احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رحمتالله بیگانه/ سه شنبه 3 سنبله 1394 - ۰۲ سنبله ۱۳۹۴
در نوجوانی وقتی نامِ مسعود را میشنیدم، احساسِ عجیبی به من دست میداد. آنزمان مسعود را ندیده بودم. حتا دیدنِ تصویر قهرمان در کابل، برای ما مقدور نبود. اما مسعود در خیالاتِ من بسیار برتر از رستم بود؛ زیرا رستم قهرمانِ داستان بود و مسعود عملاً در برابرِ بزرگترین ابرقدرت جهان، بدون ترس و هراس مبارزه میکرد.
پیوند من با مسعود، عاطفی و دور از تعلقاتِ سیاسی بود. صدایش که گهگاه از طریقِ رادیو بیبیسی شنیده میشد، تا عمقِ جانم نفوذ میکرد.
هر انسانی، در ذهنِ خود الگویی دارد و آن را بالاتر از هر چیز فکر میکند. برای من مسعود، والاتر از هر کسِ دیگر بود. از مسعود زیاد حکایت میشد. مسعود در افغانستان چهرهیی افسانهیی بود که کاررواییها و داستانهایش، خانه به خانه میگشت. در حقیقت مسعود بزرگ، در حیاتِ خود به افسانه تبدیل شده بود؛ زیرا مقاومتِ او در برابرِ ابرقدرت روس، از عقل و منطق بلند بود. با وجود اینکه در آنزمان کوچکترین آگاهی در مورد شخصیتِ وی نداشتم، اما قلباً به این باور بودم که این مرد، شکستناپذیر است.
در مورد مسعود، کتابها و مقالاتِ زیادی نوشته شده و نظریاتِ موافق و مخالفِ زیادی نشر گردیده است؛ اما من مسعود را چهگونه میدیدم: بارها دیده شده است که آدمها به شخصیتها و کرکترهایی دل میبندد اما زمانی که با آنها از نزدیک تماس میگیرد، آنهمه دوستی، به بیباوری و نفرت تبدیل میگردد. اما چهرۀ زیبایی که من از مسعود در ذهن تصور کرده بودم، نهتنها با دیدنِ این ابرمرد نشکست، بلکه این شخصیتِ ماندگار را بالاتر از تصورم یافتم.
مردانِ بزرگ چون کوهیاند که هرچه به آنها نزدیک گردی، عظمتشان بیشتر آشکار میشود. واقعاً مسعود شخصیتِ عظیمی بود. او خیلی نجیب، دلسوز، مهربان، پُرعاطفه و برخلافِ همۀ انسانهایی که دیدهام، شکستهنفس و بیادعا بود. بهراستی وصفِ مسعودِ بزرگ در قلم نمیگنجد، او از همه والاتر و برتر بود. یکی از اوصافی که خداوند پیامبر گرامی خود را با آن وصف میکند، استقامت است. خداوند در آیتی از قرآن میگوید: استقامت کن چنانکه من برایت امر کردم. مسعود بزرگ، استقامتی پیامبرگونه داشت، هیچگاه در برابرِ زور و زر خم نگردید و نشکست.
مسعود از لحاظ اندیشه و روان آدمی معتدل بود، حتا خداوند فیزیکِ متعادلی به او هدیه کرده بود؛ قد، اندام، چشم و بینیِ او در کمالِ تعادل و تناسب قرار داشتند. قدرت فکرِ مسعود را آدم میتواند حالا حدس بزند؛ او یکه و تنها، با امکانات محدودِ مالی و انسانی، در برابر بزرگترین جنگها ایستادهگی کرد و در نهایت پیروز شد. این کار، قدرت و خارقالعادهگیِ مسعود را نشان میدهد. او مرد توانایی بود که دشمنانش با حضور و بودنش، پیروزی را بر او محال میدیدند.
مسعود خوی و اخلاقِ پیامبرگونه داشت؛ در حالی که بیشتر عمرِ خود را در جنگ گذشتانده بود، اما جنگ و نبرد، مهربانی و صمیمیت را از او نگرفته بود. او همچنان سخت مهربان و صمیمی بود.
وقتی از شجاعتِ مسعود قصه شود، آدم فکر میکند افسانه است. او شجاعتی افسانهیی داشت. مسعود با مردمش نزدیک بود و برای مردم، با وجود همۀ یأسها و ناامیدیها، تکیهگاهی بود همچو کوه که هیچگاه شکست را نمیشناخت. نمیگویم که مسعود عزیز اشتباه نمیکرد و اشتباه نداشت، هر انسانی اشتباه میکند، اما مسعود به اشتباهاتِ خود اعتراف داشت وآن را میپذیرفت.
مسعود انسانی دوستداشتنی بود که هیچگاه آدم از گفتار و دیدارش سیر نمیشد. در حضورش اطمینان قلبِ آدمها بالا میرفت، به حدی که اگر او با پای خود به جانبِ خطر میرفت، دیگران بدون ترس او را تعقیب میکردند. همه به لیاقتش اطمینان داشتند و هیچگاه نسبت به او بیباور نمیشدند. در واقع مسعود، مرجعِ امیدها و تکیهگاهِ عظیمی برای مردم افغانستان بود؛ چنانکه گاهی فکر میکردم «اگر مسعود نباشد، چه واقع خواهد شد؟»
وقتی مسعود بزرگ را با آن انرژی و قوت میدیدم، شکست از ذهنم فرار میکرد، او شکستناپذیر جلوه میکرد و همانگونه هم بود. مسعود کوتاه صحبت میکرد و جانِ گپ را میگفت، و به حرفهای مخاطبِ خود نیز خوب گوش میداد. همیشه سرحال، متبسم و باانرژی بود و انسان با دیدنِ وی نیرو میگرفت. مسعود شخصیتی باهیبت بود، طوری که بسیاری از اشخاص در مقابلش جرأتِ حرف زدن را نداشـتند. مسعود به افغانستان عشق میورزید و من هیچ انسانِ دیگری را به میهندوستیِ او سراغ ندارم، به همان دلیل بود که مسعود برای افغانستان در ۲۴ ساعت بیش از ۱۸ ساعت کار میکرد و این کار از قدرتِ آدمهای عادی خیلی فراتر است. او تمام عمرِ خود را در راه خدمت به مردم وقف کرد؛ از نوجوانی تا شهادت. مسعود به زندهگی همرزمانش بسیار فکر میکرد و کوشش میکرد که در جنگها کمتر تعرض کند، زیرا در تعرض تلفات انسانی بیشتر میگردد، او تا مجبور نمیشد، دست به تعرض نمیزد.
مسعود از جنگ متنفر بود، اما ناخواسته زندهگیاش با جنگ گره خورد؛ زیرا در جامعۀ جنگلی افغانستان، تثبیت حق و عدالت، بدون قوت امکان ندارد. مسعود برای تأمین حق و عدالت و آزادی رزمید و در این راهِ دشوار جانِ عزیزِ خود را نثار کرد. مسعود بارها گفته بود که طرفدارِ جنگ نیست، جنگ بر او تحمیل شده است. مسعود بزرگ برای تأمین حق و اجرای عدالت مبارزه کرد و هیچگاه از این خواستِ انسانیِ خود عدول نکرد.
مردی با چنین اوصاف، سزاوارِ گرامیداشت و یاددهانی است. مسعود را باید الگو ساخت و به نسلهای بعد معرفی کرد، تا آنها با بهرهگیری از آموزههای او، به آزادی و عدالتِ همیشهگی دست یابنـد.
Comments are closed.