احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





پارادوکس حمایت از عربستان و سفر به ایران

گزارشگر:علی پارسا/ چهار شنبه 2 ثور 1394 - ۰۱ ثور ۱۳۹۴

رییس‌جمهور غنی بعد از هفت‌ماه بالاخره پا به خانۀ همسایۀ غربی ولی ضدغربی‌اش گذاشت. بنا به گفتۀ رسانه‌ها، او را یک تیم «صد نفری» از دولت‌مردان و بازرگانان و بزرگان همراهی می‌کرد؛ رقمی که حالا دیگر چندان هم خیره‌کننده نیست! در سفرهای پیشینِ رییس‌جمهور از جمله سفر به پاکستان و یا حتا سفر به ایالات متحده هم چنین اعداد سه‌رقمیِ همراهانِ رییس‌جمهور به گوش می‌رسید. از حاشیه‌های دیگرِ این سفر او، «تسبیح» mnandegar-3درازِ او بوده که در همان نگاه اول می‌شود پی برد که بیش از صد مهرۀ یک تسبیح معمولی را در خود دارد و انگار قرار است در کنار «نکتایی» غربی، او پیام آشکاری برای طرفِ ایرانی و دیگران داشته باشد؛ هرچند همه می‌دانند که رییس‌جمهور غنی پوششِ بومی‌اش با آن شال بلندِ سرشانه را بسیار بیشتر از کت‌وشلوار با نکتایی می‌پسندد! این پوشش و آن تسبیح آن‌قدر جلب توجه کرده بود که یک روزنامۀ ایرانی در تیتر اولِ خود بنویسد: همسایه با «تسبیح» و «کراوات» آمد.
پرداختن به «تسبیح» یا «نکتایی»ِ یک رییس‌جمهور بر اساسِ آن قاعدۀ دیپلماتیک که همواره «ناگفته‌ها» مهم‌تر از «گفته‌ها»ست و یا بنا بر اصل «حاشیه‌های مهم‌تر از متن»، برخلاف نگاه بسیاری‌ها، امری بیهوده نیست؛ زیرا پوششِ یک رییس‌جمهور بازهم برخلافِ پوشش بسیاری‌های دیگر، امری اتفاقی و صرفاً سلیقه‌یی نیست. در یک نشست دیپلماتیک، زبان نشانه‌ها و یا زبان سکوت، بسا گویاتر از زبان واژه‌ها سخن می‌گوید؛ از همین‌رو هم است که مثلاً در این روزها، خدایان دیپلماسی یعنی انگلیسی‌ها با سروصدای بسیار خریدار چپنِ حامد کرزی برای موزیمی در لندن شده‌اند! به این ترتیب نباید فراموش کرد که عالم سیاست و دنیای دیپلماسی، هرچند همواری وادی ارتباط است، اما الزاماً متکی بر گفته‌ها و گفتنی‌ها نیست. با این وجود باید پذیرفت که تسبیح و پوشش رییس‌جمهور غنی، به هیچ عنوان فاقد معنا و مفهوم نبوده است؛ اگرچه که این نوشته در صدد معناشناسیِ این سمبول‌ها نیست.
گذشته از پوشش رییس‌جمهور، اگر به بررسی کوششِ او برای جوشش روابط میان دو دولت برویم، می‌توان به سرنخ‌های بسیاری در مناسبات منطقه‌یی و جهانیِ دو کشور دست یافت. به صورت عموم اگر بخواهیم نقش این سفرِ دو روزه به تهران را به بررسی بگیریم، از آن‌جا که اولاً، جمهوری اسلامی ایران علاوه بر همسایه‌گی با افغانستان، یک قدرت منطقه‌یی است و ثانیاً این قدرت منطقه‌یی با جهت‌گیری‌ها و مواضعِ غرب‌ستیزانه‌اش علاوه بر اثرگذاری بر منطقۀ‌ خاورمیانه، در کانون توجه جهانی قرار دارد؛ می‌توان به سه محور «نقش سفر هیأت افغان به روابط میان دو کشور»، «پوتانسیل‌های منطقه‌یی گسترش روابط دو کشور» و «اثرگذاری و اثرپذیری روابط حسنه میان دو کشور در روابط این دو کشور با غرب» پرداخت.
در رابطه با محور اول یعنی «نقش سفر هیأت افغان به روابط میان دو کشور»، اگر بخواهیم بر اساس گفته‌های رسمیِ هر دو رییس‌جمهور در نشست مشترک خبری‌شان تحلیل کنیم، باید پذیرفت که این سفر هرچند اولین سفرِ رییس‌جمهور غنی به ایران پس از هفت ماه بوده ـ که این می‌تواند نشان از کم‌مهری رییس‌جمهور غنی به ایران باشد ـ، اما بدون شک اثر مثبتی بر گسترش روابط دو کشور خواهد داشت. در یک نشست خبری مشترک در تهران، سران هر دو کشور بر گسترش همکاری ‌برای تأمین منافعِ دوجانبه و ایجاد فصلی نو در مناسبات میان دو کشور تأکید کردند. این همکاری‌ها بنا به گفتۀ حسن روحانی، رییس‌جمهور ایران، در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی، انرژی، صنایع و معادن، تجارت، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و راه‌آهن می‌باشد که مورد بحث هر دو کشور قرار گرفته و در دو سند تفاهم و همکاری که توسط وزرای خارجۀ هر دو کشور به امضا رسیده، مسجّل شده است. به این ترتیب، دیده می‌شود که در این سفر بر موضوعاتِ بسیار مهمی در روابط میان دو کشور انگشت گذاشته شده که فی‌نفسه روابط میان دو کشور را به فضایی گرم‌تر رهنمون می‌کند. هرچند نباید فراموش کرد که آن‌چه دربارۀ سیاست‌های رسمی و اعلانیِ هر دو کشور در قبال یک‌دیگر گفته می‌شود، همۀ ماجرا نیست؛ بلکه چه بسا مواردی که سیاست‌های اعمالی که متأثر از ارزیابی‌های چندلایه‌یی و همه‌جانبۀ سیاست‌گزاران است، کاملاً در نقطۀ مخالفِ سیاست‌های اعلانی قرار می‌گیرد.
از سوی دیگر، موضع‌گیری‌های منطقه‌یی و جهانیِ هر دو کشور هرچند به گونۀ مستقیم منافع کشور دیگر را تهدید نکند، می‌تواند بر مناسبات دوجانبۀ آن‌ها اثرهای چشم‌گیری داشته باشد. چنان‌که مواضع اخیر رییس‌جمهور غنی در قبال جنگ یمن و سفرهای مکررِ او به میدان رقبای منطقه‌یی ایران، می‌تواند بر ماهیت روابط دو کشور اثر بگذارد. محور دوم یعنی «پتانسیل‌های منطقه‌یی گسترش روابط دو کشور» دقیقاً بر همین نکته تأکید می‌کند و با استفاده از این مقوله، می‌توان نتیجه گرفت که دست یافتن به مناسباتِ حسنه میان دو کشور، نه تنها بر سیاست‌های مستقیم دو کشور در قبال یکدیگر وابسته است، بلکه از موضع‌گیری‌های منطقه‌یی هر دو کشور هم نشأت می‌گیرد. به این ترتیب، نمی‌توان هم پا به میدان جنگِ یمن گذاشت و به نفع عربستان شمشیر زد و هم چشم امید به گسترش همکاری‌ها و روابط با ایران داشت. البته این هرگز به معنای دشمنی و یا موضع گرفتن در قبال رقبای منطقه‌یی ایران به‌خاطر جلب نظر و نگاهِ آن کشور نیست؛ بلکه شاید بهترین موضعی که افغانستان در گردباد به‌راه‌افتاده می‌تواند در قبال مسایل منطقه‌یی داشته باشد آن است که به جای آستین بالا زدن و به میدان کُشتی کجِ ایران و عربستان وارد شدن، در گوشه‌یی بایستد و مُفت و مجانی، نظاره‌گر دعوا باشد!
محور سوم، یعنی «اثرگذاری و اثرپذیری روابط حسنه میان دو کشور در روابط این دو کشور با غرب» هم مسالۀ مهمِ دیگری است که هرچند ریشه در مناسبات کلانِ بین‌المللی دارد، اما بی‌اثر بر روابط دو کشور نیست. با حضور جامعۀ جهانی و به‌خصوص دولت‌های غربی رقیب ایران در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱، یکی از مولفه‌های اثرگذار بر روابط میان دو کشور، همین مسالۀ حضور امریکا و برخی از متحدانش در افغانستان است. هرچند این حضور از یک‌سو به گونۀ مستقیم در مطابقت با منافع ملی افغانستان قرار دارد، اما از سوی دیگر تهدیدی بالقوه برای امنیت ملی ایران هم تلقی می‌شود که در نتیجه زمینه‌ساز تضاد منافع میان دو کشور را پدید می‌آورد. با این وجود، تلاش‌های سرانِ دو کشور از یک‌سو و نیاز دوجانبۀ هر دو کشور به تأمین رابطۀ حسنه با یکدیگر از سوی دیگر، و نهایتاً تضمین امریکایی‌ها در عدم استفاده از خاک افغانستان علیه منافع ایران، همه از مواردی‌ست که سبب شده این تضاد منافع بالقوه، بر روابط دو کشور سایه نیندازد و در نتیجه، راه مناسباتِ حسنه میان آن‌ها تا کنون هموار باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.