احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





شعر زبان طبیعت است پرس‌وشنود با صالح‌محمّد خلیق؛ شاعر، پژوهش‌گر و رییس اطلاعات و فرهنگ بلخ

گزارشگر:گفت‌وگوکننده: هارون مجیدی/ دو شنبه 2 قوس 1394 - ۰۱ قوس ۱۳۹۴

جناب خلیق برای آغاز این گفت‌وگو، اندکی دربارۀ خود بگویید.
mandegar-3با عرض سلام و احترام به همۀ دست‌اندرکاران روزنامۀ وزین «ماندگار» و خواننده‌گان گرامی آن، من در ۱۲ عقرب/ آبان سال ۱۳۳۴ هجری خورشیدی در شهر مزارشریف، مرکز استان بلخ، زاده شدم. دورۀ دانش‌آموزی را در دبیرستانی در شهر مزارشریف به فرجام رساندم. آموزش‌های عالی را در دو رشته پی گرفتم: در رشتۀ زمین‌شناسی نفت و گاز در دانشرای فنی نفت و گاز بلخ و در رشتۀ ادبیات فارسی دری و علوم انسانی دانشگاه بلخ تا درجۀ لیسانس. سپس مقطع فوق لیسانس/ کارشناسی ارشد را در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پیام نور جمهوری اسلامی ایران به پایان رساندم.
مدّتی را به عنوان کارمند فنّی در ریاست تصدّی کارخانه‌های کود شیمیایی و برق حرارتی بلخ کار کردم و سپس در ادارۀ اطلاعات و فرهنگ بلخ به عنوان مدیر روزنامۀ بیدار و مدیر هنر و ادبیات آن روزنامه؛ و از حدود ۱۰ سال بدین‌سو نیز در سمت رییس ادارۀ اطلاعات و فرهنگ بلخ کار رسمی دارم. از کارهای مهم فرهنگی‌ام پی‌ریزی انجمن نویسنده‌گان بلخ و پیشبرد ریاست آن انجمن، داشتن عضویت در کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی، کانون فرهنگی مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی و چند کانون دیگر فرهنگی، و نیز داشتن عضویت در گروه دبیران چندین نشریه می‌باشند. همچنان مدیر مسؤول مجلۀ «امّ‌البلاد» و مجلۀ «کیان» نیز بودم.
 تا این دم چند کتاب و در چه زمینه‌هایی از شما به ‌نشر رسیده است؟
تا اکنون ۱۱ دفتر شعر از من منتشر شده: «سلام به آفتاب» (بلخ، ۱۳۶۳)، «کاج بلند سبز» (بلخ، ۱۳۶۶)، «بر پای راه ابریشم» (بلخ، ۱۳۷۲)، «یک آسمان ستاره» (بلخ، ۱۳۸۲)، «از اوج‌های آبی…» (کابل، ۱۳۸۶)، « سرود ملّی عشّاق» (کابل، ۱۳۹۱)، «در بامیانِ قلبِ منی» (کابل، ۱۳۹۲)، «مراد از بلخ تو بودی» (کابل، ۱۳۹۳)، «نقطه و نقطه، باز هم نقطه» (کابل، ۱۳۹۳)، «اینک فقط تو مانده‌ای» (کابل، ۱۳۹۳)، «سوگ‌نامۀ گل سرخ» (کابل، ۱۳۹۴).
هم‌چنان در زمینه‌های پژوهشی تا کنون این آثار از من به نشر رسیده‌اند: «جشن‌های آریایی» (بلخ، ۱۳۷۰)، «عُقاب در فرهنگ ملّی و جهانی و در سروده‌ها» (تهران، ۱۳۷۵)، «سرگذشت روزنامۀ بیدار» (پیشاور، ۱۳۸۰)، « فریاد آزادی ـ نگرشی بر سروده‌های علامه سیّد اسماعیل بلخی» (بلخ، ۱۳۸۳)، «تاریخ ادبیّات بلخ» (کابل، ۱۳۸۷)، «تاریخ روزنامه‌نگاری بلخ» (تهران، ۱۳۸۹)، «ساحه‌های باستانی و بناهای تاریخی بلخ» (تهران، ۱۳۹۴) و «آیینه در آیینه» (نقدها و نظرها) (کابل، ۱۳۹۴).
 چه پیوندی میان «زمین‌شناسی» و «ادبیّات» یافتید که با یکی آموزش‌های عالی را آغاز کردید و با دیگری تا هنوز زنده‌گی می‌کنید؟
هنگامی که هنوز دانش‌آموز بودم، به ادبیّات و به‌ویژه به شعر روی آورده بودم. در آن هنگام به شعرهایم در مطبوعات بلخ و کشور مجال چاپ و نشر داده می‌شد. میان دو رشتۀ زمین‌شناسی و ادبیّات و شعر هم از دید شاعرانه پیوند ظریفی یافته‌ام. شعر پیوندی ژرف با طبیعت دارد و در واقع زبان طبیعت است و زمین‌شناسی هم سرگذشت طبیعت زیبای زمین که بیشتر به افسانه‌هایی شیرین، همانند است. سروکار زمین‌شناسان با کوه، دشت، رود، جنگل و دریاست؛ چیزهایی که بیشترین عناصر خیال شاعران را می‌سازند. در بسیاری از سروده‌هایم، با بهره‌گیری از دانستنی‌های زمین‌شناسی، کارهای هنری جالبی صورت گرفته‌اند.
 چرا شعر را انتخاب کردید و شاعر شدید؟
خودم هم نمی‌دانم که چرا شاعر شدم. شاید اصلاً روی ‌آوردن به شعر یک کار عمدی و گزینشی نباشد. هنگامی که خُردسال بودم، بزرگان خانوادۀ ما در شب‌های زمستان شاهنامه و کتاب‌های داستان‌های قدیمی را می‌خواندند که این، در برانگیختن ذوق ادبی‌ام بی‌‌تأثیر بوده نمی‌تواند. هنگامی دانش‌آموز شدم، دل‌بسته‌گی من بیشتر ‌به مضمون «قرائت فارسی» بود. آهسته‌آهسته دیدم که خودم هم می‌توانم واژه‌هایی را به عنوان شعر کنار هم بچینم. در این میان، نقش آموزگار خوب دورۀ دانش‌آموزی‌ام، روان‌شاد مولوی صالح‌محمّد فطرت ـ که خود از شخصیت‌های نامدار فرهنگی بلخ بود ـ و نیز استاد گران‌مایه، روان‌شاد محمّدعمر فرزاد ـ که سمّت استادی بر بسیاری از شاعران بلخ و کشور داشتند ـ در امر تشویقم به سرایش شعر بسیار سازنده و راه‌گشا بوده است.
این روزها حال و هوای ادبی و فرهنگی بلخ چه‌گونه است؟
حال و هوای ادبی و فرهنگی بلخ را می‌توان خوب گفت. انجمن‌ها و کانون‌های متعدد ادبی و فرهنگی در بلخ فعالیّت دارند. بلخ به‌ویژه در گسترۀ فعالیّت‌های ادبی پیشگام است. حوزۀ ادبی بلخ، یکی از حوزه‌های مهمِ ادبی در سطح کشور است. شاعران و نویسنده‌گان جوان بلخ در بیشترین آزمون‌های سراسری بسیار خوش می‌درخشند. مجموعه‌های شعر و داستان زیادی از آنان منتشر شده‌اند. در گستره‌های دیگر فرهنگی و هنری چون سینما، تیاتر، موسیقی، خوش‌نویسی، نقاشی و غیره نیز کارهایی صورت می‌گیرند. انجمن نویسنده‌گان بلخ به گونۀ دوام‌دار در هر هفته یک‌بار در روزهای پنجشنبه محفل‌های خوانش و نقد آثار ادبی از جمله شعر، داستان و طنز را برگزار می‌کند. فرهنگیان ما جشن‌های ملّی و فرهنگی خود را برپا می‌دارند. در این‌جا جشن نوروز همه‌ساله با شکوه‌مندی برگزار می‌شود و به همین‌گونه از جشن‌های آریایی دیگری چون: جشن مهرگان، شب یلدا یا زایش مهر و جشن سده با راه‌اندازی برنامه‌های گوناگون فرهنگی و هنری بزرگ‌داشت می‌شود. هرازگاهی شب‌های شعر و موسیقی و نیز نمایشگاه‌هایی از فرآورده‌های فرهنگی برگزار می‌شوند. ما دو سال پیش جشنوارۀ بزرگ فلم‌های هنری کوتاه را دربارۀ نوروز راه‌اندازی کردیم.
در بخش حفاظت از آثار باستانی و تاریخی نیز از بودجۀ توسعه‌یی وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور و یا هم به ‌یاری کشورهایی چون ایالات متحدۀ امریکا، آلمان، فرانسه، هالند و ناروی کارهای زیادی صورت گرفته است و بسیاری از بناهای تاریخی بلخ مرمت شده‌اند. در این اواخر قرار است به یاری کشور ترکیه کار مرمت و ساخت‌وساز مدرسۀ سلطان‌العلماء، پدر مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی، در نزدیکی روستای بهاءالدّین شهرستان بلخ به هزینۀ بیش از هشت میلیون افغانی در ساحۀ حدود ۳۵ جریب زمین آغاز یابد.
در شهر مزارشریف، بسیاری از خیابا‌ن‌ها و چهارراهی‌ها به نام‌های دانشمندان و شاعران نام‌دار کشور نام‌‌‌ گذاری شده اند. یک سال پیش سه محل و نهاد مهمِ استان بلخ را به نام‌های بزرگان گسترۀ دانش و فرهنگ نام‌گذاری کردند: فرودگاه بین‌المللی مزارشریف را به نام «مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی»، بیمارستان مرکزی بلخ را به نام «ابوعلی سینای بلخی»، مؤسسۀ عالی تربیّۀ معلّم بلخ را به نام «سیّد جمال‌الدّین افغان» و پارک‌های صنعتی را به نام «امیر علی‌شیر نوایی».
یادآوری از همۀ کارکردهای ادبی و فرهنگی در این گفت‌وگوی کوتاه نمی‌گنجد.
 چه شمار نهادهای فرهنگی ـ ادبی در این ولایت فعالیت دارند؟
در بلخ بیش از ده نهاد فرهنگی ـ ادبیِ ثبت‌شده فعالیت دارند. مهم‌ترین نهاد ادبی در بلخ، انجمن نویسنده‌گان بلخ با پیشینۀ ۳۸ ساله است و تا اکنون ۷۸ اثر ادبی را که در برگیرندۀ دفترهای شعر و داستان و پژوهش‌های تاریخی و فرهنگی‌اند منتشر کرده است. این انجمن جایی برای کشف استعدادهای ادبی جوانان و بالنده‌گی آنان است و در نزدیک به چهار دهه، چندین نسل از شاعران و نویسنده‌گان را که شماری از آنان اکنون از چهره‌های مطرح و اثرگذار در شعر و ادب کشور اند، به جامعۀ فرهنگی و ادبی کشور پیشکش کرده است. کانون فرهنگی مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی، نماینده‌گی کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی، نماینده‌گی کانون فرهنگی امیر علی‌شیر نوایی، خیزش ادبی بلخ، انجمن ادبی مومند بابا، انجمن ادبی و فرهنگی بابرمیرزا و خانۀ داستان بلخ، از انجمن‌ها و کانون‌های شناخته‌شدۀ دیگر در بلخ اند.
 جایگاه ادبیات در رسانه‌های بلخ چه‌گونه است؟
در گذشته‌ها نیز هر رسانۀ چاپی در بلخ، صفحۀ ویژه‌یی برای ادبیات و شعر داشت و این سنّت پسندیده تا هنوز پابرجاست. به گونۀ نمونه نشریۀ بیدار که ۹۴ سال از فعالیّت آن می‌گذرد، امروز صفحۀ ادبی‌یی را به نامِ «در گسترۀ ادبیات» نشر می‌کند. و به همین‌گونه تمام رسانه‌های چاپی بلخ صفحه‌یی برای ادبیات دارند و هم‌چنان رسانه‌های شنیداری و دیداری نیز برنامه‌های ویژۀ ادبی را دارند که طبق معمول شب‌هنگام نشر می‌کنند.
 آیا رسانه‌های ویژۀ ادبیات در این ولایت فعالیت دارند و یا در گذشته فعالیت داشتند؟
متأسفانه رسانه‌های ویژۀ ادبیات اکنون در بلخ فعالیت ندارند. محتوای یکی دو نشریۀ چاپی را بیشتر مطالب ادبی و فرهنگی تشکیل می‌دهند از جمله نشریۀ «راز» و نیز نشریه‌های علمی دانشگاه بلخ، که با توجه به جایگاه بلند ادبی بلخ بسنده نیستند. امّا در سال‌های گذشته انجمن نویسنده‌گان بلخ ماهنامۀ ادبی‌‌یی را به نام «راه» منتشر می‌کرد. به همین گونه در این اواخر نشریۀ ادبی پرتو از سوی انجمن فرهنگی پرتو که انجمنی بود ویژۀ بانوان، منتشر می‌شد و انجمن ادبی «پرواز» نیز نشریۀ ادبی‌یی را به نام «خنیا» منتشر می‌کرد. علّت متوقف‌شدن این نشریه‌ها نبود هزینۀ کافی برای چاپ آن‌ها و هم‌چنان مصروفیت دست‌اندرکارانِ آن‌ها به کارهای رسمی در نهادهای دیگر است.
ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ در چه وضعیتی قرار دارد و سالانه چند عنوان کتاب چاپ می‌کند؟
ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ تا آخرین حدّ ممکن در راستای کاری خود از جمله آگاهی‌رسانی، فرهنگ و هنر، گردش‌گری و امور جوانان فعالیت‌های درخور توجّهی انجام می‌دهد. همان‌گونه که پیشتر یادآور شدم، در بلخ بسیاری از بناهای تاریخی مرمت شده اند و نیز کاوش‌های علمی و باستان‌شناسانه در برخی از ساحات باستانی صورت گرفته‌اند. کتاب‌خانۀ عامۀ مولانا خسته و مرکز فرهنگی لنکن و مراکز فرهنگی دیگر فعالیت دارند. در حدود ۳۰ نشریۀ چاپی، ۱۳ تلویزیون و ۱۶ رادیو از بلخ نشرات دارند و نشرات نزدیک به همۀ رسانه‌های مرکزی و بین‌المللی نیز از بلخ بازپخش می‌شوند. انجمن‌های نویسنده‌گان، خبرنگاران، هنرمندان و سایر لایه‌های فرهنگی و هنری و رسانه‌یی فعالیت چشم‌گیری دارند. امّا این اداره با در نظرداشت نبود امکانات و تخصیص کافی، نمی‌تواند برنامه‌های گستردۀ فرهنگی را پیاده کند. نداشتن یک ساختمان اساسی برای خود این اداره، و نیز نداشتن ساختمان‌هایی برای موزیم، نگارستان و کتاب‌خانه‌های خلم و حیرتان و هم‌چنان نداشتن تالارهایی برای همایش‌ها و نمایش‌های فرهنگی از دشواری‌های مهم در این اداره است.
در قسمت نشر کتاب در بلخ باید بگویم که چندین ناشر در این‌جا فعالیت دارند و نیز شماری از انجمن‌ها و دفترها دست به کار چاپ و نشر کتاب می‌زنند. کتاب‌های نویسنده‌گان بلخ یا در چاپ‌خانه‌های خود بلخ و یا در کابل و احیاناً در بیرون از کشور به چاپ می‌رسند و سالانه حدود ۳۰ تا ۴۰ عنوان کتاب از سوی نویسنده‌گان و ناشران در بلخ منتشر می‌شوند.
ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ در ساختار خود دو سال است که نماینده‌گی انتشارات بیهقی را که وابسته‌ به وزارت محترم اطلاعات و فرهنگ کشور است، دارد. در کتاب‌فروشی این نماینده‌گی کتاب‌های نشر شده از سوی آن انتشارات به فروش گذاشته می‌شوند و امّا خود ریاست کدام تخصیص برای چاپ کتاب ندارد.
 برخی از منتقدان ادبی به این باورند که شعر پساطالبان در حوزۀ ادبی بلخ بیشتر عاشقانه است و شاعران بلخ زیاد عاشقانه سروده‌اند، آیا واقعاً چنین است؟
گمان نمی‌کنم که چنین باشد. البته عاشقانه‌سرایی هم مانند گذشته‌ها وجود دارد و امّا این هرگز بدان معنا نیست که شاعران بلخ تنها سرگرم سرودن عاشقانه اند. منتقدان ادبی می‌توانند به دفترهای شعری چاپ‌شده در بلخ و یا به سروده‌های شاعران بلخ که در رسانه‌ها منتشر می‌شوند مراجعه کنند. شعرهای بسیاری از شاعران پیشگام و پیشتاز بلخی مانند ‌محمّدصادق عصیان، عبدالوهّاب مجیر، یحیا جواهری، تهماسبی خراسانی، کرامتی، عاطف، سهراب سیرت، حکیم علی‌پور، محمّداشرف آذر، محمّداسحاق ثاقبی، مهدی سرباز، سلاحی و دیگران که همه بیشترینه با روی‌کردهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سروده شده اند. البته در کنار آنان عاشقانه‌سرایی هم جریان دارد، به همان گونه که این روال در گذشته‌ها هم وجود داشته است.
 دوباره به زنده‌گی خودتان برمی‌گردم: این روزها چه می‌خوانید؟
در این روزها هم می‌خوانم و هم می‌نویسم و می‌سرایم. بیشتر متن‌های کهن ادبی را می‌خوانم، از نظم و نثر؛ و نیز جسته و گریخته از سروده‌های شاعران معاصر و امروز را، و دربارۀ مسایل ادبی و تاریخی می‌نویسم و بیشتر می‌سرایم. به انترنت و «رُخ‌نامه» هم می‌رسم و یگان‌وقت به ویراستاری دفترهای شعری دوستان نزدیک نیز می‌پردازم.
چه کارهای تازه‌یی روی دست دارید؟
کارهای تازه‌یی که روی دست دارم، آماده‌ ساختنِ دو دفتر تازۀ شعرم که یکی در بردارندۀ غزل‌ها و دیگری در بردارندۀ دوبیتی‌هاست، برای چاپ می‌باشد؛ و امّا کار اساسی تازه‌یی که به‌زودی به فرجام خواهم رساند، نگارش و آماده ‌ساختن کتابی پژوهشی زیر عنوان «تأثیر شاهنامه بر شعر مقاومت افغانستان» برای چاپ است که به‌زودی منتشر خواهد شد.
کار مهمِ رسمی‌یی که قرار است به زودی به منصۀ اجرا درآید، برگزاری یک همایش بزرگ بین‌المللی زیر نام «گفت‌وگوهای افغانستان و آسیای میانه: تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرغزستان و قزاقستان» در بلخ است. آماده‌ ساختن برنامه‌های گوناگون فرهنگی این همایش به دوش من گذاشته شده است.
در پایان، اگر چند سرودۀ تازۀتان را با ما در میان بگذارید، ممنون می‌شویم.
خواهش می‌کنـم. این‌هم دو سرودۀ تازه‌ام که پیشکش خواننده‌گان گرامی روزنامۀ وزین ماندگار می‌شود:

 دادگاه صحرایی
گشته هر قدم برپا، دادگاه صحرایی
می‌کُشند گُل‌ها را، بر گناه زیبایی
می‌کُشند گُل‌ها را، تا بخشکد از دنیا
ریشۀ بهاران و، تازه‌گی و بویایی
آه، برنمی‌تابند، پیروان اهریمن
هرچه را که رخشان است، هرچه … را اهورایی
سارها در این‌جاها، سنگ‌سار می‌گردند
نیست در قفس حتّا، فُرصتِ خوش‌آوایی
سر زنند اگر خاری، نیز سر زند حتّا
کار غیرقانونی‌ست؛ رُستن و شگوفایی
نیست جای گُل‌گشتی، هر درخت شد داری
هر قدم به‌پا گشته، دادگاه صحرایی!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.