ایـمان بـه بـاورنکـردنـی واکنشی به اقدام اخیر وزارت اطلاعات و فرهنگ

- ۱۱ ثور ۱۳۹۴

شنبه ۱۲ ثور ۱۳۹۴

 

mnandegar-3علی امیری، استاد دانشگاه و مؤلف کتاب «خرد آواره»

اقدام اخیر وزارت اطلاعات و فرهنگ مبنی بر منعِ توزیعِ برخی کتاب‌ها و منعِ اشتراک‌شان در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، از جمله کتابِ من «خرد آواره»، بی‌تعارف تحقیرکننده بود. این‌که یک کمیسیونِ مجهول‌الهویه که نه نامِ اعضای آن را کسی می‌داند، نه املای‌شان درست است، نه در آن نظر کذاییِ خود یک جمله‌بندی صحیح دارند، کتاب‌ها را «کتوب» نوشته می‌کنند و بعد به کتابی در مورد ابن سینا و فارابی نظر می‌دهند، به مسخره‌ترین شکل ممکن به خود جرأت می‌دهند که صلاحیتِ کتاب را از لحاظ «قابل توزیع» و «غیر قابل توزیع» بودن تشخیص دهند؛ آخرین حدِ تحقیر است. این بازی مضحک و مسخره و آکنده از بلاهت و حماقت، چیزی جز اهانتِ آشکار و عمدی به کتاب، قلم، دانایی، فرهنگ و انسانیت نیست. این دشمنی نیست، خوار کردن و اهانت کردن است، آّن‌هم به مبتذل‌ترین شکل آن. هدیه‌یی است از باری جهانی به اهل کتاب نکبت‌زدۀ این جامعه.
باری جهانی وقتی که در نطقِ خود در مجلس نماینده‌گان گفت که «فارسی را به دری ترجمه می‌کند»، دچار هراس شدم. اگر او نمی‌داند که فارسی و دری یکی است هم وحشتناک است(چون چه وحشتی بالاتر از سپردن فرهنگ به دست جاهل)؛ و اگر می‌داند و دانسته برای جلب رضایت و حمایت گروه‌های فشار بی‌فرهنگ چنین یاوه‌هایی بافته است هم وحشتناک است(چون چه بی‌تعهدی‌یی بالاتر از این به فرهنگ).
باری، باری جهانی در همان هفتۀ اول چهرۀ فرهنگی خود را نشان داد. آن کمیسیون معلوم‌الحال که در هر سطر نوشتۀشان کمتر از دو اشتباه برای‌شان کسر شأن محسوب است، سر جای خود، من با قاطعیت می‌گویم که شخص باری جهانی مطلقاً نمی‌داند که مسالۀ من در کتاب «خرد آواره» چه بوده و من چه گفته‌ام. از پشت میز نطاقی بخش پشتوی رادیو صدای امریکا برخاستن و با رأی کذایی پشت میز وزارت فرهنگِ فاسدترین کشور جهان نشستن، برای باری جهانی و امثالِ او آسان است، ولی خواندن و فهمیدنِ «خرد آواره» نه‌تنها برایش آسان نیست که مطلقاً محال است. اما چون جهل، سرنوشت علم را تعیین می‌کند، جهانی هم بی‌محابا «خرد آواره» را مخالف «ارزش‌های ملی ما» خوانده و به حکم «غیر قابل توزیع» بودن محکوم کرده است. نمی‌توان مسوولیتِ این سبک‌سری را به آن کمیسون کذایی که صلاحیتی بیشتر از شترچرانی ندارد، تقلیل داد. کتاب «خرد آواره» دو سال پیش با مجوز وزارت اطلاعات و فرهنگ در داخل کشور نشر شده و هیچ‌گونه مشکل قانونی ندراد. دشمنی با کتاب تحفه‌یی است که باری جهانی، وزیر فرهنگ جدید، در آغازین روزهای کار خود به جامعۀ فرهنگی کشور داده است و مسوولیت این اقدام تبه‌کارانه مستقیماً به عهدۀ اوست.
به لطف حاکمیت دیرپای «باری جهانی‌ها» بر فرهنگ و ادبِ این سرزمین، اکنون دیری‌ست که در یک بیغوله و برهوتِ فرهنگی زنده‌گی می‌کنیم. عالی‌ترین محصولات فرهنگیِ ما همان دایرهالمعارف آریانا (ارگان علمی رسمی کشور) و اطلس اتنوگرافی اقوام افغانستان است. در جلد اول دایرهالمعارف آریانا در مدخل ابن رشد نویسندۀ مجهول‌الهویه و معلوم‌الماهیۀ آن، ابن رشد را کسی خوانده بود که «آثار ارسطو را ترجمه کرده و کتاب‌های خودش به عربی ترجمه شده است»(لابد به نظر نویسنده این رشد به پشتو نوشته کرده بوده که به عربی ترجمه شده است!!!)؛ در مدخل ابن سینا، کتاب اشارات ابن سینا را ترجمه خوانده بود و ابن عربی را که عارفی قرن ششم در اندلس است، شاگرد محقق حلی (فقیه شیعی قرن هفتم در عراق) دانسته بود و مقدمۀ ابن خلدون را کتابی «در تاریخ بربر» قلمداد کرده بود، و خزعبلاتی از این دست که در خورجین هیچ شعبده‌باز و معرکه‌گیری، یافت نمی‌شود. آن شاهکار که در آن نادانی و بی‌خردی فراوان آمده است و با بودجۀ ملی چاپ و نشر شد، «قابل توزیع» است. محمد حلیم تنویر ویرایش عبدالکریم سروش از مثنوی معنوی را با امانت‌داری کامل و بدون تغییر حتا یک نقطه، به نام نامی خود نشر کرد، لابد کارِ خیلی هم «موافق با ارزش‌های ملی ما» انجام داد. اما نوشتن دربارۀ فارابی و ابن سینا و ابن رشد و غزالی، مخالفِ ارزش‌های ملی ما است. این کار چیزی جز دشمنی با فرهنگ، تحقیر اهل قلم و عقده در برابر کتاب و دانایی نیست. من نه به وجدان و انصافِ کسی اعتماد دارم، نه به دلواپسی شخص یا نهادی به علم و فرهنگ باوردارم و نه به اجرای عدالت که خاطیانِ تبه‌کار را به سزای عمل ننگین‌شان برساند، امیدوارم. این یادداشت را صرفاً به منظور نشان دادن نکبت‌های زنده‌گی در عصر انحطاط فرهنگ نوشتم. ادوارد استلین کمنیز(Edward Estlin Cummings)، شاعر امریکایی سدۀ بیستم، شعری دارد که سخت مناسب وضع کنونیِ ماست. تکه‌یی از آن را می‌آورم و سخن را ختم می کنم:
هنگامی که درخت بلوط از درخت غان
رخصت می‌طلبد میوه‌دان را
و دره‌ها دهن گشوده‌اند به سر زنش کوه‌های بلند-
و زمستان بهار را به ویران‌گری متهم می‌کند
آنگاه ایمان می‌آوریم به آن باور نکردنی: انسان دون حیوان.
عبدالباری جهانی، نطاق سابق رادیو صدای امریکا(بخش پشتو) و وزیر فرهنگ جدید دولت وحدت ملی، همان بشارت‌دهندۀ «باور نکردنی‌ها» است. با این اقدامِ او، من به آن‌چه باور نکردنی است، ایمان آورده‌ام. هیچ چیز ما را شتابان‌تر از این‌گونه اقدامات، به طرف «انسان دونِ حیوان» پیش نمی‌راند. البته اگر منصفانه‌تر به قضایا بنگریم، چیزی جز این انتظار هم نمی‌رود. در سال ۱۹۹۸ که ملا عمر امارت کمیک ـ تراژیکِ خود را در قندهار اعلام کرد، باری جهانی یکی از روشن‌فکرانی بود که به دیدار این امیرالمؤمنین تک‌چشم در قندهار رفت و در مدت شش سالی که طالبان در افغانستان سرگرم قتل‌عامِ انسانی و فرهنگی بودند، باری جهانی نویسنده نامدار کشور و «افتخار ملی» نیم سطری در شرح این جنایت‌ها و تباهی‌ها ننوشت. و اکنون نیز که از کاخ فاخر فرهنگ و ادبِ این سرزمین جز ویرانه‌یی برجای نیست، و قرار است با ترجمه کردن فارسی به دری این ویرانه بازهم ویران‌تر شود، چه وزیر فرهنگی بهتر از باری جهانی؟! به قول مرحوم فیض‌محمد کاتب هزاره «خرس در کوه بوعلی سینا است». در برهوت فرهنگی کنونی اگر باری جهانی کتاب را «مخالف ارزش‌های ملی خود» نخواند، چه بخواند؟… به هر حال، باری جهانی به اقتضای سرشت و برنامه و برداشتِ خود از فرهنگ، لابد دشمنی با کتاب و رفتارهای تحقیرآمیز را برای خود حق مسلم می‌داند. اما نباید از یاد برد که فرهنگ ویرانِ ما چون ققنوس آتش گرفته روزی از میان خاک و خاکستر، جوان و چابک و سرزنده، بال خواهد گشود، لکن سرنوشتِ کتاب را به دست کسانی که صلاحیت‌شان بیشتر از شترچرانی نیست، سپردن رسم بدی‌ست که خواه ناخواه سکۀ آن به نام عبدالباری جهانی ضرب شده و به یادها خواهد ماند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.