گزارشگر:احمد عمران - ۱۸ میزان ۱۳۹۱
انتشار گزارش گروه بینالمللی بحران، دولت را بهشدت تکان داده است. این گزارش که روز دوشنبه متن آن در اختیار رسانهها قرار گرفت، نشان میدهد که سال ۲۰۱۴ برای افغانستان به عنوان کشوری بحرانزده، سالی سرنوشتساز و تاریخی خواهد بود و احتمال آن وجود دارد که یک بار دیگر جنگهای داخلی و تنشهای سیاسی، باعث فروپاشی نظام گردد.
حالا در گزارش گروه بینالمللی بحران، واژه سقوط و رفتن به سمت جنگهای داخلی، به معنای آن نیست که تمام آرزوها و آرمانها برباد خواهد رفت و افغانستان دوباره به شرایط طالبانی برمیگردد؛ بلکه این گزارش که بر اساس دادهها و یافتههای علمی نوشته شده، هشداریست به دولتمردان کشور و حامیان بینالمللی آن، تا متوجه وضعیت باشند و نگذارند که آنچه احتمالش میرود، عملاً به وقوع بپیوندد
پیشبینیِ وضعیت، یک چیز است و اتفاق افتادن آن، چیزی دیگر. متاسفانه دولتمردان کشور و به ویژه ارگ ریاستجمهوری که در روزهای اخیر بازهم مناسبات خود را با حامیان بینالمللی کشور به تیرهگی کشانیدهاند، اینگونه برخوردها و گزارشها را جنگ روانی علیه افغانستان و نظام میپندارند و یافتههای گروه بینالمللی بحران را از همین منظر بیاساس و بیارزش میخوانند. حال آنکه گروه بینالمللی بحران، یک نهاد متعبر بینالمللی است که یافتههای آن با نشر یک گزارش در فلان رسانه غربی، کاملاً متفاوت است و یکی دانستنِ آنها اگر بلاهت نباشد، بدون شک از سر عناد و عقده صورت گرفته است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، وضعیت افغانستان در سال ۲۰۱۴ وضعیت خاصی خواهد بود که به مدیریت جدید سیاسی نیاز دارد. در این سال قرار است اتفاقهای مهمی نظیر برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و خروج نیروهای ناتو از کشور را شاهد باشیم. این اتفاقها اگر درست و دقیق مدیریت نشوند، بدون تردید افغانستان را به سمت بحرانهای فاجعهبار تازهیی خواهند برد؛ کما اینکه همین حالا هم کشور به دلیل سیاستهای نادرست و ناسنجیده ارگ ریاستجمهوری، بحرانهای کُشندهیی را تجربه میکند.
مگر همین حالا وضعیت کشور در خط بحران قرار ندارد؟ آیا جنگ و ناامنی در سراسر کشور، هر روز جان دهها تن از هموطنانِ بیگناه ما را نمیگیرد؟ آیا گراف ناامنیها، آدمرباییها و خشونتها نسبت به سالهای گذشته بهشدت افزایش نیافته است؟ اینها واقعیتهای کشور در حال حاضر اند و نه توهماتی که ارگ ریاستجمهوری به آن گرفتار شده و هر روز برای توجیه وضعیت بحرانزده کشور، یک بهانه و یک دلیل تازه پیدا میکند.
به تازهگی ارگ ریاستجمهوری که کُشتی نرمِ دیگری را با متحدان غربیِ خود آغاز کرده، هرگونه انتقاد از وضعیت کشور را به جنگ روانی غرب علیه افغانستان توصیف میکند و آن را به پشیزی نمیخرد. معلوم نیست که چرا غرب با اینهمه مصرف و هزینه و با حضور نظامی در کشور، علیه نظامی جنگ روانی را آغاز کند که به هزار و یک دلیل حامیِ اصلیِ آن به شمار میرود؟ آیا غرب میخواهد به جهان بگوید که در افغانستان شکست خورده و تلاشهایش در مبارزه با تروریسم ناکام بوده است؟
از برداشتهای ارگ چنین برمیآید که غرب در مبارزه با تروریسم به شکست دچار شده و از روز نخست هم تلاش نداشته که امنیت و ثبات را به افغانستان برگرداند. این یک روی سکه است؛ ولی روی دیگر سکه این است که بخش بزرگی از بحران امروز و فردای کشور، به مدیریت و برنامهریزیهای دولت افغانستان برمیگردد. حالا فرض کنیم که غرب با افغانستان عناد و دشمنی دارد و میخواهد یک بار دیگر جنگ و نابهسامانی را بر کشور حاکم کند؛ آیا در چنین وضعیتی این پرسش مطرح نمیشود که دولت افغانستان برای بیرونرفت از چنین شرایطی چه کرده است؟ آیا آقای کرزی به عنوان رییسجمهوری کشور، در یک دهه گذشته به وظایف و مسوولیتهای خود به عنوان رییسجمهور عمل کرده است که حالا از دوستان بینالمللی خود شکوه و شکایت دارد؟ اگر واقعاً غربیها با افغانستان سر دشمنی و عناد دارند، چرا آقای کرزی با این کشورها توافقنامههای راهبردی امضا کرده است؟ دلیل امضای این توافقنامهها چیست؟
اما آقای کرزی به این گونه پرسشها پاسخ نمیگوید؛ چون میداند که برای آنها باید دلیل و استدلال بیاورد؛ چیزی که بدون شک در اختیار ندارد.
وقتی به گزارش گروه بین المللی بحران نگاه کنیم، به جای آنکه از آن بوی دشمنی به مشام رسد، بیشتر به دردنامهیی شبیه است که این نهاد بینالمللی برای روشن کردنِ وضعیت آینده در اختیار جامعه جهانی و دولت افغانستان گذاشته است؛ گزارشی که عملاً بر واقعیتهای امروز و فردای کشور استوار بوده و نشان میدهد که این نهاد آنقدر هم بیراه نرفته است. همین حالا نگرانی در میان اقشار مختلف نسبت به سال ۲۰۱۴ به اندازه کافی وجود دارد و مردم به آسانی دریافتهاند که افغانستان اگر در این سال به درستی مدیریت نشود، با بحران کلان سیاسی و امنیتی روبهرو خواهد شد. موضوع انتخابات در این سال بدون شک از نگرانیهایی است که مردم افغانستان آن را با تمام گوشت، پوست و استخوانِ خود حس میکنند و میدانند که برخی گروهها از حالا در پی بیثباتی و ناامنسازی گسترده کشور اند تا بتوانند بازهم انتخابات را در میان موجی از جعلکاریها برگزار کنند؛ همان وضعیتی که در سال ۲۰۰۹ شاهد بودیم و دیدیم که با چه ترفندها و تقلبهایی، یک فرد مشخص دوباره به کرسی ریاستجمهوری دست پیدا کرد.
تکرار سناریوی ۲۰۰۹ انتخابات، در سال ۲۰۱۴ با عمق بیشتری متصور است و این نگرانی نمیتواند از چشم مردم افغانستان و نهادهای بینالمللی، پوشیده نگه داشته شود. از سوی دیگر، در گزارش گروه بینالمللی، حرفوحدیث تازهیی هم وجود ندارد که آقایان را اینهمه منقلب و بیتاب کرده است. مگر این گونه هشدارها، از سالها به اینطرف از سوی رسانههای کشور و نهادها و احزاب داخلی داده نشده است؟
Comments are closed.