احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۱ میزان ۱۳۹۱
چند روز پیش، یکی از سخنگویان رییسجمهوری در یکی از شبکههای جهانی، در توجیه حملات سربازان افغان به همکاران خارجیشان، گفت: اشتباهات خارجیها در برخورد با مردم و تفاوتهای فرهنگی، سبب بروز این گونه حوادث شده است. ولی اکنون حمله سربازان کشور به همکارانشان در ولایت هلمند را که منجر به کشته شدنِ شش تن شد، چهگونه میتوان توجیه نمود؟ آیا بازهم اختلافات فرهنگی و اشتباهات در برخورد با این سربازان، سبب بروز چنین فاجعهیی شده است؟
اگر حافظه ارگنشینان کمک کند، این بار اول نیست که که چنین رویدادی را شاهدیم. در چند مورد دیگر نیز سربازان کشور به روی همقطارانِ خود سلاح کشیدند، عدهیی را کشتند و یا مجروح کردند. این رویدادها نشان میدهند که موضوع برخوردهای خونین در درون ساختارهای نظامی، یک موضوع جدی است و تنها به نظامیان خارجی خلاصه نمیشود. زیرا پیش از این، ارگنشینان عنوان میکردند که با بیرون شدن سربازان خارجی از افغانستان، دیگر بهانهیی بهدست سربازان کشور نخواهد بود که بر اساس آن به همکاران بینالمللیِ خود حمله کنند. اما اینک حادثه هلمند و حوادثی نظیر آن، نشان میدهد که مشکل برخوردهای درونی در ساختارهای نظامی، همچنان جدی است و این مشکل به عوامل و متغیرهای دیگری ارتباط دارد، که نفوذ شورشیان در درون ساختارهای نظامی، در راس آنها میتواند به شمار رود.
در این جای شک نیست که از سالهای آغاز جلبوجذب به نیروهای نظامی کشور، شورشیان تلاشهایی را انجام دادند که وارد این ساختارها شوند و به گونه ستون پنجم عمل کنند. این ترفند عملاً به وسیله حمایتکنندهگان منطقهیی شورشیان و از جمله استخبارات پاکستان به آنها آموزش داده شده است. استخبارات پاکستان که در حال حاضر جنگ اعلامناشدهیی را علیه افغانستان آغاز کرده، با استفاده از شیوهها و ترفندهای گوناگون، تلاش دارد که به ساختارهای امنیتی کشور آسیب وارد کند.
استخبارات پاکستان در فروپاشی ارتش کشور، تجربه طولانی دارد و اولین تجربه از این دست را به دنبال سقوط دولت داکتر نجیبالله در افغانستان انجام داد. آن زمان یکی از رهبران پاکستانی به صراحت لهجه اعلام کرد که بزرگترین خدمت را برای پاکستان انجام داده و آن، فروپاشی ساختارهای امنیتی و دفاعی افغانستان بوده است. حالا هم طالبان در حمایت نزدیک استخبارات پاکستان، همان شیوه را به گونه دیگر میخواهند در افغانستان اجرا کنند.
این بار پاکستان با وارد کردنِ شورشیان مسلح به ساختارهای امنیتیِ افغانستان، میخواهد که زمینه هرجومرج و تنشهای داخلی را در کشور مساعد کند. گروه بینالمللی بحران هم که به تازهگی گزارش خود را در مورد وضعیت افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ منتشر کرد، به گونه تلویحی به تهدیدهایی از این دست اشاره داشت. این گروه در گزارش هشتاد صفحهیی خود در مورد افغانستان نوشته است که پس از خروج سربازان خارجی از افغانستان، احتمال جنگهای داخلی در این کشور وجود دارد و ممکن است که افغانستان شاهد درگیریهای داخلی شود؛ همان چیزی که افغانستان آن را در دهه هفتاد به دنبال استقرار نظام مجاهدین در کشور تجربه کرد. در آن زمان در عقب حوادث خونین و فاجعهبار کشور، دستهای استخبارات و سازمانهای نظامی کشور پاکستان، عملاً دخیل بود. آیا هشدار گروه بینالمللی بحران در مورد آغاز درگیریهای تازه در افغانستان پس از سال ۲۰۱۴، اشارهیی تلویحی به زمینههایی نیست که در آن سالها از عوامل جنگهای گروهی پنداشته میشد؟
شاید گروه بینالمللی بحران در گزارشِ خود به گونه آشکار از دخالتها و نقش پاکستان در سازماندهی و ایجاد این گونه ناامنیها چیزی نگفته باشد، ولی تجربه نشان داده که پاکستانیها پاشنه آشیل افغانستان را به خوبی دریافتهاند و به همین دلیل، تلاشها برای نفوذ در ساختارهای امنیتی کشور را به وسیله گروههای زیرِحمایتِ خود، ترغیب میکنند. برخی گزارشها حاکی است که دهها نفوذی گروههای شورشی همین حالا در ساختارهای امنیتی کشور حضور دارند و منتظر فرصت و دستور اند که عملاً دست به حملات خشونتبار بزنند.
از سوی دیگر، گزارشهای اخیر که از سوی نهادهای امنیتی مبنی بر اخراج صدها سرباز مظنون به همکاری با گروههای شورشی منتشر شد، نگرانیهای زیادی را در درون ساختارهای امنیتی و در بیرون از آن به وجود آورده است. همین حالا یک نوع بیاعتمادی مزمن در درون ساختارهای امنیتی کشور به وجود آمده که نشان میدهد سربازان بهشدت از آینده خود نگراناند. نگران نه به این دلیل که ممکن است در جنگ رویاروی با شورشیان آسیب ببینند، بلکه نگران به این دلیل که هر آن ممکن است از داخل کسی به آنها حمله کند. این نگرانی میتواند سبب ضعف در ساختارهای نظامی کشور شود و عملاً کارآیی آنها را کاهش بخشد.
ترس از حمله همکاران، موضوع سادهیی نیست به که بتوان یکشبه و با اخراج یک عده آن را حل کرد. این نگرانی تا زمان زیادی که یک بار دیگر اعتماد سربازان به همکارانشان دوباره اعاده شود، همچنان ادامه خواهد داشت.
دولت افغانستان از آغاز تمهیدات لازم را برای جلوگیری از نفوذ شورشیان در ساختارهای امنیتی روی دست نگرفت و با بیمبالاتی نسبت به این قضیه برخورد کرد. خانهنشینِ کردن هزاران مجاهد آبدیده در جنگهای افغانستان، بزرگترین اشتباه حکومت آقای کرزی در این خصوص بود. حکومت به سادهگی میتوانست این نیروی سردوگرمچشیده را در تامین امنیت و مبارزه با شورشیان استفاده کند، ولی به دلایل واهی و بیاساس، نسبت به این که مجاهدین ممکن است هنوز به تنظیمهای خود وفادار باشند، از مشارکت این قشر متجرب در ساختارهای نظامی، استفاده مطلوب را صورت نداد و به شیوههایی رجوع کرد که عملاً با شرایط و اوضاع کشور، سازگاریِ چندانی نداشت. حال آنکه افغانستان برای یک دوره معین باید از نیروهای مجاهد برای برقراری صلح و امنیت در کشور استفاده میکرد و تا زمانی که شرایط لازم به وجود میآمد، نباید این نیروها را خانهنشین میکرد.
Comments are closed.