احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 6 جدی 1394 - ۰۵ جدی ۱۳۹۴
آیا ارزشهایی زیر نامِ اخلاق، میتوانند در سیاست وجود داشته باشند؟
این پرسش از دیرزمانی توجه اندیشمندان را در حوزۀ سیاست و فلسفۀ سیاسی به خود معطوف کرده و هر یک از پایگاه فکری و نظریِ خود تلاش ورزیده به آن پاسخ دهد. ماکیاولی که این روزها دیدگاههایش تعبیر و تفسیرهای متفاوتی را برانگیخته، از آن جمله اندیشمندان سیاسی است که به واقعیتِ سیاستها توجه نشان داده و گفته است که حاکمان هم باید خصلتِ روباه و هم خصلتِ شیر را داشته باشند. یعنی در جایی که نیاز است، درندهخویی پیشه کنند و در جایی که نیاز نیست، با توسل به ابزارهای فریب و خدعه، دیگران را به اطاعت از خود وادار سازند. او سخنِ دیگری نیز در سیاست دارد که بسیار زبانزد شده و آن اینکه: در سیاست «هدف وسیله را توجیه میکند». بسیاریها بر این نظر، با توجه به دیدگاههای اخلاقمحورانۀ خود، تاخته و آن را نقض آشکار تعهداتِ انسانی گفتهاند.
هانا آرنت اندیشمند سیاسیِ آلمانیتبار وقتی در دادگاه آیشمن شرکت کرد، کتاب معروفِ «آیشمن در اورشلیم» را نوشت و در آن مدعی شد که افراد در همه حال میتوانند تصمیمگیری کنند و آنانی که به جنایت دست میزنند، دقیقاً فکر را در خود کشتهاند. آرنت، سیاستگرای اخلاقی بود و میخواست که انسانها مسوولیت اعمالِ خود را هرگز به گردنِ دیگران نیندازند؛ آنگونه که آیشمن در دادگاه خود میگفت که او تابع دستوراتِ بالا بوده است.
حالا وقتی خبر تماسِ روسها را با طالبان از طریق رسانهها میخوانیم، چه برداشتی میتوانیم از آن داشته باشیم؟ ضمیر کابلوف نمایندۀ روسیه در امور افغانستان بهتازهگی گفته است که کشورش برای مقابله با داعش به عنوان خطر بزرگتر، وارد یک رشته گفتوگوهای پنهانی با طالبان شده است. آقای کابلوف از این تصمیمِ روسیه چنین دفاع میکند که فعلاً روسیه و طالبان در برابر داعش موضعِ مشترک دارند و این موضعِ مشترک میتواند به همکاری میان آنها بینجامد.
تا هنوز طالبان در مورد اظهاراتِ آقای کابلوف چیزی نگفتهاند، اما خاموشیِ آنها نشان میدهد که حتماً مسایلی در پشتِ پرده میان روسها و طالبان جریان دارد. سوالی که مطرح میشود این است که آیا روسها فکر میکنند به دلیل داشتنِ دشمن مشترک میتوانند با طالبان به عنوان گروهی که عملاً در برابر دولت افغانستان و جامعۀ جهانی میجنگد، وارد گفتوگو و یا معامله شوند؟ به نظر میرسد که روسها دچار یک اشتباه تاریخی شدهاند که طالبان را به عنوان همکار استراتژیک در مبارزه با خطر داعش میخواهند برگزینند. این اشتباه تاریخی، شاید بهای سنگینتری را به دوش روسیه که در منطقه دارای منافع خاصِ خود است، نسبت به تهاجم زمان شوروی سابق به خاک افغانستان، بار کند.
تقسیم تروریسم به بد و بدتر و از میانِ آن دو یکی را انتخاب کردن، هرگز نمیتواند به ریشهکن کردنِ این پدیده در جهان و منطقه منجر شود. از جانب دیگر، تصمیم روسیه برای ایجاد رابطه با طالبان، حرف رییسجمهوری افغانستان را که چندی پیش در روسیه گفته بود، ثابت میکند که در افغانستان جنگ نیابتیِ چندین کشور وجود دارد و کسانی که افغانستان را میدان نبرد برای خود ساخته، جنگجویانی از کشورهای روسیه، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، عربها و پاکستانیها استند و برای مقابله با این افراد نیاز به همگرایی منطقهیی است.
مبارزه با تروریسم زمانی میتواند ثمربخش باشد که همۀ کشورهای منطقه دست به دستِ هم بدهند و در برابر آن، بدون امتیازدهی بجنگند. شاید در حال حاضر، روسیه چندان خطری را از جانب طالبان احساس نکند، ولی همین کشور در زمانی که طالبان در افغانستان بر سرِ قدرت بودند، بیش از همۀ کشورها از سوی طالبان با تهدید روبهرو بود. زمانی یادم هست که یکی از سرانِ طالبان که برای گفتوگو با مقامهای ازبکستانی به این کشور سفر کرده بود، پس از برگشت از سفرش اصرار داشت که مردم ازبکستان، نظامی چون نظام طالبان را میخواهند و طالبان باید به آنها کمک کنند!
طالبان در زمان حاکمیتِ خود در افغانستان، بنگاههای ترجمه به زبان روسی را باز کرده بودند و برای کشورهای آسیای میانه کتابهایی را ترجمه و نشر میکردند و بعداً به این کشورها میفرستادند که به درد مبارزه با حکومتهایشان بخورد. طالبان در آن زمان، سودای گرفتنِ کشورهای آسیای میانه را داشتند و این تهدید بهصورتِ مستقیم و آشکار منافع روسیه را هدف قرار میداد. آیا بازهم روسها میخواهند به همان سالها برگردند؟
در اینکه در استراتژی مبارزۀ غرب با تروریسم اشکالاتِ جدی وجود دارد، جای شک نیست؛ ولی این اشکالات و کاستیها نباید زمینه را برای تقویتِ یک گروه دیگر که مردم افغانستان را عملاً تهدید میکند، مساعد سازد. روسیه در ریشهکن کردنِ تروریسم میتواند نقش موثری را بازی کند، به این شرط که بتواند وارد داد و ستدِ سازنده با مردم افغانستان شود. نباید سیاستهای غرب باعث آن شوند که روسها نیز طالبان را دیگر خطری برای خود و منطقه احساس نکنند.
شاید سیاستِ همکاری با طالبان در میان سیاستگرانِ روسی از اینجا ناشی شده باشد که آنها میبینند غربیها در مبارزه با تروریسم، دگرگونیهایی را در سیاستهای خود به وجود آوردهاند و در تلاش گفتوگو با طالبان برای حل قضایای افغانستاناند. اما سیاستِ غرب در این عرصه هنوز کارآمدیِ خود را نشان نداده و اگر روسها نیز وارد چنین سیاستی شوند، بدون تردید زیانهای آن را در گام نخست، کشورهای آسیای میانه و بعداً خودشان خواهند دید.
Comments are closed.