احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 12 میزان 1394 - ۱۱ میزان ۱۳۹۴
بخش سوم
آشیل وینبرگ
برگردان: محمد باغی
منبع: Siences Humains
ویتامین بِ دریافتی نیز مساعدکنندۀ پویایی مغز است. دخانیات میتواند تأثیرات مفید فوری بر تمرکز داشته باشد و در مقابل، در درازمدت زوال شناختی را سرعت میبخشد[۸].
فعالیت جسمی نهتنها به سالمنگهداری مغز منتهی میشود، بلکه همچنین زوال شناختی را کُند میکند. این مسأله با فرا تحلیل ۱۱۱ پژوهش به وسیلۀ محققان «شیکاگو»[۹] تصدیق شده است. زندهگی اخلاقی و ورزش نیز علاوه بر بدن برای فکر هم مفید هستند.
فعالیت به پویایی فکر میانجامد
اکنون باید پرسید چه رابطهیی بین فعالیت و زوال شناختی وجود دارد! البته این قابل حدس است که حفظ فعالیتهای متنوع، روابط اجتماعی و مسوولیت پذیریها، مغز را در بهترین حالت نگهداری میکنند.
برعکس، کنارهگیری از اجتماع، محدود کردن فعالیتها و عرصههای سودآور، همزمان عوامل تشدیدکنندۀ زوال شناختی هستند. این مسأله کاملاً به وسیلۀ پژوهشهای پُرشمار تأیید شده است. از آن جمله، پژوهش اروپایی «شاری»(Share) که تأثیر بازنشستهگی بر پیری را در ۱۴ کشور اروپایی مورد مطالعه قرار داده و تأیید کرده است که ادامۀ فعالیتهای شغلی، ارتباط تنگاتنگی با تغییر فعالیت مغز دارد.
از نظر”استفان آدام”(Stéphane Adam)، رییس بخش روانشناسی پیری در دانشگاه «لی یژ» (Liège)، نتیجۀ بررسیها کاملاً روشن است: «فرد سالخورده پس از ۵۵سالهگی هر چه بیشتر فعال باشد، درک و فهمش بهتر است(…) فرد شصت سالهیی که در عرصۀ شغلی فعال باقی بماند، در مقایسه با کسی که در همان سن از فعالیت دست میکشد، پس از گذشت یک تا چهار سال تقریباً یک سال و نیم در فعالیت شناختی پیش خواهد افتاد[۱۰].»
آیا باید نتیجهگیری کرد که با به عقب انداختن سن بازنشستهگی، زوال شناختی به تاخیر میافتد؟ این مسأله از حساسیت سیاسی برخوردار است، و «س.آدام» از آن آگاه است؛ اما پاسخ جای تردیدی باقی نمیگذارد: هرچه کار طولانیتر باشد، زوال شناختی دیرتر پیش میآید.
با این وجود این نتیجه باید حداقل با دو پدیدۀ دیگر متعادل گردد. اولاً تمامی فعالیتهای شغلی ارزشمند نیستند و از میان آنها، برخی بسیار انرژیبخش اند و برخی دیگر بسیار خستهکنندهاند. بهعلاوه، میتوان فعالیتهایی داشت و یک زندهگی اجتماعی پُرجنبوجوش را حفظ کرد، اما نه به عنوان یک شغل. کارهای دستی غیرحرفهیی فعالیتهایی هستند که تواناییهای ذهنی زیادی را پایدار میسازند: مرتبسازی، محاسبه، تخیل. فعالیتهای گروهی نیز بهبودیبخشند، زیرا مستلزم مسوولیتپذیری و ملاقات و رابطه هستند.
رابطۀ فعالیت با پیریِ شناختی درهر شرایطی، مبین مسایلی اساسی است: پویایی فکری «بدون کوشش و هزینه»، خارج از یک زندهگی اجتماعی، فعالیتهای پیچیده، مسوولیتپذیری و محیطی غنی حفظ نمیشود. حیات فکر، شالودۀ انگیزهها، طرحها، تکاپوها، محرکهای خارجی که به ارتقای تواناییهای ذهنی منتهی میشوند، میباشد. مغزی سالم و پویا، بدون یک زندهگی پُرجنبوجوش، بهسختی میتواند قابل تصور باشد.
آیا تمرین فکری عملی است؟
برنامههای تمرین فکری در انترنت، در تلیفونهای همراه و تبلتها به شکل بازهای ویدیویی یا «serious games» شکوفا شدهاند. این برنامهها به شکل بازی و تمرینهای type sudoku, devinettes, casse-tête ارایه میشوند. فرض بر این است که قوامبخش حافظه، توجه، تعقل، هماهنگی دست و چشم، سرعت عمل و… هستند.
در اصل، این بازیها با سرگرمیهای هوشی سنتی(charades, énigmes, mots fléchés) خیلی متفاوت نیستند. این بازیها همان اصول تمرین عضلانی را دارند: تمرین میکنیم برای ورزیده شدن عضلات شکم یا قلب، نرم کردن مفاصل و تناسب کلی شکل فیزیکی بدن.
این روشهای تمرین فکری با موفقیت فزایندهیی روبهرو شدهاند. معروفترین آنها، روش دانشمند عصبشناسِ جاپانی «داکتر کاواشیما» است که نام خود را به یک برنامۀ تمرین فکری داده است؛ برنامهیی که میلیونها نسخه از آن در «ناینتندو» (Nintendo) به فروش رسیده است. اما روشهای فراوانِ دیگری مانند برنامۀ «هپی نرون» (HAPPYneuron) نیز وجود دارد.
چه انتظاری میتوان از این برنامهها داشت؟
تا کنون روش کاواشیما به موضوع قابل انتشاری در مجلههای علمی معتبر تبدیل نشده است. استاد روانشناسی شناختی، آلن لیوری روش کاواشیما را به همان ترتیب تجربه کرده و بیاثر بودن آن را اعلام کرده است[۱۱].
Comments are closed.