احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:بیژن برناویچ/ شنبه 29 حمل 1394 - ۲۸ حمل ۱۳۹۴
تازهترین اثرِ شعریِ روحالله بهرامیان به نامِ «تنهـایی تاریخ ندارد»، بهتازهگی از طرف انجمن بینالمللیِ قلم به چاپ رسیده است. این اثر حاوی نزدیک به هفتاد قطعه شعر است که بیشترِ آنشعرها در قالبِ غزل سروده شدهاند. روحالله بهرامیان را میتوان یک شاعرِ پیشگام در زمینۀ غزل معاصرِ افغانستان نامید. تلاش و کوششِ وی در راستای بهبود شعرِ شاعرانِ جوان و آموزش شعرِ جدید به آنها ستودنیست. از چندی به اینطرف، او کوشش کرده که شعر جدید و غزلِ معاصر را زیر عنوانِ «شعر دانشگاه» به دانشجویانِ افغانستانی معرفی کنـد.
عارضۀ کهنهگرایی و ارکاییزم، پیوسته در میان شاعران جوان، یک مشکل جدی بوده است. بسیار خوب خواهد بود که دانشجویان در کنار آموختن متون کلاسیک، متون مدرنِ امروزی را نیز بلد شوند و سپهر تجددگرایی را در دانشگاهها پهن کنند. اکثر استادانِ دانشگاه با اذهان کهنه همچنان در متونِ کلاسیک متوقف ماندهاند، حال آنکه بسیار وقت است که روزگارِ آن متون بهسر آمده و آفرینشها و خلاقیتهای دیگر، جایگزین شده است. امید فراوان است که این تلاشِ ارزندۀ آقای بهرامیان بتواند نسلِ جدید را به زمانۀ خود راهنمایی کند و مایۀ خلاقیتهای بیشتر در میانِ جوانان گردد.
انسان آسیایی بهخصوص انسان فارسیزبان، معرفتِ خویش از جهانِ هستیِ را وامدارِ شعر است. شعر؛ هنر و عجوبۀ بسیارمهمِ انسانِ فارسیزبان است. اگر اروپاییان فلسفه ورزیدند و بناهای عظیمِ سنگی بهپا کردند، انسان متعلق به زبان فارسی، شعر سروده و به اینوسیله بناهای عظیمِ ادبی را پی افکنده است. اکنون دیده میشود که مجموعهشعرِ آقای بهرامیان، یک سنگِ دیگر به کاخِ گرانِ ادبیات پارسی افزوده است. غزلهای پُرمایه و متین وی، نشانگرِ پختهگی در فنونِ ادبیست. مصرعها و بیتهایی هم میتوان از لابهلای اشعار ایشان دریافت که جداً بیمانند استند و میتوان آنها را نمونۀ خوبِ شعرِ امروز در حیطۀ اجرای هنرمندانه به شمار آورد.
کسی که زندهگیاش را نساخت من بودم
همان که هیچ نبرد و نباخت من بودم
تو سنگهای قشنگی زدی به آیینهام
کسی که صلح ترا میشناخت من بودم
جهان و زندهگی بازی و بزکشی شده بود
همان همان که به جانب نتاخت من بودم
کسی که کوه تحمل شد و صدا نکشید
و عاشقانه ترا مینواخت من بودم
علاقه داشتم هرجا تو قهرمان باشی
همان که هیچ نبرد و نباخت من بودم
ص۴۲
میشود با این نمونه غزل از آقای بهرامیان، ادعای خودمان را ثابت سازیم. یک مشخصۀ اصلی در شاعران بزرگ، همان پخش کردنِ فکر زیباشناسیِ ویژه است که شاعرانِ فاقد آن نمیتوانند اصالت معرفتِ هستی را به دوش بکشند. در این غزل حس تعلیق به حدیست که محتوای زندهگی را ناهمگون و غیرقابل گزینش معرفی میکند. زمانی در قرن ۱۹ در فرانسه رفتارشناسان، اگزیستانسیالیزم یا همان مکتب اصالتِ وجود را «مکتب بیتصمیم» معرفی کردند. آنها میگفتند که مکتب اگزیستانسیالیزم همیشه در حالت تعلیق قرار دارد و نمیتواند بهیکدم تصمیم اتخاذ کند. اگزیستانسیالیزمها نیز گفتند که هیچ جوابی و هیچ تصمیمی آنها را قانع نمیکند. پس آنان به اصالتِ انسان باور دارند و هیچگاه کاری نمیکنند که متمایل به مجبوری باشد. در حقیقت وجودگرایان نبردهاند و نباختهاند.
گذشته از آن در این مجموعهشعر میتوان جهانبینی فرد شاعر را ملاحظه کرد و دید که شاعر طرفدار نهضتِ مغازله در پیمانۀ یک ساختار طبیعی و انسانی بهسر میبرد و به نیرویی که پیوندهای انسانی را سامان میدهد، متوسل میشود. مانند عشق، محبت و رفتارهای احساسبرانگیز و تفکرپرداز از نوع اجتماعی. غزلهای این مجموعه برعلاوۀ اینکه چیزی برای گفتن دارد، حالات احساسیِ انسان را هدف قرار میدهد. غزلهای بهرامیان در حقیقت، گفتوگو میان دو احساس است؛ احساسی که از شاعر روی ورق حک شده، و احساسی که مخاطب به آن دچار میشود و واکنش نشان میدهد. من بیشتر از آنکه بتوانم کلمات و گزارهها را در غزل یکی ـ یکی معنا کنم، در فضایی که در آن نقش شده است، شناور میشوم، درست مانند یک موسیقی غنایی یا یک تابلوی نقاشی. امروزه دیده میشود که صنعت و فنونِ شعر بدون یک جوهرۀ پویای داخلی، چیزی جز سنگ و چوب نیست. در این زمینه، ذهنِ زیبا بهکار است که بتواند از سنگ و چوب بنای چشمنوازی بسازد که آقای بهرامیان در این زمینه بنای خویش را ساخته است. متأسفانه اکثر شاعرانِ امروز فاقد ذهنِ زیبایند و همیشه میکوشند که زشتیها و زمختیهای روزگار را به نمایش بگذارند.
بیدریغ گفته میتوانم که آقای بهرامیان با چنین دقت و کوشش و اجرایی که در کارهای خویش دارد و با در نظرداشتِ فعالیتهای اجتماعی و آموزشییی که برای نسل جدیدِ شعر افغانستان انجام میدهد، یکی از نمونههای قابل تأثیر بالای نسل جوان و شعر جوانِ افغانستان است. من چاپ مجموعهاشعار «تنهایی تاریخ ندارد» را به آقای بهرامیان شاعر زبردستِ کشور تبریک گفته و گامهای بلنـدتر و استوارترِ ادبی و هنریِ او را آرزو میکنـم.
Comments are closed.