احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خالد نجوا- آگاه امور ترکیه/ چهار شنبه 18 قوس 1394 - ۱۷ قوس ۱۳۹۴
پس از به قدرت رسیدن «حزب عدالت و توسعه» به رهبری رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۰۱ میلادی در ترکیه، این حزب تلاش کرد تا تغییرات بنیادی را در سیاست خارجی این کشور وارد کند. طی این فرایند، حکومت حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان روند غربگرایی و شمولیت این کشور به اتحادیۀ اروپا را که سالها قبل آغاز شده بود، کُندتر ساخت و تمرکز سیاست خارجی این کشور را از پیوستن به اتحادیۀ اروپا معطوف به تأمین ارتباط با کشورهای همسایه ساخت؛ زیرا انتظار طولانی ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا، فرصتهای تعامل اقتصادی- سیاسی این کشور را با همسایهگان و کشورهای مسلمان گرفته بود و نقش ترکیه را در تعاملات منطقهیی کمرنگ ساخته بود.
نگرانی از کمترشدن نقش ترکیه در سیاست خاورمیانه، برای نخستینبار از سوی حزب رفاه به رهبری نجمالدین اربکان در نیمۀ دوم دهۀ نود مطرح گردیده بود. نجمالدین اربکان پس از رسیدن به مقام نخستوزیری ترکیه در سال ۱۹۹۶، تلاش کرد تا کنفدراسیون کشورهای اسلامی را شکل دهد و ترکیه را از بند کشورهای غربی و امریکا برهاند. اربکان توانست نخستین گامهای عملی را با تشکیل اتحادیۀD-8 (Developing Eight) که کشورهای ترکیه، ایران، نایجریا، مصر، پاکستان، بنگلدیش اندونیزیا و مالیزیا عضو آن بودند، آغاز کرد؛ اما کودتای نظامی در ترکیه نجمالدین اربکان را اجازه ندادند تا روندی را که آغاز کرده بود، به انجام رساند.
نظامیان ترکیه با برپایی کودتایی در سال ۱۹۹۷ نجم الدین اربکان را به زیر کشیدند، حزب رفاه را ملغا اعلام کردند و قدرت را به مسعود یلمز سپردند. کودتای نظامیان ترکیه، جای حزب راستگرای رفاه را در این کشور خالی ساخت و رویاهای خوش حامیان این حزب را که شمارشان اندک هم نبود، به یأس تبدیل کرد.
پیروان نجم الدین اربکان مدتی پس از لغو حزب رفاه، دوباره دست به کار شدند و «حزب فضیلت» را شکل دادند، اما دادگاه قانون اساسی ترکیه، این حزب را نیز لغو کرد. پس از آن، راستگرایان ترکیه احزابِ «سعادت» و «عدالت و توسعه» را به ثبت رسانیدند که رهبری شاخۀ عدالت و توسعه را رجب طیب اردوغان به عهده گرفت.
حزب عدالت و توسعه که حزبی نو تأسیس بود و چهرههای تازه نفسی مانند «اردوغان» در رهبری آن قرار داشتند، در انتخابات سال ۲۰۰۲ بیشترین کرسی را به دست آرود و به این ترتیب رجب طیب اردوغان که رهبری حزب را به دست داشت، به قدرت رسید.
با شکلگیری حکومت عدالت و توسعه به رهبری اردوغان روابط ترکیه با کشورهای همسایه و کشورهای عربی بهبود یافت. تا جاییکه حکومت اردوغان دکتورین «مشکلات صفری» را با همسایهگان مطرح کرد. حکومت اردوغان از یک سو شعار «صفرشدن مشکلات ترکیه با همسایهگان» را سر داد و از سوی دیگر، روی شکلدهی دکتورین «امپراتوری عثمانی جدید» کار کرد و برای رسیدن به این آرمان در تبانی با امریکا گامهای عملی را در منطقه بر داشت.
یک سال پس از رویکار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، امریکا تصمیم گرفت تا رژیم بعث به رهبری صدام حسین را در عراق سرنگون کند. انقره به خاطر عملیشدن آرمانهای تفوق طلبانه خود در منطقه، با امریکا در جنگ عراق اعلام همیاری و همدستی کرد و تلاش نمود تا با ایفای نقش برجسته در جنگ ۲۰۰۳ عراق بتواند دستی باز در تجارت نفت و مارکیتهای بازرگانی عراق داشته باشد.
اما جنگ عراق رویاهایی را که اردوغان به آن دیده بود، به کابوس مبدل ساخت. سیاستهای غلط امریکا در راستای همکاری با نوری المالکی در ساختن حکومت یکدست شیعی و تضعیف علویهای سیکولار از یکسو عراق را به کام ایران که رقیب تاریخی ترکیه در منطقه محسوب میشود، فرو برد و از سوی دیگر، جنگهای فرقهیی و انتنیکی را در این کشور گسترش داد. همچنان نزدیکی حکومت مالکی با ایران، دو کشور پرمدعای خاورمیانه را بیشتر از پیش در مقابل هم قرار داد.
قابل ذکر است که ایالات متحده امریکا پیش از حمله به عراق، از انقره خواسته بود تا در بدل بستۀ کمکی ۱۵ ملیارد دالری، اجازه دهد ۵۰ هزار نظامی امریکا در پایگاههای مرزی ترکیه با عراق مستقر شوند. این خواست ایالات متحده، طی دو بستۀ پیشنهادی به پارلمان ترکیه ارایه شد: بسته نخست شامل مدرنیزهکردن پایگاههای مذکور از سوی ایالات متحده بود که با ۳۰۸ رای موافقت از سوی پارلمان ترکیه مورد تایید قرار گرفت. بسته دوم که در برگیرنده آرایش نظامیان امریکایی در پایگاههای مذکور بود، از سوی پارلمان ترکیه رد شد.
یاشار یاکیش وزیرخارجه آن وقت ترکیه، به خاطر اینکه پیش از رد بستۀ پیشنهادی از سوی پالمان ترکیه، با ایالات متحده امریکا به تفاهم رسیده بود، سیاست رعب و ترسانیدن را پیش گرفت و هشدار داد که اگر ترکیه در تبانی با ایالات متحده حرکت نکند، کشور مستقل کُردها (کردستان) تشکیل خواهد شد؛ امریکا، ترکیه را در معضل قبرس تنها خواهد گذاشت و اقتصاد این کشور افت خواهد کرد. انقره برای جلوگیری از آسیب دیدن روابطش با ایالات متحده، پایگاههای نظامی و فضایی ترکیه را در اختیار نظامیان این کشور قرار داد؛ اما به رغم همکاریهای جانب ترکیه، ایالات متحده پس از اشغال عراق، ترکیه را به خاطر خودسریهایش در اقلیم کردستان هشدار داد.
در سال ۲۰۰۷ با وجود کش و قوسهای دیپلوماتیکی که میان ترکیه و کشورهای خاورمیانه وجود داشت، اردوغان با شرکت در کنفرانس کشورهای خاورمیانه و عرب در مصر، مدعی نقش فعال این کشور در این منطقه شد. او پس از بازگشت از این کنفراس در سخنرانییی در «دیابکر» از نمایندهگی کردن این کشور از پروژههای ایالات متحده در خاورمیانه نیز یاد کرد. ایالایت متحده هم به خاطر مهارکردن اسلام افراطی و رسیدن به اهداف خود در خاورمیانه، ترکیه را به عنوان الگو و رهبر کشورهای اسلامی مطرح کرد و پیهم موقف این کشور را تقویه نمود.
در این فرایند، ایالات متحده نیز تلاش کرد تا جاگزینی برای ایران در منطقه جستوجو کند، زیرا این کشور تقریباَ با حمایت از حماس در فلسطین سکوی دادخواهی مسلمانان را از دیگر کشورهای اسلامی ربوده بود و آرام آرام داشت در میان گروههای ضد اسرائیلی عرب جا باز میکرد. روندی که نه برای ایالات متحده و نه برای متحدین خاورمیانهیی آن اعم از عرب و ترک قابل تحمل بود.
تظاهر اردوغان به اسلام دوستی و ادعای او برای رهبری جهان اسلام، از نشست «داووس» در سویس آغاز شد.
اردوغان نخست وزیر ترکیه در این نشست صحبت رییسجمهور اسرائیل را قطع کرد و دادخواهی از حق کودکان فلسطینی نمود. تنش لفظی اردوغان با رییس جمهور اسرائیل، از او قهرمانی ساخت که در مقابل هر ظالم، شجاعانه میایستد و از حق مظلومان دفاع میکند. این جریان با همان تنش لفظی تمام نشد. در سال ۲۰۰۹ کشتی «ماوی مرمره» ترکیه که حامل بستههای کمکهای انساندوستانه برای مردم فلسطین بود با وجود هشدارهای اسراییل، روانۀ آبهای فلسطین شد که با نزدیکشدن به هدف، آماج حملۀ سربازان اسرائیلی قرار گرفت. این حادثه و حوادث پیش از آن، سبب قطع کلی روابط سیاسی، اقتصادی میان انقره و تلاویو نشد، بلکه در همین مقطع نیز، فضای ترکیه در اختیار هواپیماهای آموزشی اسرائیل قرار گرفت؛ آرایش نظامی”AnadoluKartallari” میان ترکیه، امریکا و اسرائیل در منطقه صورت گرفت و ترکیه به خرید تجهیزات و اسلحه از اسرائیل ادامه داد.
تجارت میان اسرائیل و ترکیه پس از حکومت حزب عدالت و توسعه به دو برابر افزایش یافت و قرارداد سری دو خط گاز به نامهای “Baku-Ceyhan” ، “Sumsun-Ceyhan” و یک خط آب نوشیدندی که از زیر آب های آزاد ترکیه به اسرائیل تمدید میشد در زمان حکومت اردوغان صورت گرفت. پس از اصابت چندین فیر توب از کشور سوریه به خاک ترکیه، نخستین صدای همکاری با ترکیه را «تلاویو» بلند کرد که این خود مبیین نزدیکی اسرائیل و ترکیه پس از حادثۀ «ماوی مرمر» است.
اردوغان پس از قهرماننماییاش در کنفرانس داووس و پندار مجدِد احیای ابهت امپراتوری عثمانی و تیکهداری از پروژههای امریکا در خاورمیانه» دچار خود شیفتهگی و توهم شده بود و تصور میکرد که همۀ اتفاقهای خاورمیانه باید در مشورت و همسویی با ترکیه صورت گیرد. بدین ملحوظ پیش از حملۀ ناتو به لیبیا اردوغان تلاش کرد تا از حمله به آن کشور جلوگیری کند و حتا در سخنرانی خود “NATO Libya,da ne ii var”( ناتو در لبیا چه میکند) برعدم حمله بر لیبیا تاکید کرد؛ زیرا شرکتهای بزرگ ترکی در لیبیا مصروف داد و ستد تجاری بودند و منافع ترکیه ایجاب می کرد تا از ثبات در آن کشور دفاع کند.
پس از حمله ناتو به لیبیا، ترکیه به خاطر جبران خساراتی که به منافعاش وارد شده بود، در جنگ سوریه گام نخست را برداشت و خواست اسدِ پسر را که تا دیروز برادر خواندۀ اردوغان محسوب میشد به زیر بکشد تا از یک سو مارکیتهای این کشور را به مارکیت امتعۀ ترکی مبدل کند و چاههای نفت آن را در کنترول خود داشته باشد و از جانب دیگر، در تبانی با کشورهای عرب حاشیۀ خلیچ فارس، از شکلگیری هلال شیعی جلوگیری کند و نقش ایران را در منطقه تضعیف سازد.
با منتفیشدن حملۀ نظامی ناتو به سوریه با ویتوی دو عضو دایمی شورای امنیت (روسیه و چین) خوابهای اردوغان به کابوس مبدل شد و ترکیه دست به سیاستهای نامتعارف در منطقه زد و به تمویل، تجهیز و آموزش گروههای دهشتافگن در منطقه پرداخت. مرز خود را به روی افراطیان سراسر دنیا باز گذاشت تا آزادانه بتوانند با گروههای شورشی داعش، النصره، ارتش آزاد و سایر گروههای رادیکال بپیوندند و به این ترتیب از شکلگیری کشور مستقل کردها در منطقه جلوگیری شود. بستهشدن مرزهای کوبانی در جنگ با داعش و حمله به پی. کا. کا. به بهانۀ حمله به داعش شاهد این مدعا است.
با این حساب، اگر به بحران خاورمیانه از زاویۀ دیگر نگریسته شود، جنگ در این منطقه در کنار عواملی چون وجود بستری مناسب برای رشد افراطیت و وجود گروههای افراطییی همچون داعش، عمدتاً ریشه در نزاع بر سر تقسیم منافع اقتصادی منطقه و ادعاهای تاریخی- فرهنگی و زبانییی دارد که ایران، ترکیه و کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس پرچمداران اصلی آن اند.
اگر از بعد واقعگرایی به سیاستهای خارجی ترکیه پرداخته شود، ترکیه کاری را انجام میدهد که کشورهای دیگر نیز به خاطر منافعشان مرتکب آن میشوند. آنچه در سیاستهای خارجی ترکیه قابل تعمق است این است که این کشور خواست تفوقطلبانه و نژادی خود را روپوش دین و مذهب زده تلاش میکند خود را نماینده خلافت عثمانی معرفی کند. این رویکرد هم کشورهای سنی مذهب افراطی از جمله سعودی و قطر را نسبت به سیاستهای ترکیه در خاورمیانه، جنوب آسیا و آسیایی میانه حساس ساخته و هم برخی کشورهای رقیب را در مقابل ترکیه قرار داده است. تا جایی که هریک تلاش دارند تا با شعلهور ساختن مجمر مذهب به منافع سیاسی خود دست یابند.
يک نظر
پاسخ به عده یی از” برادران” مدافع
” برادران ” ترک و کشور مستبد عربستان سعودی در رابطه به سوریه
با کمال تاسف عده یی از روشنفکران ما که تشکل
فکری شان در دهه دموکراسی و بعد ازان صورت گرفته است هنوز هم با همان دیدگاه،جهان
امروزی را می بینند. هر دو جریان چپ و راست معتقد به انتر ناسیونالیسم
پرولیتاریایی و هم بستگی مسلمانان زیر نام امت اسلامی ، جهان و روابط بین کشور ها
را تحلیل و اخذ موقف می نمایند. باید گفت که جهان امروز متشکل از دولت های مستقلی
اند که روابط شان به اساس منافع ملی هر کشور در یک محدوده سیاسی ملی تعین میشود نه
به اساس عقیده. ازینرو عربستان سعودی با قطر اختلاف سرحدی داردو جمهوری اسلامی ایران روابط گرمتر با ارمنستان مسیحی دارد تا آذر
بایجان مسلمان. افراد ایدیولوژی زده دهه جنگ سرد منافع ملی و قومی کشور ما
افغانستان را از دیدگاه منافع و دفاع از نظام ترکیه و عربستان سعودی می بینند تا
واقعیت ملموس تجارب عملکرد این دو کشور بر علیه افغانستان و به ویژه فارسی زبانان.
آ یا این کشور ترکیه و عربستان نه بود که برای بر انداختن دولت شهید استاد ربانی
با پا کستان همکاری می نمودند؟ آ یا این عربستان سعودی نبود که برا ی قد سیت
بخشیدن دوستم که نسبت وابستگی به حزب کمونست خلق افغانستان بد نام بود وی را رسمآً
به عربستان دعوت نمود و با تشویق آن کشور در اتحاد با پشتون ها قرار داد و وی را
حاجی صاحب ساختند؟ آ یا این عربستان سعودی ، امارات متحده عربی و پاکستان نبودند
که دولت استاد ربانی را از سازمان کنفرانس اسلامی خارج کردند و طالبان پشتون را به
رسمیت شناختند ؟آ یا این فشار ترکیه نه بود که در انتخابات ریاست جمهوری، دور دوم
کرزی ، محقق و دوستم را بر علیه تاجیکان مجبور به اخذ موقف نمود؟ کشور پاکستان ،
ترکیه و عربستان سعودی را کا ملاً شستشوی مغزی نموده است ؛تاجیکان و فارسی زبانان
افغانستان را ادامه جغرافیای سیاسی ایران شناسانده است ،با وجود سنی بودن و حنفی
بودن این گروه قومی. به همین علت عربستان سعودی یک مقدار پول قابل توجه یی را برای
کمپاین انتخاباتی غنی پشتون تخصیص داده بود. ایران هم روی حماقت های ستراتیژیک خطا
هایی کرده است از جمله در ایجاد شورای هم آهنگی در سال ۱۹۹۴ نقش منفی داشت. اما در
شرایط موجود امروزی منافع ملی افغانستان به صورت عام یعنی تمام اقوام با هم برارد
این سر زمین و منفعت فارسی زبانان به صورت خاص آ ن است که با در نظر داشت منافع
ملی از سرکوب و قلع و قمع داعش و افکار بنیاد گرانانه آن حمایت کنیم در صورت تقویت
جبهه عربستان – قطر-ترکیه – پا کستان ما نتیجه آن را با قلع و قمع تاجیکان فارسی
زبان و برا دران شیعه خود خواهیم دید. در اوضاع فعلی و تحولات تازه جهان جبهه ضد
داعشی در حال تقویت می باشد و نظام
عربستان سعودی و قطر و ترکیه در حال باخت اند به ویژه بعد از واقعات اخیر در پاریس
و امریکا . ما در روابط بین المللی امروزی وضع موجود را می بینیم این که شوروی
سابق با ما چه کرده موضوع متفاوت است . امریکای بعد از جنگ بهترین روابط را با
آلمان و جاپان متجاوز جنگ دوم جهانی بر قرار و حفظ نمود. برا دران ایدیو لوژی زده
فارسی زبان لطفآ خود را از چنگال استنباط دروغین ” هم بستگی” امت
اسلامی” سنی بودن رها کنید و با یک دور بینی و واقعیت گرایی سیاسی موضعگیری
نمائید نه توهم ایدیولوژیک. . این که سیاست داخلی ایران
در قبال اهل سنت توام با تبعیض می باشد و یا نظام سوریه یک نظام خانوادگی و میراثی
می باشد یک واقعیت است. مهم آن است که به چشم سر ببینیم که اتحاد قطر-ترکیه عربستان
سعودی برای تقویت گروه های وحشت و دهشت نه خدمتی به اسلام می باشد ونه به نفع
افغانستان و کشور های اسلامی..