گرامی‌داشت از قهرمان ملی در دانشگاه افغانستان «مسعود بی‌نیاز از شخصیت‌تراشی‌های ماست»

گزارشگر:ترتیب کننده: روح‌الله بهزاد - ۲۵ سنبله ۱۳۹۴

بخش چهارم و پایانی

از هفتۀ شهید و چهاردهمین سالروز شهادت احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشوردر برنامۀ تحت نام «یادِ آن سرو روان…»، روز سه شنبه(۱۷سنبله) در دانشگاه خصوصی افغانستان نکوداشت شد.
در این برنامه که ده‌ها تن از دانشجویان، شاعران و نویسنده‌گان اشتراک کرده بودند و روی ابعاد مختلف زنده‌گی و کارنامۀ قهرمان ملی کشور سخن زدند که روزنامۀ ماندگار متن سخنرانی آنان mnandegar-3را به‌نشر میرساند.

در این شماره سخنرانی نظری پریانی مدیر مسوول روزنامۀ ماندگار را می‌خوانید:

نحمده و نصلی علی رسوله‌الکریم.اما بعد!
با کسب اجازه از استادان فرهیخته.
بسیار مشکل است کسی مانند من که حداقل عمرش اقتضا نمی‌کند، در مورد شخصیتی سخن بگوید که چهارده سال از شهادت او فاصله دارد. یعنی دوران جوانیش زمانی بوده که شخصیت مورد نظر، حیات نیست.
ارزنده‌ترین سخنان را من امروز از استادان فرهیخته‌یی(استاد عبدالحفیظ منصور، استاد اکرام اندیشمند و داکتر شمس الحق آریانفر) که اینجا سخن زدند، شنیدم و به‌شما دانشجویان عزیز و همۀ ما این نکته را می‌گویم که همین شخصیت‌ها منابع دست اولِ تاریخی برهۀ جهاد و مقاومت افغانستان هستند. شاید کسی تصور کند که سه چهار نفر مربوط به‌یک قوم آمده‌اند و در نهایت هم وابسته به‌یک طیف خاص سیاسی، از نماینده و رهبرشان سخن می‌گویند.
اما واقعیت امر این است که همین شخصیت‌هایی که صحبت کردند، منابع دست اول تاریخی هستند، سخنان‌شان را بر بنیاد همان مفروضات و مقرره‌هایی که برایش «علمی» گفته می‌شود، استوار بوده است؛ یعنی فقط تجربه‌ها، بینش و برداشت‌های دست اول خود را به‌شما ارایه کردند که ما می‌توانیم از این آدرس موفق شویم تا فرد مورد نظر تاریخی‌مان را خوب‌تر بشناسیم.
یکی از ویژه‌گی‌هایی که برای نسل امروز و آینده برای شناخت شخصیت‌های معاصر از لحاظ علمی کمک می‌کند تا که شخصیت مورد نظر تاریخی را بدون گرایش‌های ایدیولوژیک، قومی و لسانی و مذهبی بشناسند، از یک سو منابع قابل دست‌رس دست اول است واز طرف دوم تکنالوژی روز و داشته‌هایی‌که با استفاده از تکنالوژی در اختیار محقق قرار می‌گیرد.
شما به‌عنوان یک دانشجو، اگر بخواهید یکی از ابعاد شخصیت قهرمان ملی را مورد تحقیق و بررسی قرار داده و آنرا در یک چنین جایگاه اکادمیک ارایه کنید، نیازمند مراجعه به‌یک چنین شخصیت‌هایی -که صحبت کردند- هستید. بعد از آن، سخنان و بیانیه‌هایی که خود قهرمان ملی دارد. امروزه نوار‌ها و ویدیوهایش بدون هیچ زحمتی در دست‌رس دانشجو قرار می‌گیرد و نیاز به ‌این نیست، گردن بسته‌یی مثلاً از من پول بگیرد و بعد اینجا ایستاده شود و برای شما اراجیف و یا دروغ ببافد و یا به‌هر جماعت دیگری یک چهرۀ در واقع سیاه را سفید ارایه کند.
در جهان امروز، کشور‌ها و جوامع مختلف از جمله در کشور خود ما سیاه‌ترین آدم‌ها را در طول تاریخ جعل کردند و سفید ساختنتد؛ مثلاً اگر شاهی دستور داده سر فلان کس را بزنید! تاریخ‌نویس نوشته است، شاه دستور داده بود این کس را عزت کنید و رهایش کنید و بعد آمده که گویا حواریون او را کشته است. یعنی این جعل تاریخی‌ست و واقعیت ندارد؛ چون ما هیچ سندی پیدا نمی‌کنیم که بعداً واقعیت را برملاسازد.
امروزه چنین نیست، ما می‌بینیم اگر آقای عبدالحفیظ منصور و یا استاد آریانفر بیایند و اینجا سخن بگویند، دانشجوی تیزهوش و محقق و یا جوان امروز می‌تواند آنرا از لابلای سخنان دیگران و یا گفته‌های خود فرد مورد نظر و یا هم صحبت کس دیگر عکس آنرا پیدا کند.
بنابراین، در دنیای ما، شخصیت‌ها به‌ ادوار خودشان در جوامع ارایه می‌شوند، نیاز به‌این نیست که یک جمعی بنشینند ویا چارتا جعل نویس سیاه‌گو بیایند و برای‌شان چهره بتراشند که مثلاً فلان شخص چنین و یا چنان بود.
یعنی مسعود بی‌نیاز از شخصیت تراشی‌های ماست
شما برای شناخت قهرمان ملی به‌عنوان دانشجو و جوانان ما در مجموع نسل نو و نسل فرداها، نیاز به‌این ندارد که حالا شخصی بیاید و برای‌شان شخصیت‌سازی کند، داستان‌سرایی کند و «فره ایزیدی» ببخشد؛ زیرا احمدشاه مسعود، مبرا از چنین ساخت و سازهاست؛ خودش ویژه‌گی‌های یک فرد برازنده در تاریخ معاصر افغانستان را دارد. برعکس از این، می‌بینیم برای همراهان و هم‌روزگاران‌شان خیلی افسانه سازی‌ها و دروغ پراکنی‌ها و قهرمان سازی‌های جعلی می‌شود؛ اما جایی را نمی گیرد.
دیدیم که با گذشت هرروزی، تلاش شد تا چهرۀ شهید احمدشاه مسعود سیاه نشان داده شود؛ جهادش را یک رقم عنوان کنند، مقاومتش را به‌گونۀ دیگر و حکومت‌شان را به‌گونۀ دیگر. اما من به‌عنوان یک روزنامه‌نگار اگر به‌تلویزیونی می‌روم، یا در جایی صحبت می‌کنم، با صراحت می‌توانم در مورد این شخصیت صحبت کنم؛ اما اگر مرا رسانه‌یی بخواهد تا در مورد یک شخصیت هم‌روزگار مسعود صحبت کنم، باید ریسک‌های زیادی را بپذیرم.
یک نوار صوتی و تصویری از قهرمان مالی باقی مانده است که در آن چندین ساعت برای جمعی از مجاهدین سخنرانی می‌کند. در واقع دو روز درسی‌ست که برای مجاهدین می‌دهد.
،شما اگر به‌عنوان دانشجویان این سخنرانی را بشنوید، برداشت دیگری از قهرمان ملی خواهید داشت. تا جایی‌که من آن سخنرانی را شنیده‌ام، تمام تاریخ جهان که در چند ایست‌گاه تاریخی تقسیم می‌شود را به‌شکل بسیار فشرده و واضح به‌مجاهدین ارایه می‌کند، تا می‌رسد به‌تاریخ کلاسیک منطقه و بعد از آن سرانجام تقسیم می‌کند تا فروپاشی امپراطوری عثمانی و بحث شرق، یعنی شرقی را که ما و شما در دانشگاه در علوم سیاسی می‌خوانیم، ذغربی را که با اندیشه‌هایش آشنا می‌شویم، «ایسم»‌ها را می‌بینیم، مکتب‌های سیاسی را می‌بینیم همه را قهرمان ملی در جریان آتش و خون و جنگ، به‌مجاهدین و دانشجویان دور و بر خودش تدریس می‌کند.
یعنی شما در این سخنرانی‌های احمدشاه مسعود، با یک معلم علم سیاست مواجه هستید، در موارد دیگر با یک معلم و جامعه شناس. تحلیل هایی را او ارایه کرده بود و پیش بینی‌هایی که داشت همه امروز به واقعیت پیوسته اند.
این درحالی‌ست که کار اصلی‌شان جنگ و دفاع از کشور بود، چیزهایی را که آمرصاحب از عالَم گذشته و وضعیتی که در جهان ما گذشت می‌فهمد، مستلزم شب‌ها و روز‌ها تحقیق و مطالعه است، حداقل تاریخ چندین جلدۀ «ول دورانت» را در بارۀ غرب، کتاب‌های ارزش‌مندی که در باره تاریخ و تمدن شرق نوشته شده باشد، تاریخ منطقه را سراپا خوانده باشد، اندیشه‌های سیاسی همۀ عالم و آدم را باید بفهمد و بعد جرأت کند در جایی آنگونه صحبت کند.
حرفی از دوسال قبلِ داکتر شمس‌الحق آریانفر یادم آمد که گفته بود، مسعود از بس که مصروف بود، فرصتی برای گناه کردن نیافته بود. بعنی این وقت را نداشت تا جایی برود به‌حیات خلوت خودش و جایی مرتکب گناهی شود. حالا ببینید که کسی با چنین مصروفیت های سخت، چگونه می‌تواند علم همۀ جهان، را داشته باشد.
به‌هر رو، شخصیتی که گذشت دارای یک چنین ابعاد بود، ممکن اگر او امروز حضور می‌داشت و کشور به‌ثبات می‌رسید، یک استاد خوب برای یکی از دانشگاه‌های معتبر افغانستان بود، این ویژه‌گی در وجود هیچ یکی از شخصیت‌های سیاسی ما دیده نمی‌شود. شخصیت‌های سیاسی و رهبرهای جهادی ما عمداً عالمان دینی بودند، فهم متفاوت‌تر از علمایی که از مدارس فارغ می‌شدند در زمینۀ دین و جامعه شناسی دینی داشتند. فرماندهان ما به‌جز امورات جنگی هیچ چیز دیگری را نمی‌فهمیند.
باورم این است که قهرمان ملی بدون مطالعه و تحقیق بالاخر به‌آن جایگاه نرسیده بود و ما امروزه خوب می‌توانیم از این زاویه‌ها شخصیت‌های قهرمان‌ را بشناسیم تا اینکه بیایم بر بنیاد علایق ایدیولوژیکی و قومی و سمتی‌مان بچسپیم و هی هر سیاهی ای که باشد، سفید کرده برویم و خوش‌بختانه قهرمان ملی به‌باور من به‌چنین چیزی نیاز ندارد و این یک موهبت بزرگ برای مردم افغانستان است و سیاه نمایی‌های که در طول حیات‌شان توسط دشمنان‌شان صورت می‌گرفت با گذشت هر روز به‌سفید نمایی‌ها مبدل شده است.
حد اقل امروز ما می‌بینیم همان‌گونه که دوستان اشاره کردند، مقاومت و جنگی که در برابر دشمنان ما وجود دارد ادامۀ مقاومتی‌ست که قهرمان ملی در برابرشان داشت.
من صحبت‌هایم را فقط با یک رباعی پایان می‌هم که چهارده سال قبل که جوان‌تر هم بودم، با شنیدن خبر شهادت‌شان سروده بودم:
سرتاج و دبیر آسیایی مسعود
آزاده نشین و کج کلاهی مسعود
با جان و تن از برای حفظ وطنت
ثابت کردی که با وفایی مسعود

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.