احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۶ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/ یک شنبه ۱۷ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش بیستوهفـتم
۳-۳ ایالات متحدۀ امریکا
افغانستان برای امریکا اهمیتِ استراتژیک دارد. پاکستان برای یک دورۀ طولانی، متحد اصلی امریکا در منطقۀ ما بوده است، ولی از یکسو به دلیل غیرقابل اعتماد بودنِ این متحد و از سوی دیگر از این نظر که امریکا نیاز به پایگاههای نظامی در این منطقه دارد و این نیاز از طریق ادامۀ رابطه با پاکستان میسر نیست؛ نیاز برای داشتنِ یک متحدِ دیگر در این منطقه برای امریکا، جدیست و این متحد میتواند افغانستان باشد. به این ترتیب، واضح است که امریکا از حضورش در افغانستان صرفنظر نخواهد کرد.
اینکه امریکا در افغانستان به گونۀ تصادفی و فقط به دنبال حملاتِ یازده سپتمبر حضور یافته است، تحلیلِ درستی نیست. در مناسبات جهانی، استراتژی قدرتهای بزرگ، بر اساسِ روزمرهگی و واکنشهای عجولانه طرح نمیشود؛ بلکه ابعاد مختلفِ قضایای منطقهیی و جهانی در تعیین اینگونه استراتژیها موثر استند و به این ترتیب، حضور امریکا در افغانستان نیز بخشی از یک استراتژی درازمدت و از قبل تعیین شده است و این حضور تنها در صورت تغییر آن استراتژی میتواند به گونۀ غیر منتظره پایان یابد.
در سالهای اخیر، برخی از سیاستمدارانِ امریکایی بر احتمال خروج سربازان ایالات متحده از افغانستان تأکید دارند، اما با توجه به بازیهای جدیدی که در مناسبات جهانی قدرت در جریان است(به عنوان مثال: از سرگیری اختلاف در مناسبات امریکا و روسیه، یا رقابت امریکا با چین در حالی که همکاران همدیگر نیز به شمار میروند، یا بالاخره وضعیت دگرگون خاورمیانه) باید گفت امریکا تا یک مدتِ معین اما نامعلوم جای پایی را که در افغانستان برای خود ایجاد کرده، به هیچ قیمتی رها نخواهد کرد.
در بسیاری موارد، خروج غیرمنتظرۀ سربازان امریکایی از عراق، مثال زده شده و بر مبنای آن پیشبینی میشود که ممکن است امریکا از افغانستان نیز به همانگونه بیرون شود؛ حال آنکه این مقایسه اصلاً درست نیست.
وضعیت در عراق و افغانستان از دیدهای مختلفی متفاوت است؛ اما مهمترین نکته این است که امریکا نمیخواست در حالی که خاورمیانه به سوی بیثباتی شدید و گسترده روان بود، نیروهایش را در عراق نگه دارد.
در صورت حضور نیروهای امریکایی در عراق و با توجه به وضعیتی که حالا در خاورمیانه جریان دارد، امریکا ناگزیر از شامل شدن مستقیم و رو در رو در این ماجرا بود و این میتوانست مشکلات بزرگی را حداقل از لحاظ هزینههای مالی و همچنان روابط امریکا با کشورهای عربی بهوجود بیاورد.
وضعیت در خاورمیانه ابعاد مختلفی دارد. اگر در یک کشور داعش در برابر دولت میجنگد و امریکا ظاهراً از این امر ناراض است، در کشور دیگری در همین منطقه، درگیری داعش با دولت آن کشور، زیاد هم خلاف توقع و علاقۀ امریکا به شمار نمیرود. از سوی دیگر، درگیری مذهبی در کشورهای خاورمیانه، در صورت حضور بالفعل امریکا در عراق میتوانست باعث دردسرهایی برای امریکا شود؛ چون هرگونه موضعگیری مستقیمِ نیروهای امریکایی در برابر یکی از گروههای درگیر در عراق، به حمایت امریکا از یک فرقۀ مذهبی تعبییر میشد و فرقههای دیگر مذهبی در داخل عراق و در کشورهای منطقه را ناراض میساخت.
به این ترتیب، نمیتوان و نباید حضور و عدم حضور امریکاییها در عراق را ملاک ادامۀ حضور یا خروج امریکا و متحدینش از افغانستان قرار داد.
از سوی دیگر با وجود اینکه برخی از کشورهای اروپایی و حتا کشورهایی نظیر کانادا و جاپان و هندوستان حاضر به حمایتهای مالی و در برخی موارد نظامی از افغانستان استند؛ این حمایتها به هیچ صورتی نمیتواند افغانستان را از حمایتهای مالی و نظامی امریکا بینیاز بسازد.
به این صورت، افغانستان به حمایتهای امریکا که بدون شک وابسته به میزان حضور آن کشور در افغانستان خواهد بود، برای یک دورۀ طولانی نیاز دارد. نیاز به حمایتهای مالی و نظامی امریکا، دولتهای افغانستان را مجبور خواهد ساخت که حتا در صورت تحمیل شرایط دشوار از سوی امریکا، این حضور را بپذیرند و اگر شرایطِ این رابطه سادهتر باشد، با علاقهمندی از آن استقبال کنند.
به این ترتیب، امریکا از ممدهای ثبات در افغانستان خواهد بود(برخلاف نقشی که پس از خروج ارتش سرخ در افغانستان داشت و آن، نوعی بحرانسازی مستقیم و غیرمستیم در افغانستان و از این طریق در منطقۀ ما بود) و این نقشِ ثباتزا در توسعۀ اقتصادی منطقۀ ما تأثیرگذاری ویژهیی خواهد داشت.
۳-۴ اروپا و …
در میان کشورهای اروپایی؛ بریتانیا، جرمنی و فرانسه به ترتیب بیشترین نقش را در سالهای اخیر در افغانستان داشتهاند. هرچند نقش کشورهای شمال اروپا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی را نمیتوان نادیده گرفت؛ ولی سه کشور ذکر شده، در بخش حمایتهای نظامی و مالی، نقش برجستهتری داشتهاند.
در واقع نقش اروپا را میتوان دنبالهروی از امریکا در افغانستان تعریف کرد. حتا نقش کشورهایی نظیر جاپان و کانادا نیز در همین چارچوب قابل بررسی است.
واضح است که اگر امریکا، پایش را از افغانستان بیرون کند، اروپاییها – حتا همین سه کشوری که نقش برجستهتری هم داشتهاند – و کشورهایی نظیر کانادا، جاپان و آسترالیا نیز در افغانستان باقی نخواهند ماند؛ ولی در صورت ادامۀ حضور امریکا، اینها نیز تلاش خواهند کرد تا سهمی از تحولات اقتصادی منطقۀ ما ببرند و حضورشان در افغانستان میتواند زمینههای بهترِ برداشتنِ این سهم را فراهم کند.
از اینجا میتوان نتیجه گرفت که کشورهای یاد شده، مانع ثبات افغانستان نه، بلکه تا جایی که منافع ایالات متحده و خود این کشورها در سایۀ امریکا ایجاب کند، نقششان را برای ثبات افغانستان و منطقۀ ما بهدرستی بازی خواهند کرد.
تنها کشور اروپایی که بازیهای مبهم و تا حدی نگرانکننده را در افغانستان انجام میدهد، بریتانیاست. در سالهای گذشته بارها اطلاعاتی به بیرون درز کرد که حکایت از کمکهای پنهانی بریتانیا به گروههای تروریستی داشت. در یک مورد حتا رییس جمهور کرزی دو تن از شهروندان بریتانیایی را به همین اتهام از افغانستان اخراج کرد.
Comments are closed.