خط چه‌گونه اختراع شد و به‌وجود آمد؟

- ۱۳ سرطان ۱۳۹۴

یک شنبه ۱۴ سرطان ۱۳۹۴

 

گردآورنده: بهروز سروش‌نیا
mnandegar-3بخش نخست

افلاطون می‌گوید: خط عقال (بند) عقل است. اقلیدوس گوید: خط هندسه‌یی است روحانی اگرچه به ابزار جسمانی ظاهر شده است. بودلف گوید: خط بوستان دانش است. ویل دورانت در تاریخ تمدن خود می‌نویسد: مهم‌ترین گامی که انسان به سوی مدنیت برداشت، همانا اختراع خط است.
بزرگ‌ترین و شاید تنها عامل انتقال و گسترش فرهنگ و تمدن بشری از نسلی به نسل دیگر، خط الفبایی بوده است. در فرهنگ پارسی، خط پدیده‌یی دیوی است و هنری است که تهمورث (ملقب به زیناوند به معنی هوشیار) آشنایی و آگاهی با آن را از دیوانی که به بند کشیده، به‌دست می‌آورد و در ازای به‌دست آوردن این دانش، آن‌ها را رها می‌کند. در متن مینوی خرد آمده است: تهمورث دیوان را اسیر خود کرد و هفت نوع خط را از آنان آموخت. بیشتر تواریخ اختراع خط را به تهمورث نسبت می‌دهند، اما در برخی روایات به جمشید و کیومرث و ضحاک نیز نسبت داده‌اند.
به نظر آرتور کریستن سن، ایران‌شناس دانمارکی، نام تهمورث، نامی از نژاد سکایی است. به این ترتیب، انتساب فن نویسنده‌گی به تهمورث باید از قدمت بیشتری برخوردار باشد، احتمالا ً سکاییان در مهاجرت‌های خود به مردمانی برخورد کرده‌اند و فن نویسنده‌گی را از آنان آموختند و بعد در اساطیر ایران این موضوع به ستیز تهمورث با دیوان نسبت داده شد.
داستان خط به زبان فردوسی در شاهنامه چنین است:
چو تهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
یکایک بیارست با دیو جنگ
نبود جنگ را فراوان درنگ
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کت آید به بر
کی نامور دادشان زین
بدان تا نهانی کنند آشکار
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
نگاریدن آن کجا بشنوی
جهان‌دار سی سال از این پیشتر
چه‌گونه پدید آوریدی هنر …..

سومریان روایت می‌کنند که المرکر، پادشاه دولت‌شهر اوروک (موطن گیلگمش) و به قولی بنیانگذار آن، که می‌خواست بر فرمانروایی شهر آباد و ثروتمند ارته پیروز شود، باعث اختراع خط شد. المرکر سه بار فرستاده‌یی با عصای پادشاهی و نماد قدرت نزد شاه ارته می‌فرستد. شاه ارته آگاه است که اگر عصا را به‌دست گیرد، شکست را پذیرفته است. المرکر چهارمین بار با حیلۀ خط اختراع می‌کند و بر لوحۀ گلی با خط فرمانی می‌نویسد و نزد ارته می‌فرستد، وقتی شاه ارته برای خواندن پیام مجبور می‌شود آن را در دست بگیرد، به مفهوم پذیرش فرمانروایی المرکر محسوب می‌شود.
هنگامی که بشر خواست آن‌چه را که در اندیشۀ خود دارد نقش نماید، در واقع زمانی است که گام نخست را به عرصۀ نگارش گذاشت و به کمک آن توانست دانسته‌های خود را محفوظ نگه‌داشته و تاریخی از خود به جای بگذارد؛ گام نهادن در مسیر طولانی که در آن انسان‌های نخستین ابزاری برای انتقال بیان شفاهی بدون دیدن یکدیگر آغاز کردند. نخستین گام نوشتن، تصاویر روی سفال‌ها بود.
فراوانی تصویرها و ناتوانی آن‌ها در بیان مفاهیم عاطفی، کمبود این سبک نوشتن بود. رفته رفته تصویرها شکل ساده‌‌تر و نمادین‌تری یافته و برای مفاهیم عاطفی، علایم قراردادی وضع شد و نوع خط اندیشه‌نگار را در دسترس نگارنده‌گان قرار داد که خط هیروگلیف که بیشتر در مصر رایج بود، از این‌گونه نگارش است. سابقۀ خط هیروگلیف را حدود چهارهزار سال پیش از میلاد دانسته‌اند. این خط بیشتر افقی و از راست به چپ و به‌ندرت از چپ به راست و گاهی از بالا به پایین نوشته شده است. بعدها خط هیروگلیف در مصر تحول یافته و به ساده‌گی می‌گراید و دو نوع خط هیراتیک (دینی) و دموتی (مردمی) از آن به وجود می‌آید. مرحلۀ بعدی خط، خط میخی است.
کشاورزان مصری مکلف بودند سبدهایی از تولیدات محصول خود را به ماموران مالیاتی تحویل دهند، برای این تصویر آن را بر دیوار کلبۀ خود می‌کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که تحویل داده بودند، علامت می‌گذاشتند. پس نخستین طرز نوشتن، نوشتن با عکس (شکل‌نگاری) بود، اما ترسیم یک اندیشه یا تصور و یا گذراندن زمان (مفهوم‌نگاری) به نظر دشوار می‌نمود تا این‌که به جای تصویر و علامت از نشانه‌های قراردادی استفاده کردند و به کمک این نشانه‌ها، کلمات یا اصوات را که از آن‌ها کلمه ساخته می‌شد، نمایش می‌دادند و بدین ترتیب حروف مصور تبدیل به حروف هجایی شد. خطوط بابلی، سومری، عیلامی مخطوطی از این خطوط ایدیوگرام و هجایی بوده‌اند. خط الفبایی آخرین مرحلۀ تکامل خطوط به شمار می‌رود، یکی از خطوط الفبایی قدیم، خط میخی پارسی است که مخلوطی از خطوط الفبایی و هجایی بوده است.
بیشتر دانشمندان، اختراع خط الفبایی را به فنیقی‌ها، مردمی از کنعان، نسبت داده‌اند که در خاک سوریه در کرانۀ دریای مدیترانه سُکنا داشته و ضمن بازرگانی و دریانوردی و سوداگری‌های خود، خط الفبایی را که خود وضع کرده بودند، در کشورهای مختلف رواج داده‌اند. منشای خط الفبایی یونانیان و سایر اقوام دنیا به غیر از خط چینی که دارای منشای دیگری است، از همین خط الفبایی اختراع فنیقی‌ها می‌دانند و معتقدند این خط پس از دگرگونی و جرح و تعدیل رو به کمال نهاده است.س
الفبای فنیقی با ۲۲ علامت خطی که تنها صامت‌ها را نشان می‌دهد، از راست به چپ نوشته می‌شد. به گفتۀ خط‌شناسان، نشانه‌هایی از خط مصری باستان و خط تصویری را در الفبای فنیقی می‌توان یافت. این خط بر خلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان بود و یا خط میخی که تنها طبقۀ دبیران با آن سر و کار داشتند، به راحتی در دسترس عامه قرار گرفت و چون یاد گرفتن آن آسان بود، این خط در آسیای غربی نفوذ یافت و جایگزین خط میخی شد و به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود، راه یافت.
یونانیان این الفبا را با اسم سامی آن که نمایندۀ دو حرف اول آن بود، «آلفا» و «بتا» نامیدند و برای استفادۀ خود تغییراتی در آن دادند و مصوت‌ها را داخل خط ساختند و خط صامت‌نگار را تبدیل به آوانِگار کردند و جهت نگارش را تغییر دادند و گونه‌یی از خط یونانی را یونانیان مهاجر با خود به روم بردند و در آن‌جا براین مبنا الفبای لاتینی به وجود آمد و زبان‌های گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد.
معمولاً واضع خط را فنیقیان می‌دانند، اما این نکته تنها دربارۀ ملل سامی درست است و ملل آریایی به ویژه در هند، شاید پیش از فنیقیان خط‌هایی دیگر اختراع کرده‌اند که از سلسله خطوط سامی ماخوذ از خط فنیقی نیست.
الفبای خط فنیقی به نوعی شبه‌قارۀ هند را در نوردیده است. دانشمندان، خط برهمایی هند را از فرزندان همین خط می‌دانند که زبان سانسکریت و دیگر زبان‌های هندی با آن نوشته می‌شود. متون دینی بودایی نیز به خط برهمایی نوشته شده است.
یکی دیگر از فرزندان خط فنیقی، خط آرامی است که به سرعت در خاورمیانه پخش شده است و به سرعت رواج یافته و تبدیل به خط ساکنان این منطقه شده است. خط و زبان آرامی به عنوان آرامی رسمی یا آرامی امپراتوری پا به پای زبان پارسی باستان و خط میخی که تنها در کتیبه‌های هخامنشیان به کار می‌رفت، در ارسال و مراسلات به کار گرفته می‌شده است.
قدیمی‌ترین اقوامی که در بین‌النهرین زمینۀ خط میخی را حدود پنج‌هزارسال پیش فراهم آوردند، سومری‌ها هستند؛ قومی متمدن که نژاد سامی نداشتند و برخی احتمال می‌دهند که از کنار دریا به این منطقه مهاجرت کرده باشند. سومری‌ها چون پیوندی با همسایه‌گان خود نداشتند، از میان رفتند و یا جذب اقوام سامی شدند. سومری‌ها چون مصری‌ها و چینی‌ها از نخستین اقوامی هستند که تمایل به ضبط گفتار و اندیشه‌های‌شان داشتند و برای این کار، خط میخی را برگزیدند. خط میخی آغازین در اصل نوعی خط تصویرنگاری بوده که آن را بر لوح نقش می‌کرده‌اند. تصویرها رفته رفته حالت ساده‌تر و زاویه‌مانندی به خود گرفتند و سرانجام علامت‌های تشکیل‌دهندۀ این خط به شکل میخ درآمدند.
به جز تفاوت ظاهری خط هیروگلیف و خط میخی، تفاوت آشکار دیگر آن‌ها در ابزار نوشتن است. برای نگارش خط هیروگلیف از پاپیروس و قلم نی و مرکب استفاده می‌شد، در حالی که برای نوشتن خط میخی نیاز به لوح گلی نرمی بود که با قلم چوبی بر آن می‌نگاشتند و سپس لوح را می پختند.
خط میخی سومری و خط میخی اکدی (بابلی) از خط میخی عیلامی منشعب شده است. خط میخی به جز در منطقۀ بین‌النهرین در گسترۀ وسیعی مانند آسیای صغیر و بین‌النهرین شمالی، میان هیتی‌ها، هوری‌ها، اوروارتورها، لولوییها، کاسی‌ها و … رواج داشته است.
بنا بر نظر دانشمندان خط‌شناس، پیدایش خط، نخست از علایم و نقوش آغاز گردیده، این نقاشی‌ها کم‌وبیش تقلید صادقانه‌یی از زنده‌گانی‌یی که هنرمند در اطراف خود می‌دید و آن را روی ظروف سفالین خویش منقش می‌کرد، بوده و پشت این رموز و نشانه‌های بسیار و متنوع دیگر، به بیان مطالبی نهفته می‌پرداخته است و مهره‌های استوانه‌یی و غیراستوانه‌یی را با حکاکی نقوش و علایم برای مهر کردن سر کوزه‌ها و خمره‌ها و سبدهای اجناس و یا لوازم و دارایی خود به منظور معرفی و حفظ مالکیت به کار می‌برده‌اند و به مرور زمان و گذشت دوران، این علایم و نقوش مختصر شده و علایم به‌جای حروف به کار رفته است.
گفته می‌شود خط میخی را نخست برای زبان‌های بین‌النهرین یعنی عیلامی، بابلی و آشوری به کار برده‌اند و چون عیلامیان در خوزستان امروز می‌زیسته‌اند و همسایۀ پارسیان بوده‌اند، مردم پارس یا پیش از تشکیل حکومت هخامنشی و یا در آغاز این دوره، این خط را برای زبان پارسی باستان هم پذیرفته‌اند و می‌توان حدس زد که مادها نیز خود آن را اختیار کرده باشند؛ زیرا که ایشان نیز با آشوریان و بابلیان همسایه بوده‌اند.
خط میخی پارسی باستان کتیبه‌های دورۀ هخامنشی که نسبت به خط میخی بابلی و عیلامی، علایم ساده‌تر و کم‌تری دارد، حروف هجایی هستند (یعنی مصوت به همراه صامت). خط میخی پارسی باستان را می‌توان صورت تکامل‌یافته خطوط میخی دیگر بدانیم، همزمان با تکامل تدریجی خطوط میخی و در هزارۀ دوم پیش از میلاد خط دیگری در سرزمین فنقیه پا به عرصۀ وجود می‌گذارد و آن خط فنیقی است. قدیمی‌ترین نمونۀ این خط در کاوش‌های شهر گوبله از شهرهای فنیقی باستان (حوالی سوریۀ کنونی) که یونانیان آن را بیبلوس می‌نامیدند، به‌دست آمده است. این شهر در میان یونانیان به عنوان داشتن پاپیروس شهرت داشته و مرکز بازرگانی مصریان و یونانیان بود.
داریوش بزرگ در سنگ‌نوشتۀ بیستون (بغستان) بند بیست از ستون چهارم، به زبان پارسی باستان گفته است: به خواست اهورامزدا این خط من است که من کردم. به جز این، به زبان و خط آریایی، هم روی لوح و هم روی چرم نوشته شده. جز آن، پیکر خود را هم بساختم. و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشته‌ها را همه‌جا در میان کشورها فرستادم.
کتیبۀ دیگری در جزیرۀ الفیل مصر یافت شده که رونوشت کتیبۀ بیستون است، به استناد این این دو سند، داریوش بزرگ خط استفاده شده در این دو کتیبه را خط آریایی خوانده است.
همان‌طور که گفته شد، قدیمی‌ترین اسناد، از دورۀ هخامنشیان به خط میخی است. این خط مرکب از خطوط افقی و مورب است، به شکل میخ که برای هر حرف یا مخرج چند خط افقی و عمودی و مورب ترکیب می‌شوند. اکدیان، آشوریان، کلدانیان، عیلامیان، هیتی‌ها، پارسیان و ارمنیان این خط را برای نوشتن خود اختیار کردند. در خطوط میخی ملل دیگر نیز چند نقش از هشت‌صد تا سه‌هزار علامت به‌کار می‌رفته است که الفبای پارسی باستان شامل ۳۶ حرف، ۲ واژه جداکن، ۸ علامت اندیشه‌نگار و نشانه‌هایی هم برای نشان دادن اعداد بوده که تنها برخی از آن‌ها به جای مانده است. هر یک از حرف‌های الفبای میخی به‌جز سه حرفی که برای نشان دادن مصوت‌ها به‌کار می‌رود ـ مصوتی هم همراه دارد ـ به همین علت الفبایی هجایی است. الفبای پارسی باستان از چپ به راست نوشته و پس از هر حرف، نقطه گذاشته می‌شود. این الفبا تا پایان حکومت هخامنشی رایج بوده و بعدها فراموش شده است. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، دانشمندان غربی موفق به خواندن این الفبا شده، از این راه الفباها و زبان‌های دیگر کشف گردیده است، این خط تا پایان دورۀ هخامنشی در کتیبه‌ها و سکه‌ها به کار رفته است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.