خانواده را بهتر بشناسیم

گزارشگر:21 جوزا 1393 - ۲۰ جوزا ۱۳۹۳

بخش دوم و پایانی

mnandegar-3کل خانواده به عنوان یک واحد ارگانیک مانند بدن یک فرد در نظر گرفته می‌شود که بروز یک مشکل خاص در هر یک از اعضای آن، به عنوان نشانه یا علامتی از اختلال در کارکرد کلیِ خانواده شناخته خواهد شد. همان‌طور که سرفه در انسان نشانه‌یی از بروز اختلال در یکی از اعضای بدنِ او محسوب می‌شود، بروز افسرده‌گی در مادرِ یک خانواده نیز اختلال کلِ خانواده در نظر گرفته خواهد شد و به‌جای تمرکز محض بر مادر، باید روابط درونیِ خانواده و ساختار و عمل‌کرد و نوع ارتباط‌ها و تبادل اطلاعات و جو عاطفیِ خانواده مورد بررسی قرار گیرد و در صورت لزوم، تغییرات لازم و سازنده در آن‌ها داده شود.
جالب آن است که خود خانواده بر اساس پویایی درونی و ذاتی خود، بر همین منوال عمل می‌کند. به عبارت دیگر، هر خانواده، به عنوان یک واحد ارتباطی پیوسته، در جست‌وجوی حفظ تعادل و هماهنگی درونیِ خود است.
خانواده به مثابۀ یک سیستم را می‌توان چنین تعریف کرد: واحدی که اجزای (بخوانید اعضاء) آن نه تنها در ارتباط متقابل با هم به‌سر می‌برند، بلکه با هم نیز تغییر می‌کنند و یا در صورت وجود هرگونه اختلال و انحراف، برای حفظ تعادل خود فعال می‌شوند.
البته این خاصیتِ هر سیستمی‌ست که متمایل به حفظ تعادل خود است. بنابراین رفتار اعضای یک خانواده نیز مانند اجزای یک سیستم به نحوی است که تعادلِ آن خانواده حفظ شود. یعنی رفتار هر عضو خانواده، کارکردی در جهت حفظ ثبات خانواده دارد. حتا اگر این رفتار یک رفتار نابه‌هنجار باشد، باز در ایجاد تعادل سیستم نقش دارد. این نکته بسیار حایز اهمیت است؛ زیرا در بسیاری از موارد، رفتار بیمارگونۀ یک عضو خانواده یا حتا بیماری او، خود مایۀ حفظ تعادل در خانواده است، منتها تعادلی غیرانطباقی یا ناسازگارانه. بنابراین خانواده در برابر تغییرِ آن رفتار یا درمانِ آن بیماری یا رفعِ آن مشکل مقاومت خواهد کرد، زیرا تعادل آن به‌هم می‌خورد.
در این‌جا نکتۀ ظریفی وجود دارد که باید مورد توجه درمان‌گران قرار گیرد. با وجود توجه ظاهری افراد خانواده به شخصی که برچسپ بیمار یا عضو مشکل‌دار را خورده است و مراجعۀ آنان برای رفع مشکل وی؛ در حقیقت خود این مشکل ناشی از نحوۀ تعامل و ارتباط اعضای خانواده با یک‌دیگر بوده و در جهت حفظ تعادل غیرانطباقی در سیستم آن خانواده است. بنابراین با وجود نیات ظاهری بسته‌گان فرد، ممکن است هنگامی‌که فرد مزبور در جهت تغییر خود اقدام کند و به عبارت دیگر در مسیر بهبود یا اصلاح خود قدم بردارد، سایر اعضای خانواده در برابر آن مقاومت کنند. در این‌جا ارایۀ آموزش لازم به افراد خانواده ضروری است. باید به آنان گفت که در خانواده، تغییر یک پدیدۀ عمومی‌ است که باید تمام ساختار، الگوهای ارتباطی ـ اطلاعاتی و جو عاطفی را دربرگیرد و نقش آنان نیز در این تغییر اجتناب‌ناپذیر است و باید بدون هراس از برهم خوردنِ یک تعادل غیرانطباقی در سطح پایین، به کوشش برای رسیدن به تعادل و هماهنگی انطباقی و سازنده در یک سطح بالاتر از زیستن دست یازند تا هم مشکل موجود حل شود و هم خانواده به سطح بالاتری از عمل‌کرد و سلامت برسد تا امکان رشد بیشتر خانواده به عنوان یک واحد جامع و اعضای آن به عنوان افراد مستقل، فراهم شود.
هنگامی ‌که سخن از خانواده و مسایل مربوط به آن در میان است، پیش از هرچیز نخستین پرسش بنیادی آن است که رویکرد صحیح نسبت به خانواده به‌طور کلی و مسایل آن به طور ثانوی چیست یا چه‌گونه باید باشد؟ اصولاً خانواده در گسترۀ انواع روابط انسانی و به عنوان یکی از اشکال آن، قابل بررسی است. علوم رابطه‌یی قلمروی است که به روابط انسانی شامل روابط و تعاملات بین فردی و بین گروهی می‌پردازد. در این قلمرو، خانواده نیز به عنوان یکی از انواع روابط انسانی مورد توجه قرار می‌گیرد. در دیدگاه سیستمی‌ که مبتنی بر نظریۀ عمومی ‌سیستم‌هاست، هر عنصر وابسته به محیط خویش و سایر عناصر سیستمی‌ست که خود جزیی از آن است و این در مورد خانواده نیز صدق می‌کند. پس نوع برخورد با مشکلات خانواده‌گی هم، باید با در نظر گرفتنِ همین اصل باشد که گرچه ساده می‌نماید اما بسیار کارآمد است.

منبع: سلامت‌نیوز

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.