احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشیراحمد انصاری/ یک شنبه 19 میزان 1394 - ۱۸ میزان ۱۳۹۴
بخش دوم
آنچه به نام نهضت اسلامی یاد میشود و به دست شخصیتهایی چون حسنالبنا و مودودی بنیانگذاری گردید، دارای شاخهها و پنجههای فراوانی بوده که برخی از این شاخهها در آسیا و افریقا همین حالا حکومت میکنند. آن شاخههایی که وارد مرحلۀ عملی تجربۀ حکومتداری شدهاند، احساس میکنند که در زمینۀ فقه هویت و فقه تعامل با گروههای قومی نیازمند تیوری میباشند.
جبهۀ اسلامی ملی در سودان از جملۀ نخستین احزاب اسلامی بود که به قدرت رسید. از لحاظ اینکه سودان مرز میان جهان عرب و قبایل افریقایی است، طبیعی است که هر اشتباه تبعیضی آثار خطرناکی بهجا گذارد. پس از آنکه حکومت نجات ملی که رهبر معنوی آن در آن زمان حسن الترابی بود به پیروزی رسید، حزبی که پشتوانۀ سیاسی حکومت نجات ملی را فراهم آورده بود، جبهۀ اسلامی ملی به رهبری حسن الترابی بود. ترابی در نخستین ماههای حکومت مورد تأییدش کنفرانسی را به نام “کنفرانس عربی و اسلامی مردم” دایر نمود و تمامی رهبران احزاب و جریانهای اسلامی و بعثی را فرا خوانده و سعی ورزید تا مسیر حرکت اسلامگرایی و عربگرایی را که تا آن زمان در برابر هم قرار داشتند، از مقابله به مصالحه جهت دهد. چندی نگذشته بود که ماهعسل میان ترابی و حکومت نجات به پایان رسید و شاگردان “با وفا” شیخشان را به زندان افکندند و در نتیجه معلوم نشد که ترابی چه میخواست و آن جمع را به کدام سمتوسو استقامت میداد.
هنوز چند سالی نگذشته بود که موریانۀ بحرانهای هویت و توزیع و مشارکت، حکومت نجات ملی سودان را از درون خوردن گرفت. مهمترین حادثه در تاریخ این حزب اسلامی و حکومت آن، انشعاب داکتر خلیل ابراهیم بود؛ مردی که از دوران لیسه و دانشگاه از جملۀ شخصیتهای شناخته شدۀ نهضت اسلامی به شمار میرفت. آقای خلیل در سالهای نخست حکومت نقش مهمی در دفاع ملی گرفت و بخشی از قطعات دفاع ملی سودان را رهبری مینمود که خیلی شبیه به نیروهای بسیج در ایران میباشند. پس از ده سال تجربه در داخل حکومت، کتابی را نوشت به نام “کتاب سیاه” و در آن از ستم و تبعیضی که علیه گروههای قومی در سودان میرفت، پرده برداشت. در آن کتاب آمده است که از جمع ۸۸۷ وظیفۀ مهم در دولت، ۸۰۰ آن را فرزندان شمال اشغال نموده و مناطقی مانند دارفور در حاشیه گذاشته شده اند. نویسندۀ کتاب یادآور شده است که از استقلال سودان تا امروز ۱۲ رییس جمهور در آن کشور حکومت نموده اند که همۀشان از شمال سودان بوده اند. آقای خلیل در سال ۲۰۰۱ میلادی گروهی را به نام “جنبش عدالت و مساوات” پایهگذاری نمود و دو سال بعد از آن دست به سلاح برد. جنبش عدالت و مساوات از فرزندان قبایل افریقایی فور، زغاوه، سنار و مسالیت تشکیل یافته بود. حکومت سودان برای آنکه جنبش عدالت و مساوات را مهار کرده باشد، دست به توزیع جنگافزار برای قبایل عرب صحرانشین مانند بقاره و رزیقات زد که به نام نیروهای “جنجوید” شهرت حاصل نموده اند؛ امری که بر آتش کینههای قبیلهیی افزود. اصطلاح جنجوید به گروههایی از قبایلی عربی دارفور اطلاق میشود و سلاح جی-۳ در دست و جواد یا اسپ زیر ران داشته و بر قبایل افریقایی که پوستی سیاهتر دارند، میتازند. کمبود آب و علف در بیابانهای دارفور کوچیها را مجبور میسازد تا بر دهکدهها و اسکانگزینان مجاور یورش برده سد رمق نمایند. آقای خلیل ابراهیم که خود را پیرو خط اسلامی میدانست، تصور مینمود که با روی کار آمدن نهضت اسلامی سودان، رویاهایش در زمینۀ تحقق عدالت اجتماعی تعبیر خواهند شد. او جداییطلب نبود و خواستههای روشنی داشت که به توزیع عادلانۀ قدرت و ثروت خلاصه میگردید. خلیل ابراهیم در ۲۵ دیسمبر ۲۰۱۱ میلادی از سوی نیروهای دولتی به قتل رسید. نزاع دارفور یکی از خونینترین جنگهای قبیلهیی در دنیای اسلام است که سازمان ملل متحد کشته شدهگان آن را ۳۰۰ هزار میداند و حکومت سودان ۹۰ هزار انسان. به هر حال، حکومت سودان و رهبران فکری آن در حل مشکل دارفور عاجز آمدند؛ امری که زمینه را برای مداخلهگران بیرونی آماده ساخت.
گفتوگوهایی را که میان اعضای جنبش عدالت و مساوات از یکسو و طرفداران حکومت مرکزی از سوی دیگر شاهد بودهام، یکی با آمار و ارقام و شواهد و براهین از تبعیض حرف میزند و خواستههایش واضح و مشخص است؛ و دیگری از دسیسههای بیگانه همراه با وعظ و ارشاد سخن میگوید، تو گویی سناریوی قسمت نامۀ کارگر و سرمایهدار اقبال را تکرار میکنند که میگفت:
این خاک و آنچه در شکم خاک از آن من
از خاک تا به عرش معلی از آن تو
آنچه در اینجا لازم به یادآوری میدانم اینکه خلیل ابراهیم که زمانی در پست وزیر وظیفه اجرا مینمود، از چهرههای سرشناس نهضت اسلامی سودان به شمار میرفت. خلیل ابراهیم پیش از آنکه به سودان برگردد و به قتل برسد، در لیبیا میزیست. شخصیت دیگری که روزگاری رییس اتحادیۀ دانشجویان دانشگاه خرطوم، عضو فعال نهضت اسلامی و حافظ قرآن کریم و از شاگردان ترابی به شمار میرفت، داود یحیی بولاد نام داشت که او هم برای تحقق عدالتی ملی چنان واکنش نشان داد که حتا به اردوی آزادیبخش سودان پیوست و در فرجام از سوی برادران دیروزیاش در حکومت مرکزی به قتل رسید.
نمیدانم اگر داکتر حسن عبدالله ترابی در دولت میبود، چهگونه موقفی میداشت؛ ولی حالا ایشان از جملۀ کسانیاند که از جنبش عدالت و مساوات پشتیبانی نموده، مطالب عادلانۀ دارفوری ها را تأیید کرده و شعار توزیع عادلانۀ ثروت و قدرت در سودان را برافراشته است. به هر حال، حکومت سودان و بدنۀ اصلی نهضت اسلامی آن کشور که در قلب قدرت سیاسی قرار گرفته است، چه از نظر تیوری و چه از لحاظ تطبیق نتوانسته است راهحل مناسبی برای مشکل قومی سودان ارایه نماید.
Comments are closed.