۱۸- ۲۲ عقرب؛ روزهای سرنوشت‌ساز در تاریخ افغانستان

گزارشگر:رهياب علي‌آبادي/ چهار شنبه 20 عقرب 1394 - ۱۹ عقرب ۱۳۹۴

هر ملتی در سالنمای خویش روزهایی دارد که همه‌ساله از آن‌ها به عنوان روزِ پیروزی تجلیل به‌عمل می‌آورد. و همچنان روزهای دیگری در تقویم ملت‌ها به مشاهده می‌رسد که آن را روز سیاه یا ماتم ملی می‌نامند.
افغانستان نیز که جزو جامعۀ جهانی است، از این قاعده مستثنا نبوده و در تاریخ خویش، روزهای پیروزی و شکست که قابل تجلیل یا تقبیح باشد، فراوان mandegar-3دارد. به‌طور مثال: از روزهای ۲۸ اسد، ۲۶ دلو و ۸ ثور به عنوان روزهای آزادی و از ۶ جدی به نام روز سیاه، یادبود به عمل می‌آید.
حال این سوال مطرح می‌شود که: معیار اتنخاب روزهای تاریخیِ قابل تجلیل یا تقبیح چیست؟
در پاسخ می‌توان گفت روزهای تاریخی قابل یادآوری، قانون‌مندی خاصِ خود را دارند و آن عبارت است از این‌که همچو روزها به‌صورت آشکار، نقطۀ پایان یک مرحلۀ تاریخی و سرآغاز مرحلۀ تاریخی دیگر، با ویژه‌گی‌های متفاوت می‌باشند. چنان‌که قبل از سال ۱۹۱۹، افغانستان استقلال سیاسی نداشت و از همین‌رو مردم این سرزمین احساس حقارت می‌کردند؛ اما با اعلام استقلال کشور در روز ۲۸ اسد سال ۱۲۹۸ خورشیدی برابر با ۱۹ اگست سال۱۹۱۹ میلادی(۱) از طرف شاه امان‌الله، وضعیت تغییر کرد و پس از آن مردم افغانستان به عنوان ملتی مستقل و با افتخار، زنده‌گی آبرومندانه خویش را آغاز نموده و ادامه دادند. به همین‌گونه روز ۲۶ دلو ۱۳۶۷، نقطۀ پایان دورۀ اشغال کشور توسط شوروی و روز اعادۀ استقلال و خودارادیت ملت افغانستان تثبیت گردید. و همچنان روز ۸ ثور۱۳۷۱، پایان‌بخش دورۀ تاریخیِ آغاز شده از روز ۷ ثور۱۳۵۷، شناخته شد. در همین راستا می‌توان گفت که ۶ جدی۱۳۵۸، به دلیلِ شکسته شدنِ حریم کشور ما توسط ابرجناور وقت، یعنی شوروی سابق که پیامد آن نابودی همۀ ارزش‌ها و داشته‌های معنوی و مادی مردم افغانستان بود، همه‌ساله به عنوان روز سیاه و ماتم ملی تقبیح می‌گردد.
اگر بپذیریم که معیار انتخاب روزهای تاریخی و قابل یادبود، پایان بخشیدن به یک دورۀ تاریخی و آغاز دورۀ تاریخی دیگر است که هر دوره از هم تفاوت آشکار داشته باشند، باز این سوال مطرح می‌شود که حکومت خودخواندۀ طالبان که از سال۱۳۷۵ الی۱۳۸۰ بر بخش اعظمِ کشور مسلط گردید، افغانستان را در انزوای بین المللی قرار داد و به پناهگاه امن تروریسم جهانی و دهشت‌افکنان خارجی مبدل کرد، در کدام روز پایان یافت، و نظام مردم‌سالار کنونی که مردم افغانستان در حال حاضر آن را تجربه می‌کنند، در کدام تاریخ پایه‌گذاری شده و آغاز فصل جدید در تاریخ کشور، کدام روز است؟
برای درک اهمیت، کشف و شناخت زمانِ فاصل میان دورۀ طالبان و نظام فعلی که تفاوت میان این دو دورۀ تاریخی از زمین تا آسمان است، ضرورت احساس می‌شود که اندکی به عقب برگشته، در مورد ماهیت رژیم طالبان و چه‌گونه‌گی رویدادهای تأثیرگذار در سقوط آنان و ایجاد ادارۀ مؤقت که زمینه را برای حکومت‌های انتقالی و انتخابی مساعد ساخت، روشنی بیندازیم. به منظور جلوگیری از طولانی شدن بحث، ازسقوط کابل به‌دست طالبان آغاز می‌کنیم:

سقوط کابل به دست طالبان در ۵ میزان ۱۳۷۵
گروه طالبان که با تصرف قندهار و هرات در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴، یک ثلثِ افغانستان را تحت کنترول خود درآورده بود، بعد از اشغال جلال‌آباد، بر کابل حمله نمود. آن‌ها بعد از این‌که رهبری دولت اسلامی تحت ریاست استاد برهان‌الدین ربانی کابل را در ۵ میزان ۱۳۷۵ تخلیه نمود، بر پایتخت مسلط گردیدند. از این تاریخ به بعد، موازنۀ قوا از لحاظ پرستیژ حکومتی به نفع طالبان تغییر کرد. بنابراین آن‌ها به پیشروی‌شان ادامه داده تا سال ۱۳۷۷، با تصرف مزارشریف و بامیان، توانستند ۹۰ درصد خاک افغانستان را تحت کنترول خود درآورند. طی این سال‌ها افغانستان در حالتِ نهایت مأیوس‌کننده قرار داشت که برای هیچ انسان متمدن و امروزی اعم از مردم افغانستان و جهان، قابل تحمل و پذیرش نبود.
در دورۀ حکومت طالبان مردم افغانستان به‌طور سیل‌آسا و درحالی که هیچ روزنۀ امیدی برای بازگشت در چشم‌اندازشان وجود نداشت، به مهاجرت روی آوردند.
در نظام پولیسی طالبان، همۀ مردم به گونۀ زندانیان تحت نظر قرار داشتند و حتا کسی اختیار انتخاب شیوۀ زنده‌گی شخصی خود را نداشت. همان‌گونه که زندانیان همیشه تحت نظر قرار دارند و سر و صورت‌شان از طرف مأمورین زندان تراشیده می‌شود، گروه طالبان نیز موی سر مردم را می‌تراشیدند و کسانی را که ریش نداشتند، مورد اهانت قرار می‌دادند. گروه طالبان نیمی از پیکر اجتماع را که عبارت از زنان می‌باشد، در خانه‌ها محبوس ساخته بودند و در تمام قریه‌ها و قصبات تحت کنترول آنان، مردم مجبور بودند روزانه پنج بار به طالبان حاضری دهند.
در آن زمان شهرها خالی از سکنه شده بود و در پایتخت کشور که امروز بیش از پنج میلیون انسان را در آغوش خود جای داده است، کمتر از پنج‌صدهزار نفر زنده‌گی می‌کردند.
حال که ماهیت رژیم طالبان بار دیگر در پیش چشم ما مجسم گردید، می‌پردازیم به اصل موضوع که چه‌گونه جریان تاریخ از حرکت به سوی بدویت، وحشت و خشونت، در جهت مدنیت و انسانیت تغییر مسیر داد. و با کنار رفتن استبداد، مردم بر سرنوشت‌شان حاکم شدند.
واقعیت این است که بعد ازسقوط کابل به دست طالبان، ذهنیت عمومی دگرگون شد و همۀ مردم حتا جهانیان پذیرفتند که افغانستان برای همیشه در کام القاعده سقوط کرده است و هر نوع تلاش برای نجات آن، خواب و خیالی بیش نخواهد بود.

تصمیم فرماندهان مجاهدین بر مقاومت علیه اشغالگران
اما در این لحظه‌های ناامیدی و یأس و برخلاف انتظار همه‌گان، به تاریخ ۹ میزان ۱۳۷۵، رهبران جهاد و مقاومت افغانستان هریک شهید احمدشاه مسعود، محمد کریم خلیلی و عبدالرشید دوستم در ولسوالی خنجان ولایت بغلان، طی یک نشست تاریخی و فوق‌العاده، تصمیم به مقاومت علیه گروه اشغالگر القاعده و طالبان اتخاذ نمودند. دیری نپایید که آنان اعتماد مردم را به‌دست آورده و با استحکام مقاومت در ولایات شمال‌شرق کشور، توانستند علاوه بر بدخشان و پنجشیر، جلو پیشروی جنگ‌جویان گروه طالبان را در ولایات پروان، کاپیسا، بغلان، قندوز و تخار بگیرند.
این درحالی است که بقیۀ ولایات کشور به طور کامل درتصرف طالبان بود وجبهۀ مقاومت به رهبری شهید احمدشاه مسعود، در ولایات شمال کابل و شمال‌شرق کشور، سخت تحت فشار قرار داشت.
در این زمان استاد حاجی محمد محقق که موقتاً در خارج به‌سر می‌برد، به کشور عودت نموده، نزد احمدشاه مسعود در ولایت تخار آمد. آقای محقق به جای این‌که در تخار یا بدخشان که دور از دسترس طالبان بود، ماندگارشود، به احمدشاه مسعود پیشنهاد نمود که می‌خواهد در ولسوالی بلخاب و ولایت سرپل به جمع یک‌تعداد افرادش که در محاصرۀ طالبان قرار گرفته است، ملحق شود. و از او در امر انتقالش تقاضای همکاری نمود. شهید احمدشاه مسعود در اثر اصرار بیش حد آقای محقق، به یک بال هلیکوپتر وظیفه سپرد که او را به بلخاب برساند. بدین ترتیب، استاد حاجی محمد محقق، به تاریخ ۱۸ عقرب۱۳۷۷، با دوازده تن از مجاهدین و همراهانش، به بلخاب مواصلت نمود. آقای محقق در بلخاب هدف چندین حملۀ گستردۀ طالبان قرار گرفت اما مقاومت نمود، تا این‌که دشمن از دستگیری او مأیوس شد و سرانجام خطوط دفاعی دو طرف، تثبیت گردید و جبهه مقاومتِ بلخاب شکل گرفت.
این جبهه با رفتن استاد محقق و آمدن استاد عطا محمد نور به دره صوف، به نام جبهه دره صوف شهرت یافت.
بعد از این‌که مرکز ولسوالی دره صوف به تاریخ ۱۲ دلو۱۳۷۷، از اشغال طالبان آزاد شد، جبهۀ مقاومت دراین ساحه تثبیت گردید و بعد از این تاریخ، وضعیت نظامی به نفع مجاهدین دگرگون شد و دشمن از پیروزی نظامی ناامید گردید. بنابراین از روی ناگزیری، طرح ترور فرمانده عمومی جبهۀ مقاومت را روی دست گرفتند. تا این‌که دو تن تروریست عرب به نام خبرنگار، خودشان را به احمدشاه مسعود رسانیده و اورا در ۱۸ سنبله ۱۳۸۰، ذریعۀ انفجار مواد جاسازی شده در کمرۀ فلم‌برداری‌شان در ولسوالی خواجه بهاءالدین ولایت تخار، ناجوان‌مردانه به شهادت رسانیدند.
گرچه شهادت احمدشاه مسعود به عنوان فرمانده عمومی جبهۀ مقاومت، بر روحیۀ مقاومت‌گران تأثیرات منفی خود را داشت، اما جهادگران جبهۀ دره صوف، روحیۀ تهاجمی‌شان را حفظ نموده، یک هفته بعد از شهادت فرمانده مسعود، دست به حملۀ انتقام‌جویانه زده و یکی از سنگرهای مستحکم طالبان را در شمال دره صوف به نام سفید کوتل، از چنگ آنان بیرون آوردند. بالاخره جبهۀ مقاومت دره صوف، در هماهنگی با ائتلاف بین‌المللی ضد تروریسم، بعد از درهم شکستن خطوط مقدم طالبان و فتح ولسوالی‌های کشنده و شولگرۀ و لایت بلخ، شهر مزارشریف را آزاد نمودند و این فتح، کلید فتح کل افغانستان تثبیت گردید. بدین شرح:

روزشمارِ آزادی افغانستان از اشغال القاعده و طالبان
– ۱۵ میزان ۱۳۸۰، آغاز حملات هوایی امریکا علیه پایگاه‌های نظامی طالبان در افغانستان.
– اوایل عقرب ۱۳۸۰، اسامه بن لادن رهبر سازمان القاعده، شخصاً فرماندهی جنگ علیه امریکا را در افغانستان به عهده گرفت و نسبت این‌که به فرماندهان طالبان اعتماد نداشت، طی فرمانی قوماندان‌های افغانِ چند فرقۀ نظامی را برکنار و به جای آنان، عرب‌های اصیل را توظیف نمود.
– ۱۴عقرب ۱۳۸۰، یک ماه بعد از حملات هوایی بی‌نتیجۀ امریکا، خط دفاعی طالبان در شمال دره صوف توسط جبهۀ مقاومت ملی کشور، سقوط کرد.
– ۱۵عقرب ۱۳۸۰، ولسوالی کشندۀ ولایت بلخ در شمال دره صوف، آزاد شد.
– ۱۶عقرب۱۳۸۰، ولسوالی شولگرۀ ولایت بلخ، توسط جبهۀ مقاومت دره صوف فتح گردید.
– ۱۷عقرب ۱۳۸۰، رهبران جبهۀ مقاومت دره صوف آقایان: استاد حاجی محمد محقق، استاد عطا محمد نور و جنرال عبدالرشید دوستم، به منظورآزادسازی شهر مزارشریف و اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ نظم، اداره و کنترول آن، در ولسوالی شولگره، تشکیل جلسه دادند.
– ۱۸عقرب ۱۳۸۰، شهر مزارشریف مرکز ولایت بلخ به عنوان قلب تپندۀ شمال کشور، توسط مقاومت‌گران جبهۀ دره صوف با همکاری مردم شهر، از اسارت گروه طالبان آزاد شد.
– ۱۹عقرب ۱۳۸۰، مردم ولایات فاریاب، سرپل و جوزجان، شهرهای میمنه، سرپل وشبرغان را از اشغال طالبان بیرون آوردند.
– ۲۰عقرب ۱۳۸۰، شهرهای بامیان، قلعه نو و تالقان، مراکز ولایات بامیان، بادغیس و تخار، از تسلط طالبان آزاد شد.
– ۲۱عقرب ۱۳۸۰، آزادی هرات و پلخمری.
– ۲۲عقرب ۱۳۸۰، با ورود نیروهای جبهۀ مقاومت تحت فرماندهی مارشال محمد قسیم فهیم وزیر دفاع دولت وقت به شهر کابل، به‌رغم ممانعت امریکا از ورود مجاهدین به شهر، پایتخت کشور تحت کنترول دولت اسلامی به رهبری پروفیسور برهان‌الدین قرار گرفت. و بدین ترتیب رسماً به دوره سیاه طالبان، پایان داده شد.
– ۲۳عقرب ۱۳۸۰، عقب‌نشینی طالبان از مراکز ولایات میدان وردک و لوگر.
– ۲۴عقرب ۱۳۸۰، عقب‌نشینی طالبان از شهرهای غزنی، جلال‌آباد و خوست.
– ۲۵عقرب ۱۳۸۰، عقب‌نشینی طالبان از مراکز ولایات زابل و ارزگان.
– ۲۶عقرب ۱۳۸۰، عقب‌نشینی طالبان از مرکز ولایت هلمند.
– اوایل قوس ۱۳۸۰، ملا محمد عمر رهبر تحریک طالبان، ضمن این‌که قندهار را پایتخت امارت اسلامی اعلام نمود، شکست قریب‌الوقوع امریکا را به هوادارانش مژده داد.
– ۴ قوس ۱۳۸۰، تصفیۀ مرکز ولایت قندوز از وجود طالبان محاصره شده.
– ۴ قوس ۱۳۸۰، آغاز اجلاس «بن» برای افغانستان در کشور آلمان(۲).
– ۱۴ قوس ۱۳۸۰، پذیرش و امضای موافقت‌نامۀ بن برای تشکیل ادارۀ مؤقت در افغانستان، از طرف هیأت افغانی متشکل از: نماینده‌گان جبهۀ مقاومت، گروپ پشاور «نماینده‌گان مهاجرین مقیم پاکستان»، هیأت روم «نماینده‌گی ظاهرشاه و افغان‌های ساکن در غرب» و گروپ قبرس «نماینده‌گان مهاجرین مقیم ایران»(۳).
– ۱۴ قوس ۱۳۸۰، عقب‌نشینی طالبان از مرکز ولایت قندهار.
– ۱ جدی ۱۳۸۰، پروفیسور برهان‌الدین ربانی رییس دولت اسلامی افغانستان، طی مراسمی که
در آن، اراکین دولت، رهبران جبهۀ مقاومت، نمایندۀ سازمان ملل متحد و نماینده‌گان باصلاحیت
کشورهای همسایه، امریکا و اروپا حضورداشتند، قدرت سیاسی کشور را به حامد کرزی رییس
ادارۀ توافق شده در اجلاس بن، رسماً واگذار شد(۴).

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
از مجموع آن‌چه گفته آمدیم، به این واقعیت پی می‌بریم که قبل از ۱۸ عقرب ۱۳۸۰، افغانستان در وضعیت بد و ناامیدکننده قرار داشته ولی بعد از ۱۸ عقرب همین سال، وضعیت کشور به‌صورت شگفت‌آور بهبود یافته و به گونۀ باور نکردنی زمینۀ رشد و تکامل مساعد گردیده و زنجیر اسارت از دست و پای مردم باز شده است.
بنابراین با صراحت و قاطعیت می‌توان گفت که روز ۱۸ عقرب، سرنوشت‌سازترین و ارزشمندترین روز در تاریخ معاصر افغانستان بوده و شایستۀ آن است که درسالنمای کشور با خط زرین نوشته شود و به عنوان بزرگ‌ترین روز تاریخی، برجسته گردد.
اما متأسفانه در هیچ یک از سالنماهای نشر شده، چه دولتی و چه غیر دولتی، روز آزادی کشور از اسارت تروریسم بین‌المللی، مشخص نشده است.
وقتی می گوییم در دورۀ بعد از طالبان پیشرفت‌های زیادی صورت گرفته یا می‌گوییم در نظام فعلی زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند ولی در دورۀ طالبان زنان اجازۀ حضور در اجتماع را نداشتند؛ پس چرا نمی‌گوییم این دو دورۀ شدیداً متفاوت، در کدام روز از هم جدا شدند؛ درحالی‌که به تکرار می‌گوییم: دورۀ استعمار انگلیس از دورۀ استقلال افغانستان، در ۲۸ اسد ۱۲۹۸ مجزا گردیده، دورۀ اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ و رژیم کمونیستی افغانستان در ۸ ثور۱۳۷۱، پایان یافته است.
از نظر این جانب، در کتمان روز پیروزی مقاومت ملی مردم افغانستان و شکست حاکمیت انحصاری طالبان، تعمد وجود دارد؛ زیرا کسانی در دستگاه دولت این افتخارات را از آنِ خود و سمت‌وسویِ خود نمی‌دانند. بنابراین عقده‌مندانه یک حقیقتِ بزرگ را انکار می‌کنند. اما مایۀ نگرانی این است که صاحبان اصلیِ این پیروزی بزرگ و افتخارات عظیم، دستاورد سال‌ها تلاش، فداکاری و مبارزۀ خود و هم‌سنگرانِ شهیدشان را که عبارت از شکستن طلسمِ استبداد و خلق یک روز تاریخی و سرنوشت‌ساز است، فراموش کرده‌اند!

مآخذ:
۱ – تقویم سال ۱۳۸۸ خورشیدی وزارت امور خارجۀ جمهوری اسلامی افغانستان
۲- رادیو بی‌بی‌سی و صدای امریکا در تاریخ وقوع رویدادها.
۳ – صفحۀ حقایق، نشریۀ دفتر نماینده‌گی سازمان ملل متحد در کابل (UNAMA)
۴ – رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، اول جدی ۱۳۸۰ خورشیدی.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.