احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۵ میزان ۱۳۹۴
به نظر میرسد که در جنگهای افغانستان، حضور جنرالان و سربازانِ پاکستانی در حمایت از طالبان، به یک امر طبیعی و آشکار تبدیل شده است.
آنگونه که برخی از فرماندهان ارتش گفتهاند، جنرالان پاکستانی در برخی از مناطق کندز حضور دارند و جنگ را رهبری میکنند. همچنین از حضور جنرالان و افسرانِ پاکستانی زیر نامِ گروه داعش در شرق کشور هم سخن گفته میشود. اما دستکم حضورِ سربازان پاکستانی در جنگهای این کشور زیر نام طالب و داعش را نمیشود کتمان کرد.
پس از مرگ ملاعمر، دیده میشود که سازماندهیِ فعالیتِ طالبان به نفعِ خودشان بهتر شده و توانایی نظامیِ آنها ارتقایِ قابلِ توجه یافته و برخی گزارشها هم تأیید میکنند که نهادهای استخباراتی پاکستان با طالبان همکاریهای گسترده دارند؛ چنانکه آیاسآی در ایجاد اتحاد میان طالبان، بعد از مرگ ملاعمر نقش اساسی را ایفا کرد و از بروز اختلافاتِ جدی و شدید میانِ این گروه جلوگیری نمود.
اینهمه و دهها دلیلِ دیگر نشان میدهد که سازمان استخبارات نظامی پاکستان در حفظ و انسجامِ گروه طالبان نقش اساسی را برعهده داشته و در آینده هم این نقش را بازی خواهد کرد.
هماکنـون طالبان توسط نهادهای استخباراتیِ پاکستان بهحدی متحد شدهاند که دیگر خطرِ ازهمپاشیِ این گروه به علتِ مرگ مشکوکِ ملاعمر از میان رفته و مانورهای جدید طالبان در همکاری جدی با ستون پنجمی که در داخل نظام وجود دارد، سبب شده که این گروه یک بار دیگر به عنوان ابزار تعیینکنندۀ پاکستان در افغانستان سر بلنـد کند.
پاکستان نهتنها طالبان را متحد ساخت، بلکه شبکۀ حقانی را نیز در کنارِ آنها قرار داد؛ شبکهیی که به شکلِ منسجم از سوی دستگاه امنیتی پاکستان حمایت میشود و برای برطرف کردنِ اختلافها بر سرِ جانشینی ملاعمر پادرمیانی کرده بود.
آنچه که حالا در کندز و دیگر ولایتهای شمالِ کشور جریان دارد، نشان میدهد که پاکستان همۀ تمرکزش را صرفِ مناطقِ شمالِ افغانستان کرده و قصد دارد نیروهای جنگیاش (تروریستان) را در مرز آسیای میانه مستقر سازد و پایگاه نوین و مستحکمی برای آنها بنـا کند.
هرچند دولتمدارانِ پاکستان بهخصوص مقامهای پیشینِ آن، بهطور رسمی ادعای همکاری با طالبان در افغانستان را داشتهاند؛ اما تحرکات اخیرِ آنها در شمال، جای هیچ شک و شبههیی در این مورد نمانده است. بنابراین پرسش این است که «چرا هنوز هم دولت وحدت ملی، هیچ شکایتِ رسمییی از پاکستان در شورای امنیت سازمان ملل ثبت نکرده و هیچ برنامۀ بهروز و مدونی هم در مقابله با این تعرضِ آشکار روی دست ندارد؟»
حوادث و فجایعِ کندز بهخوبی پرده از واقعیتِ طالبان برداشته و تکلیفِ همه را در برابرِ این پدیدۀ بیرونی و ویرانگر مشخص ساخته است. اکنون به یُمنِ مداخلات آفتابی پاکستان، ماهیتِ ملامنصور شناختهشدهتر از ماهیت ملاعمر رهبر پیشینِ طالبان است. وقتی که چنین است، منطق حکم میکنـد که دولت افغانستان بهجای گفتوگوهای بیحاصل با طالبانِ، مستقیم با جانب پاکستان به عنوان گردانندۀ قطعیِ طالبان سخن بگوید و با آن کشور روی یک میز بنشیند و مسایل را بررسی و حل کند و از جهان نیز بخواهد که افغانستان را در این قضیه کمک و همکاری نماید.
مسلماً تا زمانی که مشکلِ ما به شکلِ مستقیم و ریشهیی با پاکستان حل نشود، جنگ یا صلح با طالبان هر دو بیمعنا و بیدوام جلوه میکنـد؛ چنانکه هر روز در شمال و جنوب و مرکز، شاهد شکنندهگیِ جنگ و صلحِ با این نیروی گماشته هستیم.
پاکستان تا رفع مشکلاتِ ریشهییاش با ما، از جنگِ نیابتی و گاه مستقیم در افغانستان دستبردار نیست و طالب در این میان، حیثیتی بیشتر از عروسکِ خیمهشببازی ندارد!
Comments are closed.