احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۳ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش هفدهم
– رابطه با چین
واضح است که موقعیت پاکستان به عنوان یک شریکِ استراتژیک برای غربیها بسیار بااهمیت است؛ ولی تلاش برای نزدیکی بیش از حد به چین، به اعتماد متحدین غربی پاکستان بر این کشور صدمههای جبرانناپذیر زده، هرچند نفس تلاش برای ایجاد روابط بسیار عمیق با چین، تا حال نتیجۀ دلخواه پاکستان را به همراه نداشته؛ ولی میتواند دورنمای بهتری داشته باشد.
حداقل در سالهای اخیر، یکی از حلقههای اصلی روابط خارجی پاکستان، تغییر متحدین استراتژیک غربیاش با چین بود که بهدلیل تعاملات چین با قدرتهای غربی، در میدان کلانِ روابط بینالمللی، هنوز به نتایج مورد نظر پاکستان نرسیده است.
چین بیشتر با دید اقتصادی وارد بازی با پاکستان شده بود. هرچند در زمینههای نظامی و امنیتی نیز همکاریهایی میان دو کشور جریان داشته؛ ولی این همکاری در حدی نبوده که بتواند در کوتاهمدت، جایگزین حمایتهای نظامی و مالی ایالات متحده و تعدادی از متحدین غربی آن برای پاکستان باشد.
از سوی دیگر، چین نگران گسترش افراطگرایی در سرحدات شمالغربی و غربیاش که بیشتر مسلماننشین است میباشد. حضور گستردۀ گروههای افراطی در پاکستان که یک بخش کوچکِ آن شامل اویغورهای چین نیز میشود، رشتۀ اعتماد چین بر پاکستان را سست کرده است.
با این حال، پاکستان از دنبال کردن پالیسی جلب حمایتِ چین دست نکشیده و حالا به نظر به میرسد که این اصرار، به نتیجههایی برای پاکستان منجر میشود.
اعلام وعدۀ سرمایهگذاریهای چند ده بیلیوندالری چین به پاکستان، میتواند برای اقتصاد صدمهخوردۀ این کشور آبِ حیات باشد و در زمینۀ مبارزه با افراطگرایی نیز به پاکستان یاری رساند. پاکستان برای مهار افراطگرایی، به سرمایهگذاریهای بزرگ و تغییر زندهگی مردم در خیبرپختونخوا، بلوچستان و قبایلِ آزاد نیاز دارد که بخشی از این نیاز از مدرکِ همین کمکها تأمین خواهد شد و بالاخره این کمکها پاکستان را از وابستهگی شدید به کمکهای نظامی و مالی امریکا و متحدینش، تا حد زیادی فارغ میسازد.
اینهم روشن است که در بازیهای کلان جهان، چین از طرفدارانِ طرح ایجاد گروههای تروریستی و استفادۀ ابزاری از این گروهها برای دستیابی به اهداف استراتژیکِ خود نیست. با این حال، طبیعی است که چین از پاکستان بخواهد برای مبارزه با افراطگرایی – که ادامۀ آن در پاکستان، میتواند در درازمدت منافع چین را هم تهدید کند – جدیت به خرج دهد و با صداقت گام بردارد.
با این حال به نظر میرسد که پاکستان با تغییر استراتژیک در برخوردش با گروههای تروریستی، توانسته است تا حدی اعتماد چین را جلب کند و در برابر، وعدۀ سرمایهگذاریهای کلان را از چین بهدست بیاورد. این میتواند گامی بسیار محکم در روابط چین و پاکستان باشد و همچنان با توجه به نگرانی چین از گسترش افراطگرایی در این منطقه، میتواند نشانهیی از احتمال جدیِ برخورد متفاوت پاکستان با گروههای تروریستیِ فعال در آن کشور به شمار آید.
– رابطه با کشورهای عربی:
حضور گروههای افراطی عربی در پاکستان، از سالهای جهاد افغانستان در برابر شوروی آغاز شد. در آن جریان، بسیاری از کشورهای عربی راضی بودند که برخی از شهروندانشان که در واقع برای خود آن کشورها در داخل سرزمینهایشان میتوانستند دردسر ایجاد کنند، به پاکستان و از آن طریق به افغانستان بیایند.
این شهروندان عرب که در آغاز به گونۀ فردی وارد این ماجرا شدند، بعدها توانستند در میان برخی از گروههای مجاهدین، جای پای محکمی برای خود باز کنند. این در حالی بود که شماری از حلقات در کشورهای عربی، به حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم از آنچه “عربهای افغان” نام گرفت، ادامه میدادند.
بعدها و قبل از بهوجود آمدن طالبان، اکثریت این عربها در قالبِ القاعده درآمدند و تعدادی همچنان با گروههای مجاهدین افغان، همکار باقی ماندند.
در جریان حاکمیت طالبان در افغانستان، القاعده که دیگر محور اصلی این عربهای افغان بود، به عنوان طراح اصلی پالیسیهای جهانیِ گروههای افراطی، فرصت و زمینۀ فعالیت گسترده را در افغانستان بهدست آورد و از همین جا، برنامههای جهانیاش را دنبال کرد. حمایتهای مالی القاعده از طالبان هم سبب میشد که طالبان در بسیاری موارد ملزم به رعایت طرحها و پالیسیهای القاعده باشند.
در سالهای پس از سرنگونی رژیم طالبان، از میان این عربهای افغان، شماری به کشورهای خود برگشته و به فعالیتهای تروریستی آغاز کردند.
حالا یکی از بزرگترین گروههای تروریستی به نام “داعش” در جهان عرب سر برآورده که هرچند پایههای اساسی آن بر منابع بشری عربهای افغان استوار نیست؛ ولی شیوۀ مبارزه و به گونهیی انگیزۀ آنها، پیوند عمیقی با مبارزات عربهای افغان دارد.
کشورهای عربی پس از آنچه بهار عربی خوانده شد و در واقع خزان جهان عرب بود و بالاخره با ظهور داعش، یکی پی دیگری با بیثباتی، جنگهای داخلی و بالاخره فعالیتهای تروریستی مواجه شدند. این موج آهستهآهسته دامن شمار دیگری از کشورهای عربی را نیز خواهد گرفت.
با این حال، امکانات مالی فراوانی که در سالهای قبل، از این کشورها به گونۀ رسمی از سوی دولتهایشان یا به شکل غیررسمی از سوی حلقات حامی افراطگرایی به پاکستان واریز میشد، یا کاملاً قطع شده یا به پایینترین حدِ خود رسیده.
روابط خصوصی شماری از رهبران سیاسی پاکستان با کشورهای عربی از جمله سعودی نیز واضح است. با این حال، در جریان تصمیمگیری برای حمایت از سعودی در جنگ با حوثیهای یمن، روشن شد که با وجود حمایتهای درازمدت سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی از پاکستان، این کشور یک شریک قابل اعتماد نیست و میتواند در فصلهای مختلف سیاست، بر مبنای منافع ملیاش، تغییر موضعِ غیرمترقبه بدهد.
در حالی که وضعیت در کشورهای عربی همچنان به سوی بیثباتی و درگیری به پیش خواهد رفت، دورنمای روابط پاکستان با جهان عرب، چندان روشن نیست.
این ابهام سبب خواهد شد تا پاکستان شرکای منطقهیی تازهیی برای خود دستوپا کند – از جمله ایران و ترکیه – و از آنجا که منافع هر دوی این شریکهای احتمالی پاکستان در ثبات منطقۀ ما نهفته است، پاکستان مجبور خواهد بود در برخوردش با مسایل امنیتی این منطقه، تجدید نظر کند.
از سویی هم، قطع یا افت شدیدِ رابطۀ پاکستان با کشورهای عربی، زمینههای حمایت مالی گروههای تروریستیِ فعال در منطقۀ ما از سوی کشورهای عربی را کاهش میدهد؛ چون مسیر اصلی نقل و انتقالِ این کمکها، تا حالا پاکستان بوده است.
Comments are closed.