شـهر خـالی، جـاده خـالی، کوچه خالی، خانه خالی!

گزارشگر:علی پارسا/ چهارشنبه 4 سنبله 1394 - ۰۳ سنبله ۱۳۹۴

آمارهای تکان‌دهنده‌یی از سیل فرارِ شهروندان از کشور به گوش می‌رسد. خروج بیش از صد هزار نفر در هر ماه از کشور که بدون شک تنها بخش اندکی از آن‌ها عزمِ گریز و پناهنده‌گی ندارند، نشانگرِ اوج فاجعه است. بحران‌های متعدد و چالش‌های انبوه در عرصه‌های مختلف زنده‌گی، حالا دیگر پای بسیاری از شهروندان را سست کرده است. حالا دیگر دوگانۀ رویای زنده‌گی مرفه و کابوس غرق شدن در باتلاق بدبختی، دغدغۀ روز و شبِ مردم شده است. انگار همه نفیرِ زاغ‌های سیاه را از فراز آسمانِ این کشور می‌شنوند و سایۀ mnandegar-3مرگ را در دو قدمی‌شان می‌بینند.
با نیم‌نگاهی به صفِ بی‌انتهایِ ادارۀ گذرنامه، می‌توان به عمق بحرانِ گریز پی برد؛ بحرانی که اگر یک سرِ آن در مهمان‌پذیری اروپایی‌ها باشد، بدون شک سرِ دیگرِ آن ریشه در کلافِ حکومت دارد که در این ایام بیش از هر زمانِ دیگری مردم‌مان را کلافه کرده است!
سخن گفتن از ناامنی، فقر، بی‌کاری، فساد و بدبختی، این روزها شاه‌بیتِ زنده‌گی مردم شده است؛ مردم این سرزمین هرچند با درد بیگانه نیستند، اما به نظر می‌رسد که حالا بسیاری‌ها ذرات معلق بدبختی، بی‌سرنوشتی و مرگ را در هوا می‌بینند. پیش از این اگر ناامنی و فقر و بی‌کاری و درد و بیماری بود، دستِ کم «امید» در دل‌ها نفس می‌کشید. حالا که چشم‌انداز فردای روشن جای خود را به کابوس مبهم و ملال‌انگیزی داده، دیده می‌شود که امید هم رخت بربسته و پیش از هموطنان‌مان از این‌جا هجرت کرده است. اگر ناامنی، بی‌کاری، فقر و … همه یک بال مهاجرت و فرار از کشور باشد، بدون شک بال دیگرِ آن ناامیدیِ مفرطی است که در این روزگار بیش از هر زمانِ دیگری در دل‌های‌مان جا خوش کرده است.
وقتی به حضور گسترده و استقبالِ بی‌نظیرِ مردم از انتخابات ریاست‌جمهوری برمی‌گردیم، به‌خوبی درمی‌یابیم که در آن ایام هم مردم چندان از امنیت و اقتصاد بهره‌مند نبودند. ناامنی و فقر متاعِ یک‌روزۀ‌مان نیست. در این سال‌های اخیر شاید روز و شبی نبوده باشد که مردم با خیال راحت از امنیت و رفاه سر بر بالین گذاشته باشند. با این وجود، چنین موج سرسام‌آورِ مهاجرت و فرار هم وجود نداشت. حضور گستردۀ مردم در انتخابات، گواه مبرهنی بر امید لبریزِ جامعه به آینده‌یی بهتر بود. با به‌ گند کشیده شدنِ انتخابات و جنجال‌های پس از آن از یک‌سو و تداوم روند نزولی امنیت و امکانات رفاهی جامعه از سوی دیگر، امید هم کم‌کم جای خود را به یأس داد. با گذشت هر روز از حکومت وحدت ملی، میزان ناامیدی و بدبینی مردم نسبت به حکومت بیشتر و بیشتر شد.
نظرسنجی اخیرِ تلویزیون طلوع نشان داد که مردم تا چه حد از حکومت و نظام کنونی ناراضی‌اند. بخشی از این نارضایتی بدون شک ریشه در میراثِ به‌جا مانده از حکومت کرزی دارد؛ بخش دیگرِ آن‌هم شاید پیامد خروج جامعۀ جهانی از کشور بوده باشد که بدون تردید پیامدهای ناگواری بر امنیت و اقتصاد کشور گذاشت. تلاش‌های تروریستان و پاکستان در ناامنی و بی‌ثباتی افغانستان را هم نمی‌توان نادیده گرفت. با این همه اما هرگز شایسته و بایسته نیست که چشم را بر روی ندانم‌کاری‌ها و فرصت‌سوزی‌های حکومت وحدت ملی ببندیم. حکومت وحدت ملی در این ده ماه موفق‌ترین نمونه از یک حکومتِ ناموفق بود! سران حکومت وحدت ملی علی‌رغم ادعاهای بسیار، تا هنوز به ساده‌ترین وعده‌های خود جامۀ عمل نپوشانده‌اند. این حکومت نه تنها تا کنون دردی از درد مردم دوا نکرده، که به آلام آن‌ها نیز افزوده است.
به گونۀ مثال، موضوع بی‌جنجالی چون توزیع شناس‌نامۀ الکترونیکی که همۀ پیش‌نیازهای قانونی و فنیِ آن مهیا شده است، در حکومت وحدت ملی بی‌دلیل و بی‌جهت هر روز به تأخیر می‌افتد. مسالۀ گزینش وزیر دفاع و والی‌های بسیاری از ولایات، پس از قریب به یک سال همچنان با بی‌خیالی پشت گوش انداخته می‌شود. در کنار همۀ این کارهای اساسی و برنامه‌های ضروری، آن‌گاه حکومت تمام توان و انرژیِ خود را صرف کشفِ گردانندۀ یک صفحۀ فیس‌بوک می‌کند. چنین اتفاقاتی از چشمِ مردم پنهان نیست و بدون شک بر ارزیابی آن‌ها از حکومت‌شان اثر می‌گذارد. همۀ این ناتوانی‌ها و ضعف‌ها سبب شده است که امروز نوستالوژی یأس بر جامعه حاکم شود و همان‌هایی که تا دیروز بی‌مهابا و بدون ترس از هیچ خطری به پای صندوق‌های رای می‌رفتند، حالا با بردباری در پشت دروازه‌های ادارۀ پاسپورت صف بکشند.
در نتیجه باید گفت که فروکاستنِ علت فرارِ شهروندان به چالش‌هایی چون فقر و ناامنی، در حالی که پیش از این‌هم مردمِ ما سال‌ها با چنین آفت‌هایی دست به گریبان بوده‌اند، نوعی تقلیل‌گرایی و تحریفِ واقعیت‌های اجتماعی است. باید پذیرفت که بی‌اعتمادی و ناامیدی از آینده‌یی مبهم، این روزها ابرِ سیاهی شده که بر آسمان شهرمان سایه افکنده است. آن‌چه بیش از هر چیزِ دیگری به این ناامیدی و بی‌اعتمادی دامن می‌زند، عدم حضور آلترناتیوهای امیدوارکننده است. رییس‌جمهور غنی پیش از این گفته بود که تنها آلترناتیو حکومت وحدت ملی، امارت طالبان و یا داعش خواهد بود. متأسفانه باید پذیرفت که در شرایط کنونی که نه اپوزیسیون قدرتمندی وجود دارد و نه طرح و برنامۀ برون‌رفتی و نه هم چهرۀ ملیِ قابل اعتمادی که بتواند امیـدها را دل مردم زنده کند، احتمالاً به قول رییس‌جمهور تنها گزینه‌های ممکن، پناه بردن به دامن طالبان و داعش و یا هم دندان روی جگر گذاشتن و تحمل کردنِ همین حکومت ناکاره است.
حالا دیگر به نظر می‌رسد که فرصتِ آن شده تا همۀ واژه‌های ترانۀ نوستالوژیکِ امیرجان صبوری را زیر لب زمزمه کنیم و در دریای ناامیدیِ حکومت وحدتِ ملی آب‌بازی کنیم تا شاید فرجی شود و غریق‌نجاتی به دادمان رسد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.