- ۰۲ سرطان ۱۳۹۴
احمد عمران/ چهار شنبه ۳ سرطان ۱۳۹۴
حملۀ تهاجمی به پارلمان کشور، موجی از احساسات را برانگیخته است. از روز دوشنبه تا به حال، گفتوگوها و اظهارنظرها در مورد این حادثه نهتنها در مجلس نمایندهگان، بل در فضای مجازی و رسانهییِ کشور همچنان ادامه دارد و به گونۀ کمسابقه، حرفهای مختلف در این خصوص مطرح میشود.
مجلس نمایندهگان که از این حادثه، جان به سلامت برده، حالا مواضعِ مختلف را از خود تبارز میدهد. هرکسی تلاش دارد در این مورد دیدگاهها و نظراتِ خود را بیان کند. عیسا خان لغمانی سرباز محافظ پارلمان که توانست با شهامت جلو مهاجمان ایستاد شود، به یک سرباز کمنظیر تبدیل شده است. همه از شجاعتِ او تقدیر میکنند و برخی نمایندهگان، حقوق یکماهۀ خود را به او اختصاص دادهاند. مقامهای امنیتی کشور نیز عیسا خان را مورد تقدیر قرار دادهاند.
در اینکه عیسا خان با آن حرکتِ جانبازانۀ خود توانست شش مهاجم را از پا درآورد، هیچ جای تردید نیست. او جانفشانی کرد و در واژهگانی ساده و صمیمی در مورد آنچه که انجام داده بود، سخن گفت. او نه چونان تحلیلگرانِ سیاسی حرفهای قلمبه و سلمبه تحویل داد و نه مثل برخی روشنفکرنماها از مسایل انضمامی سیاسی ـ فلسفی دادِ سخن داد؛ بلکه او گفت که سربازی از این کشور است و برای کشورش جان میدهد. همین و بس!
از سوی دیگر، مجلس نمایندهگان که هنوز از شوکِ حملۀ تهاجمی بیرون نشده، بحث و صحبت در مورد این حادثه را ادامه میدهد. برخی از اعضای مجلس، سرانِ حکومت را به باد انتقاد میگیرند و برنامههای امنیتیشان را نقد میکنند. بعضی دیگر، از برنامۀ صلح و تفاهمنامۀ امنیتی با استخبارات پاکستان سخن میگویند. عدهیی هم از نبود برنامه و استراتژی امنیتی و دفاعیِ دولت شکوه دارند. شماری میگویند که حمله به پارلمان برای این صورت گرفت که داعش بتواند در سراسر کشور نفوذ پیدا کند. یکی میگوید مشکل کشور، بزرگتر از حمله به پارلمان است و دیگری از قهرمانانِ ارتش و پولیس سخن میگوید که همهروزه در سنگرهای دفاع از کشور جان میبازند و کسی برایشان حتا یک جمله هم نمینویسد.
معلوم میشود که فضای جامعه همچنان فضایی احساساتی است؛ فضایی که در آن میشود بهآسانی جو گیر شد و بهآسانی هم فراموش کرد. در اینکه حمله به خانۀ ملت یک جنایتِ نابخشودنی است، جای شک نیست. در اینکه عیسا خان از خود شهامت نشان داده، جای شک نیست. در اینکه جلو یک برنامۀ سازماندهی شده گرفته شد، جای شک نیست. اما سخن بر سرِ این است که این بازار تا چه زمانی باید گرم بماند؟ تا چه زمانی ما همچنان باید فقط حرف بزنیم؟ تا چه زمانی ما مسایل مختلف را با هم قاطی کنیم؟
بر اساس برخی گزارشها، مخالفان مسلح از دیرزمانی برنامۀ حمله به مجلس را در سر داشتهاند. گفته میشود از چندین حمله به پارلمان در گذشته جلوگیری صورت گرفته است. اما اینبار گویا طراحان حمله، به گونۀ دیگر عمل کردند؛ آنگونه که بتوانند حداقل به بخشی از اهداف خود برسند.
مهاجمان چهگونه توانستند خود را تا نزدیکی پارلمان برسانند و با انفجار موتر مملو از مهمات، به دروازۀ ورودی مجلس وارد شوند، آنهم در روزی که قرار است نامزد وزارت دفاع از سوی معاون اول ریاست جمهوری به مجلس نمایندهگان معرفی شود؟ چهگونه این موتر از دروازههای مختلفِ ورودی به کابل گذشته و بدون آنکه مورد سوءظن قرار گیرد، به مهمترین منطقۀ کابل رسیده است؟
برخی از نمایندهگان تأکید دارند که مهاجمان در همکاری با برخی افراد در داخل نظام، وارد منطقه شده بودند. اما این افراد کیها اند و در کدام بخشها کار میکنند؟ چرا ما همیشه حرفهای کلی میزنیم و نمیخواهیم به صورتِ دقیق آنچه را که میفهمیم و یا از آن خبر داریم، با دیگران شریک سازیم؟
گفتن حرفهای کلی، آنهم از این جنس، کار سختی نیست. اینکه حملات انتحاری و تهاجمی در همکاری با افرادی در داخل نظام انجام میگیرد، سخنِ امروز و دیروز نیست. در ده سال پسین، این جمله بارها و بارها از زبان بسیاریها شنیده شده، ولی هرگز دیده نشده که راه به جایی برده باشد. هرگز دیده نشده که حتا یک مقام ارشد و نیمهارشد به اتهام همکاری با گروههای تروریستی بازداشت شده باشد. همانگونه که زمانی بحث حضور جاسوسانِ خارجی در داخل نظام گل کرد ولی هیچ نهادی نتوانست که یک جاسوسِ بیگانه را در داخل نظام شناسایی و ردیابی کند، اینگونه کلیبافیها هرگز به نتیجهیی نمیانجامد. حالا زمانِ افشاگری و نشان دادنِ آدرسهای دقیق است. تا زمانی که ما همچنان دستخوش احساسات و کلیگویی باشیم، وضعیت نیز تغییر نخواهد یافت.
در همین حال، نسبت به سربازان و افسران ارتش و پولیس نباید به گونۀ موردی برخورد کرد. شاید تقدیر از یک سرباز که در نبرد با دشمنان جانفشانی کرده، انگیزه برای دیگران نیز فراهم کند؛ اما از یاد نبریم که همین حالا سربازان زیادی در صفوف ارتش و پولیس وجود دارند که قهرمانانه از جانهای خود برای پاسداری از امنیت و شرفِ مردم و کشورِ خود مایه میگذارند.
رسیدهگی به سربازان و افسران باید به یک سیستم و فرهنگ تبدیل شود. اگر سربازان کشور نسبت به حال و آیندۀ خود نگران باشند، بدون شک بازدهی کارشان چندان اثربخش نخواهد بود. چرا در همۀ کشورهای جهان، بهترینها برای نظامیان در نظر گرفته میشود؟!… به این دلیل ساده که انگیزه و تلاششان را بیشتر سازد. با شکمِ خالی و آیندۀ نامطمین نمیتوان از خاک و کشورِ خود پاسداری کرد. این سادهترین الفبای نظامداری است که متأسفانه هنوز رهبرانِ ما از آن بیخبر اند.
در کنار سیستم مکافات، سیستم مجازات را هم باید تقویت کرد. باید آنانی که به کشور و مردمِ خود خیانت میکنند، بدانند که پیامد کارشان چیست. در حال حاضر، چنین سیستمی وجود ندارد و معلوم نیست که با خاینین چهگونه برخورد میشود؛ کما اینکه بر اساس برخی سخنان، خاینین همواره حمایتهای نیرومند را با خود داشتهاند.