احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۱ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/ سه شنبه ۱۲ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش بیست و چهارم
۲-۲-۲ ترکیه:
ترکیۀ معاصر، رابطۀ تاریخیتر و تنگتری با افغانستان داشته است. از رابطۀ شخصی اتاترک و شاه امانالله تا تربیۀ نظامیانِ افغانستانی از اوایل قرن بیست تا حال (هرچند گاهی در این زمینه انقطاعهایی وجود داشته) و بالاخره تا پیوند فرهنگی و هنری، چارچوبِ روابط این دو کشور در تاریخ معاصرشان بوده است.
با این حال، در سالهای بحران و جنگ در افغانستان، ترکیه کمتر از همسایهگان و قدرتهای منطقهیی دیگر، در امور افغانستان فعال بوده است.
پس از به قدرت رسیدن مجاهدین در افغانستان که با درگیریهای دوامدار و شدید میان گروههای مختلفِ مجاهدین و نظامیان باقیمانده از رژیم کمونیستی جریان داشت، ترکیه – ظاهراً بر مبنای استراتژی پانترکیسم – به حمایت جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال دوستم پرداخت؛ ولی این حمایتها نه موثریتِ لازم را داشت و نه هم زیاد دوام یافت.
با اشغال کابل از سوی طالبان که فروپاشی نیروهای جنرال دوستم را هم به دنبال داشت، رابطۀ ترکیه با افغانستان، یک بار دیگر قطع گردید؛ مگر اینکه در همان سالها گزارشهایی وجود داشت که شماری از رهبران طالبان به ترکیه رفتوآمد دارند.
اما بعد از سرنگونی طالبان، ترکیه تلاش کرد نقش فعالتری در افغانستان داشته باشد. در حال حاضر ترکیه در زمینۀ کمکهای مالی، حضور نظامی، پیوندهای فرهنگی، روابط اقتصادی، فرصتهای آموزشی و حتا صحی و بالاخره در میدان سیاسی، در افغانستان فعال است. از جانبی هم به نظر میرسد دولت ترکیه یا حلقات خاصی در درون آن دولت، رابطۀ نسبتاً گرمی با طالبان دارند. خبر حضور شماری از رهبران طالبان در ترکیه هر از گاهی به گوش میرسد و حتا اطلاعات در مورد اینکه تعدادی از رهبران طالبان در ترکیه ملکیت خریده و در همانجا زندهگی دارند نیز وجود دارد؛ در حالی که یک تعداد از رهبران طالبان که ظاهراً با این گروه قطع رابطه کردهاند، علناً در ترکیه زندهگی دارند.
از سوی دیگر ترکیه در یکی دو دهۀ اخیر تلاش کرده است نقش خود را به عنوان یک قدرت منطقهیی احیا کند؛ در حالی که رهبری سیاسیِ کنونیِ ترکیه بلندپروازترند و تصور میکنند که میتوانند ترکیه را به یک قدرت جهانی مبدل سازند.
به هر حال اگر نقش ترکیه را در سطح منطقهیی در نظر بگیریم یا جهانی (به نظر میرسد ترکیه فرصت بسیار زیادی نیاز دارد تا به یک قدرت جهانی مبدل شود، آنهم اگر امکان تبدیل شدن به چنین قدرتی را داشته باشد) واضح است که ترکیه همچنان برای گسترش نفوذ و نقشِ خود در افغانستان تلاش خواهد کرد. این تلاش به چند دلیل میتواند برای ترکیه مثمر ثمر باشد:
– ترکیه در میدان سیاست داخلی افغانستان همپیمانهایی دارد که میتواند ممدِ گسترش حضور ترکیه در افغانستان باشند.
– کشورهای عربی، مشغول درگیریهای خاورمیانه خواهند شد و توجهشان به افغانستان کاهش خواهد یافت و این میتواند برای ترکیه فرصت پُر کردن جای خالی عربها را بدهد. البته جابهجایی ترکیه با عربها به معنای ادامۀ شیوۀ برخورد عربها با افغانستان یا همان حمایت از گروههای تروریستی نخواهد بود؛ بلکه با توجه به تجربۀ استفاده از اسلام معتدل در حکومتداری، ترکیه میتواند نمونۀ خوبی برای ساختار آیندۀ دولت افغانستان باشد.
– در سالهای گذشته که اکثر کشورهای همسایه و منطقه، به دلایل مختلف از سرمایهگذاری در افغانستان خودداری کردهاند، ترکیه جای پای نسبتاً مناسبی در سرمایهگذاری و تجارت افغانستان باز کرده است که در صورت ایجاد فرصتهای بیشتر، میتواند به عنوان یک امتیاز در برابر کشورهای دیگری که بعداً به سرمایهگذاری خواهند پرداخت، حساب شود.
– ترکیه از دید اکثر افغانستانیها به عنوان کشوری که در امور افغانستان مداخلات مستقیم داشته و بخشی از بحران بوده باشد، به شمار نمیآید. در حالی که اکثر کشورهای همسایه و قدرتهای دیگر منطقهیی با عدم اعتماد افغانستانیها به دلیل مداخلاتشان در نزدیک به پنج دهۀ اخیر در افغانستان مواجه استند؛ ترکیه میتواند از اعتماد افغانستانیها برای گسترش حضورش در افغانستان استفاده ببرد.
دلایل دیگری هم وجود دارد که نقش ترکیه را در آیندۀ افغانستان و منطقه برجسته میسازد؛ ولی مهمتر این است که با توجه به آنچه گفته شد، ترکیه طرفدار ایجاد ثبات در افغانستان و منطقۀ ماست و از این طریق میتواند در معادلات منطقهیی، نقش برجستهتری داشته و از فرصتهای توسعۀ اقتصادی که از ثبات منطقهیی ناشی خواهد شد، استفادۀ اعظمی بکند.
این هم روشن است که حمایتهای آشکار و پنهان سالهای اخیرِ ترکیه از مواضع پاکستان در قبال افغانستان، شک و تردیدهایی را در مورد اهدافِ میانمدت و درازمدتِ ترکیه در افغانستان و منطقۀ ما بهوجود آورده است، ولی در صورتی که حالا پاکستان خود مجبور به تغییر استراتژی در دیدگاههای خود در رابطه با افغانستان شده است، نگرانی در مورد روابط ترکیه و پاکستان، برای افغانستان زیاد مطرح نخواهد بود. البته قدرتهای دیگرِ منطقه از جلمه ایران و هندوستان که از رقیبان ترکیه به شمار میروند، رابطۀ ترکیه با پاکستان را از نزدیک و با دقت دنبال خواهند کرد. در هر صورت، این مسأله بیشتر در چارچوب روابط رقیبانِ منطقهیی قابل بررسی است که به بخشهای عمدۀ آن قبلاً اشاره شده و این نوشته گنجایش پرداختن به جزییاتِ این مسایل را ندارد.
Comments are closed.