‌های شخصی و مقطعی کرد.
چرا از والی‌های بومی دفاع باید صورت گیرد؟… این طرح چند استدلالِ نیرومند را با خود دارد:
بومی‌سازی قدرت به ثبات و نظم در ولایات منجر می‌شود.
بومی‌سازی قدرت اعتماد و باور مردم را به نظام افزایش می‌دهد.
بومی‌سازی قدرت سبب می‌شود که مردم مشارکت واقعی در مسایل کلانِ سیاسی نشان دهند.
بومی‌سازی قدرت این امکان را مساعد می‌کند که مردم حس کنند افرادی از خودشان در مهم‌ترین اهرمِ قدرت در یک ولایت قرار دارند.
بومی‌سازی قدرت زمینه‌های رشد و توسعه را در سطح ولایات بالا می‌برد. و در ساده‌ترین استدلال این‌که وقتی یک نفر از محیط در رأس امور قرار گیرد، حس و مسوولیت‌پذیریِ بیشتری از خود برای حل مشکلات نشان می‌دهد. از جانب دیگر، افراد بومی با شناختی که از محیط و شرایط آن دارند و رابطۀ نزدیک با مردم برقرار کرده‌اند، زودتر چالش‌ها را درک می‌کنند و راه‌های بیرون‌رفت آن را می‌جویند. شما فکر کنید که وقتی یک نفر از یک ولایتِ دوردستِ جنوبی به یک ولایت دوردستِ غربی به حیث والی مقرر می‌شود، چه‌قدر زمان می‌برد تا با شرایط و محیط آشنایی پیدا کند، قدرت‌های محلی را بشناسد، چالش‌ها و مشکلاتِ آن ولایت را که بدون شک با هر ولایت دیگری متفاوت است، درک کند و سرانجام تصمیم‌هایی بگیرد که به نارضایتی مردم دامن نزند؟
طی سیزده سال گذشته، نمونه‌هایی وجود دارد که افراد غیربومی به‌دلیل عدم شناخت از محیط و مناسبات آن، باعث سرخورده‌گیِ شهروندان شده و با واکنش‌های منفی روبه‌رو شده‌اند. چندین والی در ولایات شمالی و شرقیِ کشور به دلیل عدم تشخیصِ محیط، به‌صورت حیرت‌انگیزی با واکنش‌های مردمی در سطح تظاهرات و حتا بیرون کردن اجباری از آن ولایت‌ها مواجه شده‌اند.
منطق حکومت‌داری حکم می‌کند که برای تأمین نظم و امنیت، از سهل‌ترین و موثرترین گزینه‌ها استفاده صورت گیرد و در افغانستان این گزینه، انتخابِ والی‌ها و شهردارها از خود محیط می‌تواند باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.