احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مهران موحّد / چهارشنبه 4 قوس 1394 - ۰۳ قوس ۱۳۹۴
صاحب این سطور، به زعمِ خودم همواره سعی کردهام تا جایی که ممکن باشد، از افتادن در دام کلیشهها بپرهیزم و روی همین جهت، قاعدتاً کتابها و نوشتههایی که مشتمل بر سخنانِ تکراری و داوریهای کلیشهیی و سطحی باشند، رغبتی در من نمیانگیزند و توجهم را جلب نمیکنند. کتابی هم که در اینجا از آن مینویسم، کتابیست که از زاویۀ متفاوت به سدههای نخستِ تاریخ اسلام نگاه کرده و کوشیده از داوریهای کلیشهیی و قالبی نسبت به تاریخ اسلام بپرهیزد.
تاریخنویسانی که در مورد تاریخ اسلام سررشتهیی دارند، غالباً در دو دسته جای میگیرند. دستۀ نخست، آنهاییاند که بسیار نسبت به تاریخ اسلام خوشبین هستند و همه چیز را سفید میبینند و هیچ نقطۀ تاریکی در تاریخ اسلام – به ویژه در سدههای نخستِ اسلام – به چشمشان نمیآید. دستۀ دوم، عبارتاند از تاریخنگارانی که با بدبینی به سراغ تاریخ اسلام میروند و همیشه نیمۀ خالی لیوان را میبینند و همواره بر نقاط منفی تاریخ اسلام تأکید میورزند. در این میان، بسیار اندکشمارند آنهایی که برخوردی انتقادی نسبت به تاریخ اسلام داشته باشند و زیباییها و زشتیهای تاریخ و تمدن اسلامی را توأمان با هم مورد ملاحظه قرار دهند و نه از خوبیهای آن چشمپوشی کنند و نه زشتیهای آن را نادیده بگیرند.
دومینک اورفوا، اسلامشناس معاصر و نامدار فرانسوی که در این اواخر، نسخۀ عربی کتاب «المفکرون الأحرار فی تاریخ الاسلام»اش را مطالعه کردم، کوشیده چنین رویکردی را در رابطه با تاریخ اسلام برگزیند. موضوع کتابِ یاد شده مهمترین دورۀ تاریخ اسلامیست که در طی آن، مسلمانان، خلاقیّتها و ابداعات شگفتانگیزِ تمدنی برای جهانیان در همۀ ساحتهای معرفت و دانش عرضه کردند. کتاب مزبور به کندوکاو زندهگی و اندیشۀ پنج تن از اندیشهورزانی که در سایۀ «خلافت عباسی» روزگار سپری میکردهاند، میپردازد. این پنج تن عبارتاند از: عبدالله بن مقفع، برگردانندۀ کلیله و دمنه به عربی (وفات:۱۴۲ هـ ق)؛ حُنین بن اسحاق، نویسنده و مترجم نامدار(وفات:۲۶۴ هـ ق)؛ ابن راوندی (وفات:۲۵۰ هـ ق)؛ أبیبکر رازی، فیلسوف و پزشک بهنامِ تاریخ اسلام، (وفات:۳۱۱ هـ ق)؛ ابوالعلاء معرّی، شاعر و اندیشهورز (وفات: ۴۴۹ هـ ق). وجه مشترکِ میان این شخصیّتها این است که همۀ آنها در زمان زندهگیشان – و پس از درگذشتشان نیز- به الحاد و زندیقیگری متهم شدهاند.
نکات ارجمند و نفیس و درخورِ تأملِ فراوانی را میتوان از کتابِ مورد بحث، استخراج کرد و راجع به یکایکِ آنها به تفصیل سخن گفت و در آنها کنکاش کرد که اینک برای رعایت اختصار، تنها به یک نکتۀ مهم از آنها میپردازم.
«اندیشهورزانِ آزاده در تاریخ اسلام» در واقع، گزارشیست نسبتاً جامع از سنت دگراندیشی در تاریخ اسلام. نویسندۀ این کتاب میخواهد این نکته را ثابت کند که در دورۀ خلافت عباسیها که دوران طلایی تاریخ تمدن اسلامی هم در همین دوران قرار دارد، جهان اسلام به مرحلۀ بالایی از رشد فکری و بلوغ مدنی رسیده بود تا جایی که اندیشمندان، ساحت وسیعی پیش روی خود برای جولانگری میدیدند و آزادانه میتوانستند نظرات و دیدگاههای خود را دربارۀ مسایل و موضوعاتِ گونهگونه بیان کنند بدون اینکه هراسی از گرفتار شدن به پیامدهای ناگوار این اظهار نظرها در دل راه دهند. بر اساس ادعای دومینک اورفوا، جهان اسلام در سدههای نخستش، به ویژه در دوران خلافت مأمون عباسی (وفات:۲۱۸ هـ ق) که دوران طلایی جنبش ترجمه و ظهور عقلگرایی اسلامی در چهرۀ نحلۀ معتزلیان به شمار میآید، گواه آزادی اندیشه بهصورتِ بسیار گستردهیی بود که بهآسانی میتوان گفت که قابل مقایسه با وضعیّت کنونی جهان اسلام نیست. مسلکهای مختلف فکری در این سدهها در اوج فعالیّتِ خود قرار داشتند و گفتوگوها و مناظرات داغ علمی میان گروههایی که از لحاظ اندیشهگی بهکلی متفاوت از یکدیگر بودند، به گونۀ آزاد برگزار میشد و در بسا اوقات، کاخ خلیفه، میزبان اینگونه مناظرهها میبود و در طی آنها دانشمندانِ مسلمان با دانشمندان ادیان دیگر از مانویه و مسیحیان گرفته تا صابئین (مندائیان) و حتّا آنهایی که متهم به الحاد و بیدینی و زندقه بودند، وارد مناظره و گفتوگو میشدند و هر کدام از طرفین، آزادانه و بدون هیچ خودسانسوری، حرفهای خود را در باب عقاید طرف مقابل میزدند. همچنین در درون مسلمانان، گروههای گونهگون اسلامی اعم از سنی و شیعه و اسماعیلیه و معتزله و کرامیه و… میان خود بساط مناظره را پهن میکردند و با آزادی تمام، دیدگاههای خود را در باب مسایل و موضوعاتی ابراز میکردند که اکنون بسیاری از متفکران و اندیشهورزان در دنیای اسلام، جرأت سخن زدن در مورد این مسایل را ندارند از ترس اینکه مبادا منسوب به خروج از اسلام شوند و حکم «مرتد» بر آنها جاری شود.
با خواندن این کتاب، آدم به این نتیجه میرسد که در عرصۀ اندیشهورزی و آزادی بیان، جهان اسلام، گرفتار عقبگرد خطرناکی شده است. در حالیکه جهان امروزی، شاهد «انقلاب صنعتی بزرگی» است که باعث شده دسترسی به معلومات، بسیار آسان شود و این امر، تأثیر خود را بر ساحتهای مختلفِ معرفت و دانش گذاشته؛ جهان اسلام در عرصۀ تولید اندیشه و آزادی بیان، حال نزار و پریشانی دارد و گشودهگی در برابر فرهنگها و عقاید دیگران، در میان مسلمانان، معمولاً وجود ندارد و حتّا گاهی خواندن کتابهای مخالفان فکری، جرمی نابخشودنی تلقی میشود و ممکن است خواننده را دچار مشکلات و گرفتاریهای عدیدهیی بسازد. نویسنده در جایی از کتابش این نکته را اینگونه متذکر میشود: «آغاز تاریخ اسلام، از ظرفیّتها و پتانسیلهای غنامندی برخوردار بود و «انقلاب عباسی» در زمینۀ اندیشه و فکر، بسیار غنی و ثروتمند بود چرا که توانسته بود عناصر و مؤلفههایی را از بیرون اسلام، در خود هضم کند و پذیرا شود؛ مؤلفههایی که آغاز ورودش به جهان اسلام از زمان امویها شروع شده بود. با اینهمه، رفتهرفته فشار حوادث و واکنشهای منفعلانۀ عوام که از اندیشیدن بیزار بودند و آن را کاری دشوار میشمردند، این سرچشمه را بهکلی خشکاند.»
در همین مرحله از تاریخ اسلام که تاریخنگاران از آن به عنوان «دورۀ زرّین تاریخ تمدن اسلامی» یاد میکنند، شخصیّتهای نامداری مجال ظهور یافتند که عقاید و باورهای بهکلی خلافآمدِ عادت را ترویج میکردند و گسترش میدادند که پارهیی از آنها عبارتاند از:
Comments are closed.