احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۴ ثور ۱۳۹۴
فهیم دشتی/ سه شنبه ۱۵ ثور ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
رهبران دولت وحدت ملی، در حالی که هنوز با مشکل تفاهم و توافق روبهرو استند ـ و زود هم است که به چنین تفاهم و توافقی دست یابند ـ نشانههایی از همدیگرپذیری را به نمایش گذاشتهاند که در درازمدت میتواند سنگ بنایِ یک افغانستانِ جدید باشد.
با توجه به تنشهای انتخاباتی و تقلبهایی که در آن جریان صورت گرفت، انتظارِ اینکه دو تیم رقیب بتوانند با سرعت، به فراموشیِ آن گذشته پرداخته و مانندِ یک گروه یکدست، در چهارچوب دولت وحدت ملی به کار بپردازند، خوشبینانه است؛ اما به این معنا نیست که این تفاهم و توافق به دست نخواهد آمد. یک و نیم تا دو سال آینده، فرصتیست که در آن شاهد نشانههای آشکار و واضحِ همکاری همهجانبه و مبتنی بر اعتماد متقابل میان دو طرفِ شامل دولت وحدت ملی خواهیم بود.
این نگرانی که ممکن است این دولت دوام نیاورد، در میان بسیاری از افغانستانیها و کارشناسان خارجی امور افغانستان، بهشدت وجود دارد؛ اما به نظر می رسد که این دو تیم، روی یک برنامۀ ده سالۀ حضور در قدرت، به تفاهمِ نانوشته رسیدهاند و تنها راهی که میتواند به این هدف نزدیکشان سازد، همکاری بیچونوچراست.
کُندی عملکرد دولت وحدت ملی، از نگرانیهای دیگریست که ذهن افغانستانیها را به خود مشغول میدارد. این کندی اگر از یکسو با توجه به تهماندۀ تنشهای انتخاباتی در اذهان رهبری دو تیم، قابل درک است، از سویی میتواند در کوتاهمدت زمینهساز احیای اعتماد میان دو طرف شده و بالاخره به ایجاد دولتی بینجامد که کارایییی به مراتب بیشتر از دولتهای سیزده سال گذشته دارد. نمونههایی از ایجاد چنین دولتِ کارا را در ترکیب کابینۀ موجود میتوان دید (عدم حضور سنگینوزنها در این کابینه و برعکس، درصد بالایِ حضور افرادی که از تخصص برخوردارند و سابقۀ فساد اداری و اینچنین مسایل را ندارند و مهمتر اینکه مأمور استند و هر زمانی میتوانند تعویض شوند)؛ ولی دولت بسیار بیشتر از کابینه است و برای اینکه دو تیم بتوانند در تغییر ساختاری دولت، گامهای استوار و دقیق بردارند، زمان میطلبد؛ اما زمانی دستکم یکونیم یا دوساله.
دولت وحدت ملی، میراث بسیار شکننده و درهم و برهمی را از دولتِ قبلی برده است که تغییر آن ساده نیست، ولی ناممکن هم نخواهد بود.
وقتی به این میراث اشاره میشود، به معنی نادیده گرفتن موفقیتهای دوران ریاست جمهوری حامد کرزی نیست. رییس جمهور کرزی با اینکه اشتباهات فراوانی را مرتکب شد و با ناکامیهای زیادی روبهرو گردید، در بسا موارد موفقیتهایی هم داشت که میتواند برای دولتمردان دولت وحدت ملی، یک سرمایۀ قابل اطمینان باشد.
این درست است که فهرست ناکامی و اشتباهاتِ دوران ریاست جمهوری حامد کرزی بسیار طولانیتر از لیست موفقیتهایش است؛ ولی اگر به تضمین، تعمیم و تأمین آزادی بیان به عنوان یک نمونه اشاره شود، در تاریخ این سرزمین، این اصل در ریاست جمهوری کرزی تحقق یافت. این تنها مثال از موفقیتهای اندک رییس جمهور کرزی و دولتش نیست؛ میتوان پیشرفتها در زمینۀ آموزشهای ابتدایی و حتا تحصیلات عالی و موارد دیگری را بر آن افزود، با قید اینکه انتظارات از آن دولت در همۀ این زمینهها بالاتر بود و آن دولت هم میتوانست بهتر از اینها عمل کند. با این همه، اینها موفقیتهای انکارناپذیر استند.
حالا دولت وحدت ملی بر پایۀ این موفقیتها و با میراث بردن مشکلاتِ خارج از شمارِ دولت گذشته، باید به سوی آینده گام بردارد. اگر تصور کنیم که دولت وحدت ملی میتواند با موفقیت کامل یا درصد بالایی از موفقیت به پیش برود، بازهم خوشبینانه است؛ اما گذشت زمان ثابت خواهد ساخت که دایرۀ موفقیتهای این دولت، بزرگتر از موفقیتهای دولت گذشته خواهد بود و میزان ناکامیها و اشتباهتش هم به مراتب کمتر از آن دولت.
۱-۲-۱ امتیازات
– تنشهای قومی بر مبنای سهم نسبتاً متناسب اقوام در ساختار قدرت، در حالی که برای مدتی همچنان دوام خواهد کرد؛ ولی نه تنها اینکه بیشتر نخواهد شد، بلکه گام به گام فروکش خواهد کرد؛
– حضور یک سرمایۀ انسانیِ جوان و دانشآموخته که میتواند برای یک آیندۀ بهتر و مطمینتر، به گونهیی استفاده شود که نیاز برای منابع انسانیِ باظرفیت را رفع کند، با این قید که نسل جوان افغانستان، با پراکندهگی اجتماعی روبهرو استند، انسجام مورد نیاز را هنوز ندارند و زمان میبرد تا تجربۀ لازم را به دست آورند؛
Comments are closed.