جبرگرایی ترا ژنتیک

گزارشگر:دوشنبه 11 عقرب 1394 - ۱۰ عقرب ۱۳۹۴

بخش دوم و پایانی

mandegar-3نویسنده: آرتور کروکر
مترجم: کامبیز پارتازیان

با ترکیب کدهای ژنتیکی انسانی، حیوانی و گیاهی نخستین ساکنان فرهنگ پساانسانی ظاهر شدند: انسان‌هایی ترکیبی با چشمان پرنده‌گان مهاجری که می‌توانند قطب‌های مغناطیسی نامریی را در آسمان تشخیص دهند، اجسامی که به گونه‌یی ضعیف به‌سازی شده، سیستم عصبی برده‌واری دارند، برای کنترل اجتماعی بهتر پردازش شده‌اند و همواره منتظر ارتقا و حفاظت در برابر ویروس هستند؛ روبات‌های حشره‌یی که با ژن‌های جنگ‌جو و غرایز نابودکننده برنامه‌ریزی شده‌اند و هوش‌مندی مخربی دارند. اگر بیولوژی مولکولی می‌تواند با چنان سرعتی خود را با پیش‌آیندهای معرفت‌شناختی نظام ترا ژنتیک وفق دهد، این موضوع به‌خاطر آن است که توهم ترا ژنتیک بیشتر از فرهنگ نشأت می‌گیرد نه از علم. ما مدتی است که در یک فرهنگ عمیقاً ترا ژنتیکی زنده‌گی می‌کنیم: در فرهنگی از تصاویر رسانه‌یی پیوندی، شیوه‌های بازاریابی جاری، مدهای ترکیبی، جنس‌های مذکر و مونث به هم آمیخته و پوشش فرهنگی جهانی. تصورات ترا ژنتیکی تصویرهای بیولوژیکی ناشی از جلوه‌های ویژۀ تبلیغات سینمایی و تلویزیونی است که سعی دارد با بازی با مرجع‌های دیجیتالی فضا و سرعت، جهانی بصری متشکل از تصاویر منبسط، پوشش متراکم، آیکون‌های ترکیبی، سایبورگ(۲)های بازیگر خلق کند. سرمایه‌داری ترا ژنتیک آخرین مدل مد GAP و کلوب موناکو (یک سالون مد) است که در آن رنگ متمایز ـ شاید به واسطۀ ترس از تفاوت‌های قومی ـ سفید است که شعار ایدیولوژیکی «سرانجام شهامت آن را داریم که مشابه هم باشیم» آن را همراهی می‌کند.
ما، زوار آینده، هم‌اکنون عمیقاً به فرهنگ پسا بیولوژیکی، به زبان فرهنگ پسا انسانی عادت کرده‌ایم. اکنون مراحل اولیۀ نظام ترا ژنتیک را طی می‌کنیم، و ارادۀ معطوف به تکنولوژی، خود را تحت لوای پسا ـ بیولوژی آشکار می‌سازد.
جبرگرایی ترا ژنتیک قوانین آیندۀ قرن بیست‌ویکم را تعیین می‌کند، و هایدگر، نیچه و مارکس هم کاوش‌گران آن هستند و هم پایگاه‌های مقاومت در برابر آن. هایدگر، فیلسوف حاد ـ نهیلیسیم، تکنولوژی را به کمک زبان دوگانۀ آفرینش و صنعت درک می‌کند. نظریات وی استدلالی تلخ، جامع و غم‌افزا از عصر نهیلیسیم کامل به‌دست می‌دهد: خاستگاه‌های آن، گسترش آن و اقدامات ممکن بهبودی. نیچه، فیلسوف داده‌های بدبینانه، به وجه دیگر ارادۀ معطوف به قدرت می‌اندیشد: نه قدرتی در مراحل آغازین آن، بلکه قدرتی که در خطرناک‌ترین مرحلۀ تاریخی خود یعنی ارادۀ معطوف به عدم اراده سیر می‌کند. در فلسفۀ نیچه، نیروی محرکۀ پویا به سمت آیندۀ تکنولوژیکی جهانی چیزی است که هانا ارنت به عنوان «فرایند نابودی» همراه استیلای «نیستی» توصیف می‌کند. هایدگر نیچه را نخستین فیلسوف «متافیزیک کامل» می‌داند، چرا که در نظریات نیچه، زبان «برداشت» و تقلیل آدمی به «ذخایر منفعل» در برابر دینام تکنولوژیکی با عباراتی واضح بیان شده است. مارکس، فیلسوف سرمایه‌داری جاری، بی‌صبرانه منتظر است تا با تحقق سرمایه‌داری مجازی، پایه و اساس واقعی نظریاتش آشکار شوند. کاپیتال مارکس بیش از آن‌که نظریه‌یی مخصوص مرحلۀ صنعتی سرمایه‌داری باشد، گزارشی زیرکانه از سرمایه‌داری سایبرنتیک است: لحظه‌یی که سرمایه چونان فرایندی از مبادلۀ دیجیتالی نمادین، حاضر به جدا شدن از سیکل چرخش نمی‌شود، و فراتر از مدل‌های منسوخ تولید و مصرف به سمت عصر کالای دیجیتالی می‌رود. از نظر مارکس، سرمایه‌داری جاری یعنی آن‌که کار، دانش، فرهنگ، قدرت و ما، هم‌چون ابعاد متفاوت یک گرایش جهانی به سمت ارادۀ معطوف به تکنولوژی، به همدیگر متصل هستیم. در نتیجه، اکنون حاد نهیلیسیم هایدگر، داده‌های بدبینانۀ نیچه و کاپیتالیسم جاری مارکس تثلیث مقدس تکنولوژی را در این عصر مدرنیسم فرسوده تشکیل می‌دهند.
هر آن‌چه که منعکس‌کنندۀ فرهنگ باشد، روی دیگری نیز دارد و سرنوشت افشا کنندۀ تکنولوژی نیز از این امر مستثنا نیست. اگر ما در رابطه میان جسم، فرهنگ و جامعه به لحظه‌یی تاریخی نزدیک می‌شویم که نظام ترا ژنتیک نمایان‌گر آن است، این مقوله هم‌اکنون یک احتمال دو گانه دارد: نظام جدیدی از ارزش‌ها وجود دارد که در حال معکوس شدن است، و این سرنوشت هستی‌شناختی آن است. در نتیجه، اگر ما هم‌اکنون در حال تجربۀ تمامی علایم یک محرک پایدار به سوی جبرگرایی ترا ژنتیک هستیم، احتمالاًً نخستین شاهدان جنبش مخالفِ آن نیز می‌باشیم: یک طغیان توسط خود نظام ترا ژنتیک.
در این صورت، آیا «مسالۀ ترا ژنتیک» ـ اجسام ترا ژنتیکی، نژاد ترا ژنتیکی، جنس ترا ژنتیکی، و هنر ترا ژنتیک ـ چالشی برای ساختارهای اجتماعی بستۀ مدرنیسم محسوب نمی‌شود؟
آیا ممکن است که مسالۀ ترا ژنتیک نظام جدیدی از هویت شناور، اجسام ترکیبی، جنس‌های مذکر و مونث به هم آمیخته، نژاد چندمرحله‌یی ایجاد کند که تقسیمات عصر مدرنتیه همواره سعی کرده است آن را از بین ببرد؟ آیا آیندۀ ترا ژنتیکی چالشی اساسی بر سر راه ساختار اجتماعی واقعیت ـ بر سر راه یک سری تقسیمات دوتایی که همواره کوشیده‌اند افراط‌گری عبارت سوم را از میان ببرند ـ ایجاد نمی‌کند؟ رویاهایی وجود دارند، رویاهای نیچه، ارتو(۳)، بتی(۴)، ماکس ارنست(۵)، دو کیریکو(۶)، دوشان(۷)، بورو و آکر(۸)، رویاهایی از جنس سوم، جسم سوم، هویت سوم، فرهنگ سوم که تا پیش از ظهور فرهنگ ترا ژنتیک همواره به دورترین حاشیه‌های فرهنگ رانده می‌شدند. این امکان‌پذیری، دلیل آن است که چرا یک تعبیر از ژنتیک ترکیبی ـ به عنوان پیشروی ارادۀ معطوف به تکنولوژی ـ واقعیت جبرگرایی ترا ژنتیک را به حاد واقعیت هنر ترا ژنتیک نزدیک می‌کند. یک بار دیگر، ما خود را جای هنرمندان و دانشمندانی می‌یابیم که با اصطلاحات فرهنگی مخالفت می‌کنند که در دنیای غیرقابل فهم آن‌ها، نشان‌گر انحنای فعلی و آتی ارادۀ معطوف به تکنولوژی است. ارادۀ معطوف به تکنولوژی که از اعصاب دیجیتالی، بدل به ماتریکس ژنتیکی می‌شود.

پی‌نوشت:
۱ـ علم ترا ژنتیک مربوط به ارگانیسمی می‌شود که ژن‌هایش به واسطۀ انتقال ژن‌های گونۀ دیگری دگرگون شده است.
۲ـ انسانی که اعمال فیزیولوژیکی خاصِ آن توسط وسایل الکترونیکی یا مکانیکی کنترل می‌شوند.
۳ـ آنتونین آرتو. ۱۹۴۸-۱۸۹۴٫ بازیگر، کارگردان و شاعر فرانسوی. تئوری آرتو دربارۀ نمایش ـ خاصه عقیده‌اش دربارۀ تئاتر بی‌رحمانه ـ تأثیر زیادی روی تیاتر قرن بیستم گذاشت. وی تیاتر را به طاعون تشبیه می‌کند، چرا که هر دو پوشش زیبای تمدن را نابود کرده، واقعیت‌های زشت آن را آشکار می‌نمایند و بشریت را به وضعیت ابتدایی خود ـ که فاقد اخلاقیات و منطق است ـ برمی‌گردانند.
۴ـ جرج بتی. ۱۹۶۲-۱۸۹۷: ادیتور مجلۀ critique بود و به‌شدت تحت تأثیر نیچه قرار داشت. وی از نهایت آگاهی انسان ـ خشونت و شهوت‌گرایی ـ به عنوان نوعی رابط میان فرهنگ و طبیعت یاد می‌کند.
۵ـ ماکس ارنست. نقاش آلمانی‌تبار و بنیان‌گذار مکتب دادا و سورریالیسم. وی از طریق آثارش به کاوش در ضمیر ناخودآگاه می‌پردازد.
۶ـ دو کیریکو. نقاش ایتالیایی‌تبار که کارهایش به‌خاطر سایه‌های عمیق، مناظر عریان و استفاده از عناصر معماری کلاسیک معروف است.
۷ـ مارسل دوشان. ۱۹۶۸-۱۸۸۷: هنرمند مدرنیست فرانسوی و رهبر جنبش دادا در نیویورک. وی نخستین کسی بود که اشیا عادی را به عنوان هنر به نمایش گذارد.
۸ـ کتی آکر ۱۹۴۸-۱۹۹۷: از او به عنوان یک رمان‌نویس پانک یاد کرده‌اند. وی در آثار خود از سورریالیسم بهره می‌گیرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.