احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 5 عقرب 1394 - ۰۴ عقرب ۱۳۹۴
روز گذشته، زلزلهیی مهیب، افغانستان و بخشهایی از کشورهای منطقه را لرزاند. گفته میشود که این زلزله ۷/۷ ریشتر نیـرو داشته و از این لحاظ، در افغانستان و منطقه بیسابقه بوده است.
بر اساس گزارشها، مرکز این زلزله ولسوالی اشکاشم بوده است، از همینرو میتوان انتظارِ خساراتِ فراوانی را در ولایت بدخشان داشت.
اما این زلزله که در پایتخت نیز شدیداً احساس شد، خواب را از چشمانِ کابلیها ـ به دلیلِ احتمال وقوع پسلرزههای خطرناک ـ ربود.
وقوع این زلزلۀ ۷/۷ ریشتری در افغانستان که مسلماً تلفاتِ مالی و جانی در پی داشته و با گذشت زمان، ابعادِ آن بیشتر آشکار میشود را میتوان زنگ خطری تعبیر کرد که در گوشِ دولت و ملتِ افغانستان نواخته شد و همه را به هوشیاری و دلسوزی نسبت به یکدیگر فرا خواند!
در چهارده سال اخیر، دولت و مردم افغانستان یک دورۀ متفاوت و استثنایی را سپری کرده؛ دورهیی که از یکطرف با وفور نعمت و ثروت مواجه بودهایم و از طرف دیگر، با تشددِ آرا و باندبازیهای سیاسیِ فراوانی که در کشاکشِ آن، بیمسوولیتیها و بیعدالتیهای فراوانی رقم خورده است. در این چهارده سال، بازیگران عرصۀ قدرت چنان مصروفِ بندوبستهای غیرمتعارفِ سیاسی شدند که چشمشان بر بسیاری از حقایقِ تلخِ کشور پوشیده ماند؛ حقایقِ تلخی که از دروازههای ارگ، آغاز و به کهنهخانههای مردم ختم میشد و در این میان، خرمنِ هستی یک ملت را بر باد میداد.
زلزلۀ روز گذشته، فقط یک سویه از این بربادی و گمراهیِ چهاردهسالۀ ما را نشانه میگیرد و به ما فرمانِ «خبردار!» میدهد؛ سویهیی که در آن به یُمنِ خوابرفتهگی و بیمسوولیتیِ دولت، کمکهای جهانی به این کشور به تاراج رفت، ملکیتهای شخصی و دولتی غصب شد، در مراکز شهرها ساختمانهای بلندِ غیرپلانی، و در حاشیۀ شهرها و در دامنۀ کوهها خانههای پستِ کاملاً بیکیفیت اعمار شد و از کابل پایتختی قناس، پریشان و ششـهفت میلیونی تحویلمان داد.
اگر خداینکرده مرکزِ زلزلۀ قدرتمندِ روز گذشته کابل بود، ما چه که جهان با قیامتی کبـری در افغانستان روبهرو شده بود؛ قیامتی که دولت و ملت، ظالم و مظلوم، و مسوول و رعیت را یکجا درمینوردید!
زلزلۀ روز گذشته به ما نشان داد که نه برجهای سمنتی و مرمرینِ کابل استحکام دارند و نه خانههای سوتوکورِ مردمِ فقیر. روز گذشته برجها، سیتیسنترها و اداراتِ دولتیِ پایتخت بهرغم فاصلۀ هزارکیلومتری از مرکز زلزله، کسر برداشتند. بهطور حتم این زمینلرزه، ارگ ریاستجمهوری را نیز لرزاند و خدا میداند که چه تعداد از قندیلها و شمعدانیهای ارگ، از هیمنۀ آن تکانهای هراسآور بر زمین افتاده و شکسته است!
بله، زنگِ خطری نواخته شد تا ما همه به خود آییم که تا چد ضعیف و آسیبپذیریم. خطری بزرگ ما را لمس کرد تا به ما بفهماند همۀ رندیها و سیاستبازیهایمان در برابر قهـرِ طبیعت و یا قهر خداوند، یک پشیز کارایی ندارد. این زنگ خطر اما روز گذشته با همۀ شدتش، بسیار مهربانانه نواخته شد و ما را با فاجعه و بحرانِ عظیم روبهرو نکرد. اما این هرگز دلیل نمیشود که دولت فقط کمیسیونِ اضطرار تشکیل دهد و چند صباحی مصروفِ کارهای نمایشی و روتین جهت ثبت و برآوردِ خسارات و کمک به آسیبدیدهگان شود و به این بهانه دستِ کمک به سوی جامعۀ جهانی دراز کند و دوباره روز از نو و روزی از نو!
از رهبران دولت وحدتِ ملی که یقیناً زلزلۀ هراسناکِ دیروز را با گوشت و پوست لمس کردند، انتظار میرود که این حادثه را نقطهیی برای بازخوانیِ گذشته و تشخیصِ انبوهِ کژیها و کمکاریهای چهاردهساله قرار دهند؛ به این ترتیب که صداقت و خدمت به مردم را محورِ سیاستورزیِ داخلیِ خود قرار دهند و از رقابتهای فرسایندۀ تیمی، به سوی رفاقتِ ملی و اصلاحاتِ زیربنایی در تمام سطوحِ جامعه گذار کنند تا دیگر هیچ خانه، ساختمان و شهرکی غیرمعیاری و بیکیفیت بنا نگردد و آنچه بنا میگردد نیز، تابِ حوادث روزگار را داشته باشد.
به امیـد این روز و روزی که دیگر هیچ زلزلهیی نتواند ستونِ خانههای افغانستانیها را بلرزاند و کاخ آرزوهای ما را ویران کنـد، و به امید اینکه پسلرزههای این زمینلرزه بخیر بگذرد!
Comments are closed.