احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۴ اسد ۱۳۹۴
عبدالحفیظ منصور/
بخش سیوهشتـم/
آشنایی با جوانان مسلمان
به قول خود مسعود، تا قبل از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲، در نقش یک جوان مسلمانِ غیر وابسته به احزاب اسلامی، فعالیت داشت؛ اما بعد از آن با انجنیر حبیبالرحمن یکی از پیشتازان نهضت اسلامی افغانستان (شاخۀ محصلین نهضت را “جوانان مسلمان” میخواندند) آشنا گردید که این آشنایی، مسیر زندهگی او و نیز سیر تاریخ افغانستان را دستخوش تحول و دگرگونی ساخت.
انجنیر حبیبالرحمن شهید که مسوولیت امور نظامی نهضت اسلامی را به عهده داشت، احمدشاه مسعود را در بخش جلب و جذب افسران قوای هوایی توظیف نمود و او در مدت کوتاهی با استفاده از نفوذ و آشنایی جگرن محمد غوث (شوهر خواهرش)، توانست تعدادی از پیلوتان را به صفوف نهضت اسلامی جذب کند.
دستگیری انجنیر حبیبالرحمن شش ماه بعد از کودتای ۲۶ سرطان، باعث شد که بسیاری از اعضای نهضت اسلامی افغانستان، خود را از دید پولیس داوود خان پنهان سازند که در آن زمره، احمدشاه مسعود نیز شامل بود.
خشونت حکومت داوود خان در برابر نهضت اسلامی، باعث گردید که مسعود تقریباً دو سال را مخفیانه در شهر کابل و شمالی با جمعی از همفکرانش سپری نماید و سپس به پشاور برود. او در آنجا سران مجاهدین از جمله استاد ربانی و حکمتیار را بهخاطر خروج از کشور مورد انتقاد قرار داد؛ زیرا او مایل نبود که نهضت مرکزیت خود را از داخل کشور به خارج منتقل سازد.
مسعود در پشاور دورۀ کوتاهمدتِ آموزشِ نظامی را سپری نمود. در آن زمان، جنرال نصیرالله بابر گورنر صوبه سرحد ـ پاکستان بود. وی در مصاحبههای خود گفته است که احمدشاه مسعود نسبت به همقطارانش، در دروس عسکری از استعداد و لیاقت خوبی برخوردار بود.
بعد از گذراندنِ این دورۀ آموزشی، مجاهدین به چند دسته تقسیم شدند و همهگی به سوی بدخشان، لغمان و پنجشیر حرکت کردند و مسعود تحت فرمان گلبدین حکمتیار که گویا در کابل کریم مستغنی کودتا میکند، به تاریخ ۲۹ سرطان ۱۳۵۴ با یک دسته همکارانش ولسوالی و دو علاقهداری پنجشیر را به تصرف درآورد. اما این آزادسازی بیش از نیم روز به طول نیانجامید و همین که از طریق رادیو خبری از کودتا در کابل به گوش نرسید، به عقبنشینی پرداختند و طی این گیر و دار، ۱۲ تن از مجاهدین، شهید و یا دستگیر گردیدند که برای نهضت اسلامی ضربۀ سختی به شمار میرفت.
مسعود و همراهانش دوباره به پشاور برگشتند، اما هیچکس حاضر نبود بار ملامتی این شکست را به دوش بکشد. گلبدین حکمتیار در تبانی با آی.اس.آی خواست که تعدادی از مجاهدین به شمول احمدشاه مسعود را به اتهام همکاری با حکومت داوود خان به قتل برساند و بعداً بار ملامتی را به دوش آنها بیاندازد و خود را تبرئه نماید. حکمتیار بدین هدفِ خود نایل نیامد؛ اما شکافی عمیق و دوامدار میان وی و احمدشاه مسعود به وجود آمد که در طول جهاد این دوپارچهگی، عمیقتر از پیش شده رفت، تا اینکه پس از سرنگونی رژیم داکتر نجیبالله، به درگیری تمامعیاری مبدل شد و فاجعۀ خونینی را بهبار آورد.
پس از کودتای هفت ثور، احمدشاه مسعود برای نخستینبار در نقش مترجم با یک دسته از خبرنگاران فرانسوی به نورستان سفر کرد (آن زمان نورستان آزاد شده بود)، و اوضاع را از نزدیک مطالعه نمود و بار دیگر به تاریخ ۱۷ سرطان ۱۳۵۸ در رأس یک دسته از مجاهدین، عازم پنجشیر گردید و عملاً جهاد مسلحانه را علیه رژیم ترهکی آغاز کرد.
مقاومت مسعود در پنجشیر علیه ارتش سرخ، او را به اسطورۀ مقاومت مبدل ساخت و شهرتش را از مرزهای افغانستان فراتر برد. در ۱۳۶۲ وی اساس شورای نظار را در داخل جمعیت اسلامی گذاشت. او با کار و تلاش خستهگیناپذیر و مداوم، نیروی کارآزمودهیی تنظیم کرد که توسط آن در ۵ ثور ۱۳۷۱ رژیم کمونیستی داکتر نجیبالله را سرنگون ساخت و به حیث فاتح کابل و قهرمان جهاد، پایتخت افغانستان را به تصرف خویش درآورد.
پایداری و ایستادهگی احمدشاه مسعود در برابر طالبان، لیاقت و وطندوستی او را در حد کمال به نمایش گذاشت و او را به سردار مقاومت در برابر تروریسم و طالبان مبدل نمود.
احمدشاه مسعود که از نوجوانی دست به مبارزه زده بود، وقتی بر اثر یک حملۀ انتحاری در خواجه بهاءالدین به شهادت رسید، موهایش به سفیدی گراییده بود و در پیشانیاش خطوط متعددی رونما بود که هر یکِ آن از صدها حادثۀ طاقتفرسا حکایت مینمود.
احمـد فرزند مسعود میگوید: پدرش چند روز قبل از شهادتش به وی گفته بود که جسد وی را در تپۀ مشرف بر منزل مسکونیاش دفن کنند، و از او خواسته بود که بر سر قبرش بیاید و دعا کند.
آغاز کار در پنجشیر
مسعود قبل از اینکه جنگ را علیه رژیم ترهکی آغاز کند، طرحی را پیش خود تهیه کرده بود که دارای دو اصل زیر بود:
اصل اول: عضویت در جمعیت اسلامی، که رهبر آن استاد برهانالدین ربانی؛ شخصی دانشمند، دارای سیاست معتدل و با وسعتِ نظر ارزیابی شده بود.
اصل دوم: کار سازنده را نمیتوان در محیط مهاجرت و در کشورهای همسایه به ثمر رسانید، باید به داخل رفت و در میان مردم افغانستان به فعالیت پرداخت.
از اینرو، مسعود با دستهیی از مجاهدین در ۲۷ ثور ۱۳۵۸ از پشاور عازم افغانستان گردید و کارِ خود را از زادگاهش پنجشیر آغاز نمود. در ابتدا، وی مردم را که در برابر رژیم کمونیست ترهکی سخت ناراضی بودند، به قیام عمومی واداشت و در ظرف چند روز، سراسر پنجشیر را آزاد کرد؛ ولی این قیام مردمی از دهانۀ پنجشیر پیشتر نرفت و جنگ به مدت ۴۰ روز در ابتدای درۀ پنجشیر دوام پیدا کرد و سرانجام جبهۀ مقاومت ـ بعد از اینکه احمدشاه مسعود مجروح گردید ـ با شکست روبهرو شد و قوای رژیم ترهکی به سراسر دره رخنه نمود.
بعدها احمدشاه مسعود، این کار را یک اشتباه جدی خواند و از آن درس گرفته، شیوۀ مبارزهاش را تغییر داد. او یک دستۀ سی نفری از جوانان داوطلب (فدایی) را گردهم آورد و بعد از یک دوره آموزش نظامی، جنگ چریکی را آغاز نمود. از آنجایی که در جنگ چریکی دشوارترین مرحله آغاز آن است، به نقش این گروپ سخت ارج مینهاد و به هر یکِ آنها احترام ویژهیی قایل بود.
اگر مشخصات کار احمدشاه مسعود را در پنجشیر دستهبندی کنیم، به چند نکته برمیخوریم:
ـ مسعود در افغانستان اساسِ یک جنگ چریکی را گذاشت، در حالی که فرماندهان بسیاری از جبهات دیگر، قوتهای خود را در تشکیلات رایجِ نظامی همچون تولی، کندک، غند و فرقه تنظیم نمودند و در برخی نقاط دیگر، نیروهای مجاهدینْ شکلِ دستهبندیهای قومی را به خود داشتند. مسعود برای این کار، یک صنفِ مشخص از جهادگران را تشکیل داد که به صورت دایماً فعال آمادۀ نبرد بودند.
برای اینکه جنگ را به سراسر درۀ پنجشیر بگستراند، با توجه به ساختمان جغرافیای طبیعی آن دره، ۲۲ قرارگاه را در آنجا ایجاد نمود که بدین ترتیب، نیروی مهاجم در پنجشیر به صورت طبیعی در محاصره درمیآمد و از چندین جا مورد حملات چریکی (جنگ و گریز) قرار میگرفت.
– احمدشاه مسعود، از اهمیت نقش مردم در جنگ آزادیبخش به خوبی آگاه بود؛ از اینرو همپای پیشبرد جنگ، به خدمات اجتماعی توجه جدی مبذول نمود و کمیتههای مختلفی همچون قضا، مالیه، تعلیم و تربیه، صحی، عمران و فرهنگی تشکیل داد. این کار رابطۀ نیک مردم را با مجاهدین پیوسته حسنه نگه داشت و از همین بابت بود که مجاهدین مسلح در پنجشیر، داوطلبانی بودند که برای جنگ در برابر دشمن وظیفه داشتند، نه حلوفصلِ منازعات اجتماعی و قضاوت در مورد افراد مظنون و اسرای جنگی. نتیجهیی که این سیاست بر جای نهاد، در سه مثال زیر به خوبی درک میگردد:
یکی اینکه؛ پنجشیر یگانه محلی در افغانستان بود که با وجود تلاشهای فراوان شورویها، ملیشه نداشت و مردم یکپارچه از مجاهدین پشتیبانی کردند.
دوم اینکه؛ مهاجرت دستهجمعی حدود یکصدهزار خانوار از پنجشیر که به دستور احمدشاه مسعود در بهار ۱۳۶۳ خانه و کاشانۀشان را ترک نمودند و به دیگرمناطق کوچیدند، عالیترین نمونۀ همکاری مردم را نسبت به رهبرشان بازگو میدارد.
و سوم اینکه؛ پنجشیر برخلاف سایر مناطق تحت کنترول مجاهدین، هیچگاه به جنگ داخلی کشانیده نشد و همواره الگویی برای امنیت و نظم به حساب میآمد.
– احمدشاه مسعود سعی زیادی به خرج داد که وحدت مردم پنجشیر را حفظ نماید. این مردم که از لحاظ قومی، مذهبی و زبانی یکساناند، نگذاشتند که سازمانهای مختلف جهادی در آنجا نفوذ کنند و وحدت مردم را متضرر سازند. هرچند حرکت انقلاب اسلامی و حزب اسلامی حکمتیار در دو نقطۀ پنجشیر دست به احداث قرارگاههایی زدند، اما افراد وابسته به گروه های مذکور، ناتوانتر از آن بودند که در برابر ابتکارات مسعود مقابله نمایند؛ از اینرو با گذشت هر روز ضعیفتر گردیده و سرانجام کاملاً منحل شدند. از جانب دیگر، احمدشاه مسعود سیاست همهجانبهیی را بهکار گرفت که در آن اقشار مختلف جامعه جای خود را داشتند؛ عالم و عامی، روشنفکر و بیسواد در کنار هم قرار گرفته و صف متحدی را تشکیل دادند.
– بر اساس اصول جنگ چریکی، احمدشاه مسعود از ابتدا در صدد توسعۀ ساحۀ جنگ بود و آنچه در سالیان اول در راستای برآورده شدنِ این هدف انجام داد، آن بود که دستههای سینفری از مجاهدینِ ورزیده را در گروپهای جداگانهیی تنظیم نمود که به نام «گروپهای متحرک» یاد میشدند. این مجاهدین وظیفه داشتند در خارج از پنجشیر بر نیروهای دشمن حملات خود را انجام دهند. از آن گذشته، وقتی به سایر مناطق سفر میکردند، نظم و دسپلینِ این گروپها اثرات مثبتی بر وضع آن محلات بر جای میگذاشت.
– رویۀ ملایم و انسانی مسعود با اسرای جنگی، ویژهگی دیگر کارِ او بود که در سایر نقاط افغانستان مشابه نداشت. مسعود با ارایۀ این روش، به درونِ ارتش شوروی و رژیم کابل رخنه کرد. او اسرا را نه تنها آزاد میکرد، بلکه لباس، بوت و مصارف بازگشتشان را تهیه مینمود. این سیاست در درازمدت احمدشاه مسعود را از اعتبار خاصی برخوردار نمود، تا حدی که مقامات عالیرتبۀ رژیم کابل به دیدنش میرفتند و راضی برمیگشتند. یک تن از اسرای روسی، برای سالها در جمع محافظینِ او ایفای وظیفه کرد. مجاهدین، این اسیر روسی را «اسلامالدین» نامیده بودند.
افراد «گروپ متحرک» نه تنها از لحاظ آموزشهای نظامی در سطح برتری قرار داشتند، بلکه با داشتن یونیفورم خاص که متشکل از دریشی عسکری و کلاه پکول بود، نظر هر بیننده را به خود جلب میکردند.
بدین ترتیب، احمدشاه مسعود شهرت خویش را در جنگ علیه ارتش اشغالگر شوروی، و محبوبیتش را در توجه به خدمات اجتماعی، زندهگی ساده و همگونش با مجاهدین، بهدست آورد و مهرِ خود را در اعماق قلوبِ مردم افغانستان جا داد و به «آمر صاحب» ملقب گردید.
شکست حملات پیهم قوای شوروی بین سالیان ۱۳۵۸ – ۱۳۶۱ به درۀ پنجشیر، بر اثر رهبری بینظیرِ احمدشاه مسعود، وی را در سطح جهان مشهور ساخت و البته در پهلوی قابلیت رهبری وی، موقعیت استراتژیکی پنجشیر، ساختمان فیزیکی مناسب و پشتیبانی کمنظیر مردم پنجشیر از مجاهدین، به حیث عوامل عمدۀ موفقیتهای مسعود به حساب میروند. و این امر قبل از اینکه او دست به تأسیس شورای نظار بزند، یک دستاورد ضروری بود؛ زیرا عملاً به یک الگوی عالی نیاز داشت که به کارآیی آن، همه معتقد باشند.
پنجشیر طی ده سال جهاد، شاهد هفت بار لشکرکشی سنگین قوای شوروی بود؛ هر یک از این حملات در چند مرحله اجرا گردید و همه به شکست انجامید و بدین ترتیب، احمدشاه مسعود نقش قاطعی در شکستاندنِ قوای شوروی ایفا نمود.
مقاومت قهرمانانۀ مجاهدین پنجشیر تحت فرماندهی مسعود، گرچه وی را در محراق توجه جدی علاقهمندان قرار داد، ولی او با عقد قرارداد یکسالۀ آتشبس در ۱۳۶۱ با شوروی در پنجشیر، به طور مؤثری در سطح افغانستان مطرح گردید. رقبای وی از جمله گلبدین حکمتیار همیشه این قرارداد را فروش داعیۀ جهاد از جانب مسعود خواندند و به بهانۀ آن، تبلیغات گستردهیی بر ضد وی بهراه انداختند؛ اما فرصتی را که احمدشاه مسعود در این مدت کسب نمود، صرف پایهگذاری شورای نظار نمود و به قول خودش از یک پنجشیر، پنج پنجشیر ساخت که بعدها موجب تغییر تاریخ افغانستان گردید. از جانب دیگر، توافق بر آتشبس میان قوای شوروی و مجاهدین، از سوی تحلیلگران بینالمللی، نشانۀ ضعف ارتش سرخ در برابر مردم افغانستان تلقی شد.
سران شوروی از این آتشبس چند منظور داشتند؛ بدنامسازی مسعود، ترورِ او و کسب اطلاعات. اما در پایان هیچ چیزی بهدست نیاوردند و به گفتۀ جنرال لیاخفسکی، این مسعود بود که افسران شوروی را استخدام کرده بود و از آنها اطلاعات جمعآوری میکرد.
مهمترین درگیری در پنجشیر، حملۀ هفتم قوای شوروی در ۲۱ حمل ۱۳۶۳ به آن دره است، که در عین حال بزرگترین لشکرکشی ارتش سرخ به افغانستان نیز به شمار میرود. در همین تهاجم بود که شوروی از هواپیماهای استراتژیک تی- یو۱۶ که معادل بی۵۲ امریکایی است، استفاده به عمل آورد. این جنگ به مدت پنج سال دوام کرد؛ شورویها که در آغاز میخواستند با این حملۀ سنگین، مجاهدینِ پنجشیر را نابود کنند، با مقابلۀ زیرکانه و تحسینآفرینِ احمدشاه مسعود مواجه شدند، طوری که او ۲۴ ساعت قبل از آغاز حمله، پنجشیر را از سکنه خالی نمود و مجاهدین را به سه دسته تقسیم نمود؛ دستۀ اول که تعدادشان اندک بود، در نقاط مرتفع جابهجا شد، دستۀ دوم در خارج از درۀ پنجشیر حملات خود را تشدید نمود و دستۀ اخیر به حیث نیروهای ذخیره در اطراف پنجشیر مستقر گردید. با این تاکتیک، تمام ضربات قوای هوایی شوروی به هدر رفت و زمانی که سربازان پیادهنظامِ آنها وارد پنجشیر شدند، با یک منطقۀ مملو از ماین و خالی از سکنه مواجه گردیدند.
بهکارگیری این شیوه، علاوه بر اینکه نبوغ نظامی احمدشاه مسعود را در سطح جهان به نمایش گذاشت، گواه قدرت و توانایی سازمان استخباراتی وی نیز بود که پیشاپیش از جزییات این تهاجم خبر یافت و تعجب ناظرین بینالمللی را برانگیخت.
مردم سادۀ افغانستان در آغاز، این عقبنشینی را یک شکست میپنداشتند؛ اما در توجیه این عقبنشینی تاکتیکی، انجنیر محمد اسحاق یک تن از مشاورین مسعود در جمعی از مهاجرین و رهبران مجاهدین در پشاور گفت:
«جنگ با روس مسابقۀ بوکس نیست که از رینگ بیرون نرویم؛ بلکه این یک نبرد چریکی است که باید نیروهای خود را حفظ نمود و با ضربات کوچکِ پیهم و ناگهانی، دشمن را به ستوه آورد».
در مراحل بعدی، احمدشاه مسعود قوای شوروی را در یک درۀ کوهستانی خالی از سکنه (پنجشیر)، برای چند سال مصروف ساخت و خود در شمال کشور به توسعه و تنظیمِ پایگاههای نظامی پرداخت، که این کار یک موفقیتِ چشمگیر برای وی بود.
Comments are closed.