احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مجتبی دهقان / نویسندۀ ایرانی/ شنبه 16 عقرب 1394 - ۱۵ عقرب ۱۳۹۴
بخش سوم و پایانی
برگردیم به بحث اصلی این قسمت مقاله که نشان دادنِ سلسلهمراتب گزینش در رابطه با حسهای پنجگانۀ انسانی را شامل میشود. این حسها در برخورد زیباییشناسانه با آثار مختلف هنری نیز بسیار سهیماند: دیدن، شنیدن، بساوش، بوییدن و چشیدن. در سراسر تاریخ فلسفۀ غرب دو تا از این حسها بر دیگر حسها ارجعیت داده شدند: دیدن و شنیدن. دومی را بهدلیل توان بیشتر برای گردآوریِ دادهها دربارۀ جهان، مهم تعریف کردهاند و دیدن را بهدلیل دریافت ویژهگیهای مهم و فراوان از یک چیز. در واقع این دو حس، بهشدت به شکلگیری دانش و خرد و کارکردیهای آن وابسته هستند و شنیدن را گاهی حس «عقلی» نیز خواندهاند و پس از سنجش حسهای دیگر، بساوایی، چشایی و بویایی، حسهای پستتر خوانده شدند. برتری دیدن و شنیدن در رویکرد مردسالار بهدلیل هویت اثیریِ این دو حس است. در واقع این دو حس کمتر با عنصری به نام لمس که زیرلایهیی مربوط به تاکید بر جسمانیت و بدن دارند را نیازمند است و در عین حال، حس چشایی، لامسه و بویایی دارای اکنونیت یا در لحظۀ بودهگیِ بیشتری هستند و ماندگاری آنها کمتر و رو به زوالتر است. اما مسالۀ دیگری که به طور کلی خوراک را از راهیابی به سطوح مسلط زندهگی بشری و تفکر دربارۀ آن دور میکند، این مساله است که خوراک از سرشت حیوانیِ انسان نشات میگیرد، چون حیوانات و انسانها هر دو غذا میخورند و به آن نیاز دارند و این بازنمود این فکر است که خوردن، حیوانی و غیرعقلانی است و به همین دلیل جزو مسایل نه چندان مهم است. در واقع از ابتدا به خوراک تا آنجا که به زیباییشناسی مربوط بوده است، به سبب پیوندش با نیازهای راستین بدنی، با بدگمانی نگریسته میشده است. ویژهگیهای فیزیکی از رهگذر این واقعیت که ما تنیافته و مردمی هستیم، بیشتر نماد تنگناها و مرزهای نهاده شده بر زندهگی بشر بوده است (این زنان هستند که بهویژه به سرشت و چیزهای فیزیکی وابستهاند). در رابطه با خوراکی، چیز دیگری هم مطرح میشود و آنهم ارتباط بلافصلش با سکس است. سقراط در بستر مرگش گفت: فیلسوف نباید دلواپس خوراک، نوشیدنی و سکس باشد، چون همۀ اینها میتوانند توجه را از کارهای برتر ذهنی، به خوشیهای تن بکشانند. ردهبندیهای اینگونه در فلسفۀ غرب بسیار دیده میشود و به یادمان میآورد که خوشیهای سر میز، اغلب به خوشیهای اتاق خواب ختم میشود و به همین ترتیب، خوراک و شهوت ارتباطی مشخص باهم پیدا میکنند. این ارتباط در بعضی از انگارههای هنری نیز دیده میشود. برای نمونه، تابلوی پُرآوازۀ ادوارد مانه را به نام ناهار در سبزهزار، که پیکنیکی را نشان میدهد که در پیشزمینه سبدی پر از خوراکی دیده میشود که به چهرۀ زنی برهنه که در کنار دو مرد لباسپوشیده نشسته، ختم شده است. یا پرترهیی از پل گوگن که دو زن را نشان میدهد که زنی بشقابی از میوه را زیر سینۀ خود گرفته است. در بسیاری از نقاشیهای توراتی و انجیلی هم، حوا با سیب خطرناکش بازنمایی میشود. چشایی تجربهیی تقریباً جنسی نیز به حساب میآید، زیرا هر دو با کامروایی بدنی همراهاند؛ به همین دلیل در سنت زیباییشناسی غرب، فرودست و پست شمرده میشود. با تمام این حرفها، زیباییشناسی فمنیستی، رویکرد متفاوتی را در پیش میگیرد؛ هم آن را از حاشیه به متن میآورد و هم آن را را از نگاه مردانهیی که در زیر لایه، آن را شیطانی و هوسورزانه میانگارد، تهی میکند. در واقع اثر معروف هنرمند کانادایی، جانا استربک، به نام «پیراهن گوشتی برای زنی رنگپریده» نمایانگر تمام این مفاهیماند: پیراهنی از شصت پاوند استیک خام تهیگاهی و در تن مدلی که در ژستی نشسته به نمایش درآمده بود. در این روند، گوشت کمکم در برابر همهگان میپوسد که نمودی از یک اثر زنده است و مرگ را به شکل پراتیکی به نمایش درمیآورد. در واقع، زوال همان چیزی است که با مفهوم هنر ماندگار در موزههای زیباییشناسی سنتی به مبارزه برمیخیزد. و هنر هویتی زوالپذیر پیدا میکند.
بازتعریف هنر
کوششهای آشکار دیویی در راستای این است که نظریات اصلاحی دربارۀ هنر داشته باشد و این مفهوم را در ذهنِ ما متفاوت نشان دهد. کوششی که میانهیی با زیباییشناسی تحلیلی ندارد و اصولاً دارای روحیۀ ایجابی و روشنگری است. او زیباییشناسی را تابع تحلیل مدرن و رمانتیک را زیباییشناسی گنگ و نامفهوم میداند. زیباییشناسی فمنیستی هم انتقاد خود
را بر زیباییشناسی مستقر، چنین تعریف میکند که زیباییشناسی در صدد تحلیل آنچه که بهوجود آمده است، میپردازد، نه به این موضوع که بهراستی هنر باید چه چیز باشد. اینکه هنر چهگونه میتواند تعاریف انسانی و باز و جدا از هرگونه جهتگیری
محوری داشته باشد تا این دوگانهگیِ هنر مسلط و هنر دچار حاشیهشدهگی را برنتابد.
طبیعتگرایی جان دیویی
یکی از اساسیترین ویژهگیهای زیباییشناسی دیویی، طبیعتگرایی آن است و دیویی در پی «بازیابی پیوند تجربۀ زیباییشناختی با فرایند معمول زندهگی » است. در نظر دیویی، کل هنر محصول تعامل بین موجود زنده و محیط زندهگی اوست. حال این موجود، چه انسان باشد، چه یک حشره یا پرنده. گرچه وی اعتقاد دارد معنویت این مساله در انسان دارای ریشه و کارکرد بیشتری است، اما اعتقاد خود را بر این اساس ابراز میکند که: «زیربنای زیستی به عنوان عامل تسریع، و زیربنای عمیق به جای خود باقی است.» و این منبع محافظ نیروهای عاطفیِ هنر است که موجب تقویت زندهگی میشوند. و این ساختار ارتباطی به طبقۀ هنرمند ندارد. یکی از مهمترین منابعی که تجربۀ زنانه بر آن پا فشاری میکند و دقیقاً آن را از حاشیه به متن میآورد و آن را دلیلی بر تمایز در گفتار کردار و منشِ زنانه میداند و به عنوان یک امکان متفاوت بدان دست مییابد، همان چیزی است که مردان زنان را به دلیلش به حاشیه راندند. زنان از آنجا که با زندهگی طبیعی و اعمال طبیعی یکسان دانسته شدند و به دلیلی که قبلاً گفته شد (مرکزیت قرار گرفتن خرد و ذهن و حوزۀ اجتماعی در نگاه مردسالار) به حاشیه رفتند و بهشدت وابسته به نیازهای طبیعیِ انسان در حوزۀ خانه باقی ماندند. از آنجایی که نیازهای طبیعی انسان نیز بهشدت وابسته به نیازهای جسمانی و حیاتی اویند. و در ادامه تاکید دارد که هدف هنر «کمک به کلیت موجود زنده با نیروهای حیاتی یکپارچۀ آن است.» و «موجود زنده خواستار ارضای طبیعی نیازهای خود است». وی معتقد است برای اینکه چیزی ارزش انسانی داشته باشد، باید به نحوی هم نیازهای سازوارۀ انسانی را تامین کند و هم زمینۀ رشد و زندهگی را، تا بتواند موجود زنده با جهان پیرامونش سازگار باشد. (در اینباره هم دهنکجی زیباییشناسی فمنیستی در آثار هنری نیز مورد بحث قرار گرفت.) دیویی دلیلی این چنین میآورد که ارزش کارکرد ویژۀ هنر، نه در غایت و هدفی خاص، که در ارضای موجود زنده به طور کلی است.
پیوستهگیها در مقابل دوگانهگیها:
نظریۀ پیوستهگی بنیادین دیویی مانند مفهوم زمینۀ عمومی دریدا، در پی درهم شکستنِ حصار ثنویتها و تمایزات خشک و قاطعی است که تخیل خلاق را به نابودی کشانده و باعث ازهمگسستهگیِ تجربۀ فردی و حیات اجتماعی شده است. دیویی در پیوندی که میان جنبههای گوناگون تجربه و فعالیت انسانی برقرار میسازد، پیوندی است که ابتدا به واسطۀ تفکر جزءنگر ازهم گسسته شده و بعد در دل نهادهای تخصصی و تفکیککننده بیرحمانه تکهتکه میشود. در این حوزه دیویی بر آدرنو و فوکو تقدم دارد. تفکری که قصد دارد یکی از دوتاییها را در باوری لوگوسمحورانه در مرکز قرار دهد و دیگری را به حاشیه براند. در نمونه آثاری که در این مقاله از هنر فمنیستی از آن حرف به میان آمد و در تحلیلهایی که بر آن ساطع است، زیر پا گذاشته شدن
دوتاییهایی چون هنرهای زیبا/ هنرهای دستی و… در رویکردی که هیچیک را بر دیگری سلطه نباشد، مشهود است.
فاعل ادراک آرمانی زیباییشناسی سنتی و حتا میشود گفت اکثر رویکردهای مدرن زیباییشناسی را به سمتی میبرند که نوعی از فاعل ادراک آرمانی را، مخاطبان اصلی هنر اعلام کند. در واقع زیباییشناسی فلسفی میخواهد به کمک این فرد آرمانی، نوعی تحلیل نظری ارایه بدهد که بهطور همسان در هر شرایط و موقعیتی و برای هر فرد کاربرد داشته باشد. این فرد آرمانی صدالبته به نوعی تعریف خاصتر از هنر دارد .درست است که انگیزۀ اصلی این کوششهای به منظور پالودن هنر از هر نوع نقشمندی و اغراض عملی، این نبود که هنر را به منزله پدیدهیی بیمصرف بدنام کنند، اما هر قدر که نیت این تعاریف شریف باشد، این نگرش تجربۀ زیباییشناختی را همچون تجربهیی پوشالی و به لحاظ اجتماعی بیربط ترسیم میکنند. در واقع، همین فاعل ادراک آرمانی، در کنار مفهوم یک هنرمند آرمانی قرار میگیرد و این دو هنر را در سالونهای تیاتر و موزیمها محصور میکند و تعریفی مانا از هنر ارایه میکند که قابل نگهداری هستند. اما فمنیستها با آثاری که این قطعیت هنرهای زیبا را زیر سوال میبرد، رویکردی مبنی بر تعریفی باز و وسیع از هنر را دنبال میکنند.
منابع:
۱- فمنیسم و زیباییشناسی – کارولین کرس میر – نشر گلآذین ۱۳۷۸
۲- دانشنامۀ زیباییشناسی – بریس گات، دومینیک مک ایور لوییس – مشیت الهی – نشر فرهنگستان هنر۱۳۸۴
۳- دایرهالمعارف زیباییشناسی – مایکل کلی – گروه مترجمان – مرکز مطالعات و تحقیقات هنری: گسترش هنری ۱۳۸۳
۴- فرهنگ نظریههای فمنیستی- مگی هام- فیروزه مهاجر و…- نشر توسعه۱۳۸۲
۵- حقیقت و زیبایی- بابک احمدی- نشر مرکز- چاپ پانزدهم ۱۳۸۵
۶- اتاقی از آن خود- ویرجینیا وولف- نشر نیلوفر- صفورا نوربخش۱۳۸۵
۷- نقد و نظر:در آمدی جامع بر نظریههای فمنیستی- رزمری تانگ- منیژه نجم عراقی- نشر نی ۱۳۸۷
۸- جستاری دربارۀ فلسفۀ سیاسی فمنیسم- جین مستریج و…- نیلوفر مهدیان- نشر ۱۳۸۷
۹- تخیل مکالمهیی- میخاییل باختین- رویا پور آذر- نشر نی۱۳۸۷
۹- مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم- ادوارد لوسی اسمیت- دکتر علیرضا سمیع آذر- موسسۀ فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر ۱۳۷۸
۱۰- پنجاه متفکر بزرگ معاصر- جان لچت – محسن حکیمی- انتشارات خجسته۸۱۳۸
۱۱- نظریههای ادبی معاصر- رمان سلدون- عباس مخبر – طرح نو چاپ سوم ۱۳۷۷
۱۲-گزیدۀ زیباییشناسی هگل- دکتر محمود عبادیان- انتشارات فرهنگستان هنر۱۳۸۳
۱۳- درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات- محمد جعفر پوینده- انتشارات نقش جهان۱۳۷۷
۱۴- ارغنون فصلنامۀ ادبی، فرهنگی، هنری- ویژۀ فرهنگ و زندهگی روزمره(۲)- شمارۀ بیستم، چاپ دوم- تابستان ۱۳۸۱
Comments are closed.