احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ یک شنبه 8 سنبله 1394 - ۰۷ سنبله ۱۳۹۴
بخش چهل و هشتم
برای بررسی کارنامههای تبلیغاتی احمدشاه مسعود، درک اوضاع و شرایط روزگارِ او ضروری است. همچنان پیچیدهگیهای نبرد چریکی در یک کشور عقبمانده و سنتی در برابر ابرقدرتی مانند شوروی، مسالۀ دیگریست که باید از آن غافل نبود؛ ورنه طرح چنین مبحثی، بیکیفیت و حتا در مواردی نابهجا جلوه خواهد کرد. بنابراین، ابزارهایی که در راستای تبلیغات بهکار گرفته شدهاند، بسیار گوناگون و گاه غریباند و چهگونهگی بهکارگیری این ابزارها از یکسو بههم پیوستهگی پهلوهای جنگ را نشان میدهد، و از سوی دیگر لیاقت و کاردانی مسعود را که چهطور از هر حرکتی به نفع خویش بهره میگرفت.
احمدشاه مسعود در آغاز جهاد، جوانی بود که دروس خویش را در دانشکدۀ پولیتخنیک نیمهتمام گذاشته بود، مسایل مربوط به جنگ چریکی را در کتابها خوانده بود و از لحاظ عملی تنها یک تجربۀ ناکام نظامی را بههمراه داشت.
مولوی محمد موسی از برادر خود کفایتالله که در آن زمان سمت معاونت احمدشاه مسعود را داشت، پرسید: آمرتان در کارهای نظامی چهطور است؟
کفایتالله گفت: یک کورس ۴۵روزه خوانده، ولی در کار مردمداری خوب است.
این ۴۵ روز، پشتوانۀ دانش نظامی مسعود را تشکیل میداد، که ارزیابی آن برای همهگان آسان است و این گفته را که نوابغ از مادر نابغه به دنیا نمیآیند بلکه بر اثر سعی و تلاش خستهگیناپذیر، خود را بالا میکشند، تایید میدارد.
مسعود قادر بود از تجارب مفیدِ دیگران بهره گیرد، نقاط ضعفِ خود را زود شناسایی کند و در صدد اصلاح برآید، و این یکی از ویژهگیهای بارز احمدشاه مسعود بود که بعدها در تحولات افغانستان نقش بارزی ایفا نمود و شهرتش در سراسر جهان پیچید و لقبهای ستایشآمیزی همچون “شیر پنجشیر”، از سوی خبرنگاران خارجی گرفت.
تجاوز شوروی در افغانستان یک دگرگونی عمده در نظر احمدشاه مسعود وارد آورد؛ طوری که مسعود بر اساسِ آن خود را برای یک جنگ درازمدت عیار ساخت، به شیوههای گوناگون مردم را به سوی خود جلب نمود و به تشکیلات خود پهلوهای تازهیی بخشید تا دوام مبارزه را علیه قوای اشغالگر شوروی تضمین نماید.
اقداماتی که مسعود بر مبنای این طرز فکر انجام داد، گونهگون و در استقامتهای مختلف بود؛ ولی هر اقدامی دو روی یک سکه را میمانست که یک صفحۀ آن جنبۀ تبلیغاتی داشت.
از آغاز جهاد احمدشاه مسعود جنگ را از حالت “ایلهجاری” دیگرگون ساخت و یک صنف مشخص از جهادگران را تشکیل داد. این جهادگران از نقاط مختلفی بودند که داوطلبانه به انجام این کار تعهد میسپردند، به دریشی ملبس بودند، دورۀ آموزشییی را سپری میکردند و سپس در قطعات رزمی تنظیم میشدند. این کار، رزمندهگان را از مردم عادی جدا میساخت و بهطور دایمی برای جنگ و دفاع آماده میکرد. تشکیل چنین دستههایی، هم برای مردم افغانستان جالب توجه بود و هم برای خبرنگاران خارجی.
مسعود به قصد تربیت کادر فکری که بتواند چرخ جبهه و جهاد را پیوسته علیه قشون شوروی در حرکت نگه دارد، در جنب قرارگاههای نظامی، کمیتۀ “دعوت و جهاد” را تاسیس نمود. در این کمیته جوانان باسواد جابهجا شده بودند، درسهای عقیدتی ـ سیاسی هفتهوار ارایه میشد و دورههای آموزشی کوتاهمدت زیر نظر شخص احمدشاه مسعود تدویر مییافت و کسانی از سراسر قرارگاههای پنجشیر به این دورههای آموزشی معرفی میشدند و شرکت میکردند و در این دورهها احمدشاه مسعود دربارۀ نیات اتحاد شوروی در سطح منطقه و جهان و اوضاع افغانستان درس میداد، که به دلیل کم بودنِ آثاری در این باب، حرفهایش نو و شنیدنی بود.
گرچه مسعود نتوانست بهخاطر حملات پیاپی نیروهای شوروی، از تشکیل این کمیتهها به هدف اساسی خود که تربیۀ کادرهایی برای جبهه بود، نایل آید؛ اما توانست فکر و بینشِ خود را با تدویر این دورههای آموزشی در میان حلقات باسواد که مسعود آنها را “روشنفکران” میخواند، پخش نماید و رابطۀ استواری با آنها برقرار نماید.
مسعود در زمستان ۱۳۵۹ نشریۀ “پیام جهاد” را که ذریعۀ گستتنر تکثیر میشد، در پنجشیر تاسیس کرد که مسوولیت آن را محمد اسحاق یکی از یاران نزدیکش بر عهده داشت. این نشریه تبصرههای سیاسی و اخبار جنگی را پخش مینمود و بیشتر نسخههای این هفتهنامه، در مساجد برای نمازگزاران خوانده میشد.
با نشر این جریده، مسعود به مردم اطمینان میداد حرکتی را که علیه نیروهای شوروی بهراه انداخته است، موسمی و زودگذر نیست، و با تشریح سیاستهای توسعهجویانۀ اتحاد شوروی، مسولیت مردم افغانستان را در برابر آن نشان میداد. از جانبی هم پنجشیر که در گذشته نشریهیی نداشت، با چاپ “پیام جهاد” مواد تبلیغاتی برای جوانان و اهل سواد تهیه داشت و آنها را دلگرم نمود.
ارزشِ این کار را از نگاه مسعود از اینجا میتوان سنجید که آوردنِ یک پارچه کاغذ که “راپور” نامیده میشد، از کابل کار دشواری بود و کسانی هم سرِ خود را از دست میدادند. ولی در چنین شرایطی، همکاران احمدشاه مسعود کاغذ و رنگ را از کابل خریداری میکردند و مخفیانه به پنجشیر منتقل میساختند.
“پیام جهاد” بعدتر چند نشریۀ دیواری را در پی داشت که هفتهوار در نقاط مزدحمِ پنجشیر نصب میشدند و مردم آنها را مطالعه میکردند و نویسنده، مسوول یکی از آنها به نام “طلوع” بود. بخش فرهنگی جبهه به تشویق شاعران محلی پرداخت و ترانههایی در باب جهاد سروده شد. این ترانهها توسط دانشجویان خوانده میشد و در این راستا “صوفی مجید” آوازخوان محلی، با آواز دلنشین خود، در تشویق مجاهدین نقش خوبی را ایفا نمود.
یک کامرۀ عکاسی در جبهه وجود داشت و از وسایط تخریبشدۀ نیروهای شوروی و رژیم کابل، عکس میگرفت(مجاهدی که این کار را انجام میداد، “شیرآقا” نام اشت). از همینرو، بیشتر عکسهایی که در آن زمان در نشراتِ جمعیت اسلامی در پیشاور به چاپ میرسید، از پنجشیر بود. سفر “فریدون گنجور” عکاس ایرانی در سال ۱۳۵۹ به پنجشیر نیز یک حادثه بود. او که سالیانی را در جنوب لبنان سپری کرده بود و تجربۀ عکسبرداری از صحنههای نبرد را داشت، در معرفی کردنِ مبارزات مجاهدین افغانستان در مطبوعات خارجی نقش خوبی ایفا نمود.
در دو طرف جادۀ پنجشیر، در روی سنگها و دیوارها شعارهایی به رنگهای سفید و سبز حک شده بود که عبارت بودند از “جاسوس اعدام میشود”، “مرگ بر روس اشغالگر”، “چرسنوشی تو را دیوانه میکند” و “چرس دشمن عقل است”. از این شعارها به خوبی برمیآید که مسعود از آغاز متوجه دو جبهه بود: جبهۀ خارجی و مقابله با دشمن، و جبهۀ داخلی؛ تزکیۀ صفوف و تشکیل یک صف منظم.
مسعود روانشناسی مردم را درک میکرد و در جامعۀ کمسواد افغانستان، از نقش اندکِ مطبوعات آگاه بود؛ بنابراین به تبلیغات شفاهی توجه فراوانی داشت و مطالب مورد نظر خویش را بدون خستهگی روزانه به تکرار میگفت و چون مجالسِ او پیوسته از افراد تازهوارد پر و خالی میگردید، گفتههایش به سرعت در ساحۀ تحت فرماندهیاش پخش میگردید.
از مساجد به خوبی استفاده میکرد، علمای دینی را به حیث یک قشر محترم در بین مردم افغانستان شناخته بود و هر از گاهی علما را در یک محل جمع مینمود و از آنها مشوره میگرفت و بدیهی است که مباحثات این مجالس به هر سو پراکنده میگشت، آنهم از زبان یک عالم دینی که در تأییدِ آن روایاتی از متون دینی نیز بهکار گرفته میشد.
در بخش مالی، احمدشاه مسعود مقرراتی وضع نمود که بر اساس آن؛ تاجران سنگهای قیمتی زمرد و لاجورد مکلف بودند پنج درصد از بهای سنگ را به جبهه بپردازند، ده درصد از محصول حاصلات زراعتی دهاقین به مجاهدین تعلق میگرفت و تمام مأمورین ملکی و نظامی مردم پنجشیر که در دوایر رژیم وظیفه داشتند، ماهوار ده درصد از معاش ماهانۀ خود را تحویل جبهه میکردند، که نویسنده نیز سالیانی مسوولیت امور مالی قریۀ خود را داشت.
هرچند این اقدام دارای اهمیت مالی بود، ولی پیوندی که این مقررات میان مجاهدین و سایر اقشار جامعه بهوجود آورد و به گونهیی همه را در امر جهاد علیه نیروهای شوروی سهیم ساخت، از اهمیت بیشتری برخوردار بود و این روابط با گذشتِ زمان برای بسیاری کسان زمینۀ همکاریهای نظامی و اطلاعاتی را فراهم آورد و در نهایت، صفی متحد و یکپارچه را تشکیل داد.
رفتار مملو از عفو و گذشتِ مسعود در برابر اسرای جنگی، آوازۀ او را در سراسر افغانستان و حتا در میان نظامیان ارتش رژیم و نیروهای شوروی پخش نمود و در مقابل، وقتی در تابستان ۱۳۵۹ نیروهای شوروی یورش دومشان را به درۀ پنجشیر آغاز کردند و در چند قریه قتل عام بهراه انداختند و حتا حیوانات را به گلوله بستند، گفتههای مسعود در بابِ ظلم و بربریتِ روسها، ثابت شد و صف مردم و مجاهدین فشردهتر گشت. و این خطایی بود که روسها مرتکب شدند و مسعود در نقش یک رهبر آگاه جنگ چریکی، از آن به نفع خود استفاده کرد.
اولین تحلیلگر خارجی که وارد پنجشیر گردید و در مطبوعات اروپایی راجع به مسعود و جبهۀ پنجشیر نوشت، “ژان جوزه پوییک” بود. برداشتهای این شخص، بنیادی شد برای سایر خبرنگاران بهویژه فرانسویان که نسبت به پنجشیر توجهی ویژه داشتند و همان بود که در ۱۳۶۰ یک دسته از داکتران موسسۀ “امی” متعلق به کشور فرانسه، وارد پنجشیر شدند و در آنجا برای تداوی مجروحین جنگ، مرکز گرفتند. این کار اگر از یکسو توجه کشور فرانسه را نشان میدهد، از سوی دیگر بازگوکنندۀ جرأت مسعود است که در آن شرایط به خارجیان اجازۀ فعالیت در پنجشیر را داد، در حالی که مردم در برابر “کفر” برخاسته بودند و هر خارجی از نظرِ آنها کافر بود و اندکترین لغزش در این راستا میتوانست اعتماد مردم را نسبت به مسعود لطمه بزند.
حضور داکتران فرانسوی در پنجشیر، باعث شد که گزارشهایی دقیقتری از پنجشیر در سراسر دنیا پخش شود، و از جانبی هم سایر خبرنگاران اروپایی این جرأت را یافتند که با اطمینان به پنجشیر سفر کنند و رنج عبور از پنج کوتل نورستان را که در مسیر راه پنجشیر قرار دارد و هر یک دارای ۱۱- ۱۴هزار فوت ارتفاع است، بهجان بخرند.
در سال ۱۳۶۱ یک موسسۀ فرانسوی، یک پایه فرستندۀ رادیویی را در اختیار جبهه قرار داد که روی موج اف.ام نشرات میکرد. این فرستنده در ارتفاع دربند ـ مشرف بر شمال کابل نصب شده بود. گرچه در آن وقت تعداد رادیوهایی که دارای موج اف.ام بودند، اندک بود؛ ولی این کار از یک برنامۀ حساب شدۀ تبلیغاتی حکایت میکرد که در نهایتِ مخفیکاری انجام مییافت. نشرات این رادیو زمانی قطع گردید که دو کارمند آن به نامهای “انجینر سخیاحمد” و “عبدالظاهر” در یک حملۀ کوماندویی روسها با اسناد دستگیر شدند.
“تونی دیوس” خبرنگار مجلۀ معتبر دفاعی”جیمز دیفنس”، حین تمرینِ یک گروه از مجاهدین، با مسعود (۱۳۶۰) ملاقی شد. او که برخی از جبهات مجاهدین را در گوشه و کنار افغانستان دیده بود، از دیدن مجاهدینِ ملبس به یونیفورم و در حال تمرین، آنهم با تعداد شمرده شده شگفتزده شد. این دیدار سرآغاز ملاقاتهای متعددی میان وی و احمدشاه مسعود گردید و این رابطه تا مرز نوشتنِ زندهگینامۀ مفصلِ مسعود توسط تونی دیوس پیش رفت. این اثر با توجه به فراستی که تونی دیوس در امور نظامی دارد و زحماتی که در این راستا متقبل شده، میتواند دارای ارزش فراوانی باشد.
از فیلمبرداران مشهوری که با مسعود رابطۀ عاطفی برقرار کردند، یکی “کریستف دوپانفلی” و دیگری “اندی” است. دوپانفلی چندین فیلم مستند از مسعود و کارنامههای او تهیه کرد و “اندی” که به فیلمهای مستند جنگی عشق فراوان داشت، با قوماندان پناه به صحنههای جنگ میرفت، تا اینکه بهدست افراد حکمتیار به جرمِ محبتی که نسبت به مسعود داشت، در نورستان در سال ۱۳۶۷ کشته شد.
باری از احمدشاه مسعود پرسیدم، بر اساس چه عواملی نیروهای شوروی در پنجشیر تن به آتشبس دادند؟
مسعود با بر شمردنِ شماری از عوامل گفت: در آن زمان نامههایی عنوانی برخی از فرماندهان شمال کابل که با دستگاه خاد هم در ارتباط بودند، نوشتم. در آن نامهها، سراپا از آمادهگیهای مجاهدین و رسیدن امکانات فراوان مالی و نظامی سخن رفته بود به گونهیی که خواننده را به یقین وامیداشت. اما مقصد از نگارش چنین نامهها این بود که اطلاعات کاذبی در دسترس خاد قرار گیرد.
کار طبق برنامه پیش رفت و به باور او، این نامهها که در ظاهر جنبه نظامی داشت، ولی در واقع ماهیت تبلیغاتی ـ اطلاعاتی را دارا بود که در نتیجه، اثر خود را در تضعیف روحیه دشمن بر جای گذاشت. به گفته او، در پهلوی سایر عوامل، این نامهها در اینکه نیروهای شوروی را به آتشبس وادار سازد، موثر افتاد. این کار یک پهلوی دیگرِ کار تبلیغاتی مسعود را بازگو میدارد.
آشنایی احمدشاه مسعود به زبان فرانسوی، او را کمک کرد تا با آن عده از خبرنگاران خارجی که زبان فرانسوی میدانستند، شخصاً صحبت کند و این یک امتیاز برای او به حساب میآمد. همچنان در سالهای نخستین جهاد، همکاری انجینر محمد اسحاق که زبان انگلیسی بلد است، در تشریح اوضاع و رهنمایی خبرنگاران خارجی از اهمیت زیادی برخوردار بود، در حالی که سایر جبهات از چنین افرادی کمتر بهرهمند بودند.
Comments are closed.