احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۲ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/چهار شنبه ۱۳ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش بیست و پنجم
-۳ قدرتهای بزرگ
۳-۱ چین
با وجود اینکه چین یکی از همسایهگانِ افغانستان است و باید در بخش همسایهگان به آن پرداخته میشد؛ اما موقعیت و اهمیت چین، بالاتر از یک همسایه است و بیشتر در چارچوب تعاملاتِ قدرتهای بزرگ است که نقش چین در آیندۀ افغانستان و منطقۀ ما قابل بررسی میشود.
چین که به باور برخی از متخصصین جهانی اقتصاد، طی بیست سال آینده، به قدرت نخستِ اقتصادیِ دنیا مبدل خواهد شد، نقش تعیینکنندهیی در آیندۀ افغانستان و در مجموع، منطقۀ ما خواهد داشت.
از یک نگاه و با توجه به رشد اقتصادی و نظامی چین در دو دهۀ اخیر، این کشور نیاز عمدهیی برای توجه به افغانستان ندارد و بدون توجه به افغانستان میتواند همچنان به توسعۀ قدرت نظامی و اقتصادیاش بپردازد؛ ولی در هر صورت، ثبات افغانستان نسبت به بیثباتی آن که بخشهایی از منطقۀ ما را نیز بیثبات خواهد ساخت، برای چین سودآورتر است.
یکی از نیازهای عمدۀ چین برای تقویت نقش اقتصادیاش و از آن طریق، نفوذ سیاسی و اقتدار نظامیاش، مواد خام صنعتی است. با توجه به اینکه معادن غنی آهن و مس در افغانستان، میتواند بخشی از این نیازمندی را برآورده سازد، در صورت تأمین ثبات در افغانستان، چین سرمایهگذاریهای بزرگی را در معادن افغانستان انجام خواهد داد. چین در سرمایهگذاری در معادن، تجربۀ طولانی و کلانی به ویژه در افریقا دارد و میداند که از این منابع چهگونه، بالاترین سود را ببرد. شاید به همین دلیل هم بوده که چین در موقعیتی که هنوز تأمین امنیت و ثبات در افغانستان، ابهامات بزرگی داشت، نخستین گام را برای یک سرمایهگذاری بزرگ در معادن افغانستان برداشت و استخراج بزرگترین معدن مس جهان (مس عینک در جنوب کابل) را بهدست آورد. هرچند در سالهای گذشته، در این معدن فعالیت زیادی صورت نگرفته؛ اما یقینا با بهبود وضعیت در افغانستان، چین بهسرعت از این سرمایهگذاری خود در افغانستان سود خواهد برد.
هرچند هنوز در مورد ذخایر نفتی افغانستان، اطلاعاتِ دقیقی ارایه نشده و بیشتر در مورد ذخایر حوزۀ شیرخان و آمو دریا صحبت می شود؛ اما ذخایر موجود نفتی در حوزۀ بامیان که هیچ حرفی در مورد آن گفته نمیشود، یکی از بزرگترین ذخایر نفت منطقۀ ما خوانده شده است. نیاز به انرژی در چین بیشتر و بیشتر میشود و بخشی از این نیاز را از ذخایرِ یک افغانستانِ با ثبات میتواند تأمین کند.
مسیرهای تجارتی چین به آسیای جنوب شرقی و غربِ آسیا نیز به گونۀ کوتاهتر و ارزانتر آن از افغانستان میتواند بگذرد. یکی از پروژههای مورد علاقۀ چین، مسیر راه ابریشم است؛ ولی این تنها مسیری نیست که بتواند برای اقتصاد بزرگ چین استفاده شود. طرحهای ساخت خطوط آهن که چین را از راه تاجیکستان به افغانستان و از این طریق به ایران و ترکیه و اروپا وصل میکند و شاخۀ دیگر آن به خلیج فارس میانجامد، یا میتواند چین را از مسیر افغانستان به پاکستان و هندوستان وصل کند؛ برای اقتصاد چین با ارزش خواهد بود. هرچند در حال حاضر چین برای مسیرهای بدیل (از طریق قزاقستان به روسیه و اروپا یا از مسیرهای تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، آذربایجان و ترکیه به اروپا یا از مسیر پاکستان به آبهای گرم) نیز طرحهایی دارد.
با وجود اینکه چین به عنوان یکی از قدرتهای نظامی برتر جهان هراس زیادی از نفوذ گروههای تروریستی به خاکش ندارد؛ اما کاملاً از این نگرانی فارغ هم نیست. در صورت دوام بیثباتی در افغانستان و امکان حضور و نفوذ گروههای تروریستی از مسیر افغانستان به آسیای میانه، دامنۀ این مشکل میتواند به سرحدات غربی چین که اویغورهای مسلمان ناراض در آن اکثریت دارند نیز کشانده شود.
به این ترتیب، ثبات افغانستان برای چین، بهتر از بیثباتی آن است و به این دلیل اگر چین حتا نخواهد یکی از زمینهسازان این ثبات باشد، مانعِ آن نخواهد شد.
از سوی دیگر، همانگونه که روابط چین با قدرتهای دیگر از جمله ایالات متحدۀ امریکا بر معادلات سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان تأثیرات مستقیم دارد، افغانستان و منطقۀ ما نیز از این تأثیرات به دور نخواهند ماند. افغانستان و منطقۀ ما در حالی که میتواند از نظر جیوایکانومیک، میدان همکاری قدرتهایی مانند چین و ایالات متحده باشد، از نظر جیواستراتژیک، همچنان از رقابت این قدرتها متأثر خواهد شد.
پس از به قدرت رسیدن دولت وحدت ملی در افغانستان، این دولت تلاش کرده تا پای چین را در میدان حل مشکلات امنیتی افغانستان که ریشههای آن در پاکستان است بکشاند. علاقهمندی چین برای حضور در این میدان میانجیگری، نشان میدهد که ثبات افغانستان برای آن کشور حایز اهمیت است.
حضور چین در زیربناهای اقتصاد پاکستان و سرمایهگذاریهای کلان در آن کشور، چنانکه قبلاً اشاره شد، میتواند در رشد اقتصادی، اشتغالزایی و تغییر فرهنگی مناطق قبایلی پاکستان تأثیر گذاشته و از این طریق، بخشی از عوامل کاهش افراطگرایی و فعالیت تروریستی در پاکستان شود که بهصورت خودکار بر ثبات و امنیتِ افغانستان تأثیر مثبت خواهد داشت.
۳-۲ روسیه
روسیه به عنوان میراثدار اصلی اتحاد شوروی سابق، تا آخرین سالهای حضور طالبان در قدرت، بر آنچه در افغانستان میگذشت، چشم پوشیده بود. در جریان سالهای حکومت مجاهدین، به دلیل ناآرامی در تاجیکستان و حضور مخالفین دولت تاجیکستان در سرحدات شمالی افغانستان، روسیه به افزایش تعداد سربازانش در مرزهای تاجیکستان با افغانستان پرداخته بود؛ ولی با توافقنامۀ صلح تاجیکستان با مخالفانش که نقش رهبران حکومت مجاهدین در آن قابل ملاحظه بود، روسیه از نگرانیهای امنیتی در سرحدات تاجیکستان، تا اندازهای فارغ شد.
این فراغ خاطر دیر دوام نیاورد و با به قدرت رسیدن طالبان در کابل و بعداً با گسترش نفوذ آنان به شمال افغانستان، روسیه بار دیگر به سرحدات افغانستان با جمهوریهای آسیای میانه – به ویژه تاجیکستان – توجه بیشتری کرد و در آخرین سالهای حاکمیت طالبان، کمکهای اندکی را نیز در اختیار جبهۀ مقاومت گذاشت.
Comments are closed.