احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۴ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/سه شنبه ۵ جوزا ۱۳۹۴
بخش نوزدهم
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
حالا و در حالی که وضعیت در منطقۀ ما در حال تغییراتِ گسترده است و به نظر میرسد زمینۀ از میان برداشتن عوامل بیثباتی و از سوی دیگر، ایجاد فرصتهای توسعه در این منطقه میسر شده، روابط امریکا و پاکستان یک بارِ دیگر در حال گرم شدن است.
پاکستان برای اینکه بتواند از فرصتهای تازهای که در منطقۀ ما ایجاد میشود، سود بیشتری ببرد و امریکا برای اینکه بتواند در طرحهای امنیتی و اقتصادیاش در منطقۀ ما دستِ بالاتر را داشته باشد، یک بار دیگر تلاش میکنند اعتماد خدشهدارشده میان دو طرف را احیا کنند.
با توجه به این مسایل، در کوتاهمدت (حداکثر تا پنج سال آینده) این روابط دوباره گرمیِ خود را خواهد یافت؛ ولی این هم روشن است که احیای رابطه میان پاکستان و امریکا، به عنوان دو شریک استراتژیک، با توجه به حضور احتمالی گستردۀ چین در پاکستان، بعید به نظر میرسد.
با این حال، تامین رابطۀ متقابل مبتنی بر احترام و اعتماد دوجانبه میان امریکا وپاکستان، در مقایسه با تیرهگی روابط میان دوطرف، جداً به سود هر دو کشور خواهد بود.
رابطه با بریتانیا:II
از لحاظ تاریخی، رابطۀ انگلیس و پاکستان به دوران استعمار برمیگردد. بعدها، زمانی که هندوستان تقسیم شد، رابطۀ پاکستان با انگلیس گرمتر از رابطۀ هند با انگلیس بود.
انگلیسها با زیرکییی که به آن مشهور استند، در تار و پودِ سیاستِ پاکستان ریشه دواندند. تقریباً تمامِ احزاب سیاسی پاکستان و بهویژه بزرگترینهای آن، رابطۀ ویژهیی با انگلیس دارند.
در سالهای اخیر با وجود تلاشهایی که افغانستان و شماری از حامیان آن برای ثابت ساختن اتهام حمایت پاکستان از گروههای تروریستیِ مخالف افغانستان انجام دادند و حتا تا جایی که شماری از بلندپایهترین مقامات امریکایی نیز به این مسأله اشارههای مستقیم و غیرمستقیم داشتند، “لابی”های پاکستانی و انگلیسی در اروپا و امریکا تمام تلاششان را به خرج دادند تا این اتهام به اثبات نرسد و در این امر، موفقیتهای بزرگی نصیب شدند.
انگلیس در حال حاضر نیز یکی از رهنماهای استراتژیکِ پاکستان به شمار میرود و به نظر نمیرسد این نقش انگلیس در پاکستان، در آیندۀ نزدیک دستخوش تحول شود.
انگلیسها در هر تحول منطقهیی، به دنبال تأمین منافع پاکستان در این منطقه خواهند بود و پاکستانیها نیز در چنین مواردی، از تجربهها، مشورهها و حمایتهای انگلیس، بیشترین استفاده را خواهند برد.
انگلیسها اهمیت حضور میلیونها پاکستانی در سرزمینِ خود را درک میکنند. این شهروندان پاکستانی در میدان سیاسی بهویژه در جریان انتخابات، رای قابل ملاحظهیی را برای احزاب کلان انگلیسی به ار مغان میآورند و از سویی هم با توجه به افراطزدهگی مذهبی جامعۀ پاکستان، میزان افراطیگری در میان شهروندان پاکستانیِ انگلیس هم بالاست و انگلیسها برای دفع این خطر، با پاکستان و انگلیسیهای پاکستانیتبار از درِ مدارا پیش میآیند.
به این ترتیب، در حالی که منطقۀ ما دچار تحولاتِ گسترده و مثبت است، به هیچ روی انگلیسها مشورۀ تقابل با این وضعیت را به پاکستان نخواهند داد و برخلاف، تلاش خواهند کرد تا زمینهساز سود بردنِ پاکستان از این تحولات باشند.
– رابطه با هندوستان:
روابط این دو دشمن تاریخی، به همان اندازه که روشن و واضح است، پیچیدهگیهای خاصِ خود را هم دارد.
در واقع دشمنی دو طرف، تاریخی است و حل این دشمنی، در کوتاهمدت و میانمدت بعید به نظر میرسد. مسایلی چون مشکل کشمیر، تقسیم آبها، حمایت پاکستان از گروههای افراطی در برابر هند، و حمایت هند از گروههای سیاسی ناراضِ عمدتاً پشتون و بلوچ پاکستان، کارتهای بازیِ دو طرف استند؛ ولی اصل مسأله، تاریخی است.
با این حال، موقعیتِ این دو کشور در معادلات جهانی، شاهد تحولات بزرگی در چند دهۀ اخیر بوده است.
در جریان جنگ سرد، هند بهنحوی در محور شوروی سابق و پاکستان عملاً در محور امریکا و متحدینش قرار داشتند. این وضعیت، نوعی تعادل را در رقابت این دو کشور بهوجود آورده بود.
پس از شکست ارتش سرخ در افغانستان، دو کشور تقریباً دو مسیر مخالف را دنبال کردند. پاکستان همچنان در قضیۀ افغانستان درگیر باقی ماند و تلاش کرد به استراتژی تأمین عمق استراتژیکش در افغانستان برای مقابله با هند بپردازد؛ درحالی که هندوستان بیشترینه توجهاش را به توسعۀ اقتصادی و مبدل شدن به یک اقتصاد قوی، مبذول داشت.
حالا و پس از دو دهه، روشن شده است که پاکستان در مسیر غلط گام برداشته و هندوستان پلههای موفقیت را یکی پس از دیگری، بالا میرود.
در حالی که دو دهه قبل توان نظامی و اقتصادیِ دو کشور نسبتاً در حالِ تعادل بود، حالا قدرت اقتصادی هند چندینمرتبه بیشتر از پاکستان است و ظرفیتهای نظامیاش نیز به همین میزان، بیشتر شده است.
از سوی دیگر، سیاستهای دوراندیشانۀ هندیها سبب شده است که روابط این کشور در سطح جهان، افزایش و استحکام قابل ملاحظهیی داشته باشد؛ در حالی که پاکستان به عنوان یک شریکِ غیرقابل اعتماد شناخته شده و به انزوا رفته است.
این هم روشن است که هندیها با زرنگیِ بیشتر موفق شدند پاکستان را در مسالۀ کشمیر و افغانستان مشغول نگه دارند، تا حدی که تمامی سیاستها و پالیسیهای کلان پاکستان به همین دو مساله پیوند خورده و هندیها از این فرصت استفاده کرده وارد بازیهای کلان جهانی شدند.
از سوی دیگر، هند که از سالهای بسیار پیش تلاش داشته تا نقش برادرِ بزرگ را در آسیای جنوبشرقی داشته باشد، تنها مانع عمده در این راه، پاکستان را میدیده و حالا که پاکستان در موقف ضعیفتری قرار گرفته، هندوستان عملاً از نفوذ گستردهیی بر کشورهایی چون نیپال، مالدیو، بوتان و حتا بنگلهدیش و سریلانکا برخوردار شده است.
در حال حاضر، دیگر هند به پاکستان به عنوان یک رقیب نگاه نمیکند و در واقع، رقیب اصلی هند، چین است.
پاکستانیها که به نظر میرسد از اواسط دهۀ نخستِ قرن جاری متوجه این مسأله شده بودند، بهتازهگی تلاش دارند خود را از این دام بیرون کنند. به این ترتیب، پاکستان برای اینکه بتواند حداقل دوباره به جایگاه رقیب هندوستان دست یابد، راهی به جز توسعۀ اقتصادی و نظامی و احیای روابطش با جهان، ندارد.
Comments are closed.