احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





دشـواری‌هایِ خط فارسی «یایِ پسوندی»، «یایِ پایانی»

گزارشگر:داکتر محیی‌الدین مهـدی/ سه شنبه 29 جدی 1394 - ۲۸ جدی ۱۳۹۴

بخش دوم و پایانی/

یادداشت ۵: موارد استعمال و انواع یایِ نسبت: ۱٫ نسبت به مکان: کابلی. ۲٫ نسبت به خانواده: سامانی. ۳٫ نسبتِ فاعلی: جنگی. ۴٫ نسبت mandegar-3مفعولی: زندانی. ۵٫ نسبت شغلی: برقی. ۶٫ نسبت و تشابه: شیری. ۷٫ نسبت و ساختن اسم مکان:.بقالی. ۸٫ نسبت و اسم آلت: دم پایی. ۹٫ نسبت و ساختن صفت لیاقت: پوشیدنی(این مورد را جداگانه بررسی خواهیم کرد). ۱۰٫ تحبیب و تفخیم: نور چشمی. ۱۱٫ نسبت و تحقیر: هی! کوری. ۱۲٫ نسبت و آلودگی به چیزی: چربی. ۱۳٫ نسبت و به معنایِ مناسب برای چیزی : بکسِ سفری.۱۴٫ نسبت و به معنایِ طرفدار چیزی: او فوتبالی است. ۱۵٫ نسبت و مفهوم ساخته شده از چیزی یا از جنس چیزی: کفش چرمی. ۱۶٫ به اسم اضافه می شود و صفت وقید می سازد: انتخاباتی. ۱۷٫ به صفت اضافه می شود و اسم می سازد: سبزی. ۱۸٫ به قید اضافه می شود و صفت می سازد: ناگهانی. ۱۹٫ به اسم، صفت یا قید اضافه می شود، واژه‌ای جدید از همان جنس می سازد: زودی، چندمی، انباری. ۲۰٫ بیان نسبت و مفهوم فاصله: چند قدمی. ۲۱٫ بیان نسبت، انصاف و دارندگی: دانشی.۲۲٫ بیان خویشاوندیی ناتنی همراه با حرف نافیه‌یِ «نا»: نا پدری.۲۳٫ به آخر کلمه هایِ مکرر اضافه می شود؛ صفت یا قید می سازد؛ سرسری.

۱٫ یایِ اسم ساز، یا یایِ مصدری: برای فهم این معنا ابتدا باید دانست که اسم مصدر یا حاصل مصدر، کلمه‌ای است بجز مصدر ( مثل خواندن، دیدن وغیره که ریشه‌یِ فعل خوانده می شوند)، اما معنایِ مصدر می دهد: دانش، گفتار، خنده، نیکی، کودکی، بردگی و غیره. «یایِ» کلمات اخیر را «یایِ» مصدری، یا «یایِ» اسم ساز می گویند. این «ی»، یایِ معروف است.
یادداشت۱: حاصل مصدر، غیر از «ی»، علامت دیگری نیز دارد: «ئِیَت». «ئیت» علامتِ مصدر جعلی زبان عربی است که به آخر کلمات فارسی و عربی می پیوندد: ضدیت، دوئیت، افغانیت، استقلالیت… .
یادداشت۲: بعضی از دستورنویسان «گی» را نیز علامت حاصل مصدر گفته اند و کلماتی چون دلسوزگی و پنهانگی و بردگی را مثال آورده اند. اما در مورد «بردهگی= برده+ گی» باید گفت که اصل آن «بردَیی» (bardaei) بوده، که برای رفع تنافر در تلفظِ التقایِ مصوت‌هایِ a وi، میانجیِ «گ» آورده شده. همین قاعده در مورد دو کلمه‌ی دیگر با این تفاوت که دلسوزگی از «دلسوزی‌یی»(delsuziei) و پنهانگی از «پنهانی‌یی»(penhāniei) آمده است. ازینرو آنها باید با کسرِ «ز» و «ن» تلفظ شوند.
۲٫ یایِ استمراری: در متون کهن فارسی، به جای «می» و «همی»، حرف «ی» را به آخر فعل می افزودند، و از آن فعل ماضیِ استمراری ساخته می شد.
رفتمی (اول شخص مفرد) رفتیمی (اول شخص جمع)
رفتیی (دوم شخص مفرد) رفتیدی (دوم شخص جمع) ( این دو مورد کمتر مورد استعمال بوده اند)
رفتی (سوم شخص مفرد) رفتندی (سوم شخص جمع)
(گاهی، با وجود این دو، «ی» به آخر فعل افزوده می شد: می رفتمی، همی رفتمی).
در هر شش مورد فوق، «یا» یِ پسوند‌‌ی، یایِ معروف است.
۳٫ یایِ شرط و جزا: این «ی» در آخر افعال در جمله هایِ شرط و جزا آورده می شده است: اگر مملکت را زبان باشدی/ ثناگویِ شاه جهان باشدی؛ اگر تیغ بودی کنون پیش من/سرش کندمی چون ترنجی ز تن. این «ی» نیز گاهی با «می» و «همی» یکجا می آید:
گر آنها که می گفتمی کردمی
نیکو سیرت و پارسا بودمی
یادداشت: یایِ شرط و جزاء یایِ معروف (ی) است.
۴٫ یایِ شک و تردید: در افعالی می آید که در معنایِ آنها شک و تردید موجود باشد، و معمولاً قبل از آن کلماتی چون گویا، گویی، مگر، پنداری، شاید و امثال آنها بکار می رود:
چیست این خیمه که گویی پر گهر دریاستی
یا هزاران شمع در پنگانی از میناستی
یادداشت: یایِ شک و تردید، یایِ معروف (ی) است.
۵٫ یایِ تمنی: با مثالهایِ ذیل: کاش آنان که عیب می گفتند/ رویت ای دلستان بدیدندی
نزادی مرا کاشکی مادرم/ نگشتی سپهر بلا بر سرم
کاشکی اندر جهان شب نیستی/ تا مرا هجران آن لب نیستی
یادداشت: یایِ تمنی، یایِ معروف (ی) است .
۶٫ یایِ گزارش خواب: در متون کهن فارسی، در مورد گزارش خواب، یایی به آخر افعال اضافه می کردند:
چنین دید گوینده یک شب به خواب/ که یک جامِ مَی داشتی چون گلاب
دقیقی زجایی پدید آمدی/ بر آن جام می داستانها زدی
یادداشت: یایِ گزارش خواب، یایِ معروف(ی) است.
۷٫ یایِ مُطیعی یا انشایی: حرف «ی» در آخر فعل ماضی می آید، و در این حال فعل ماضی معنایِ زمان حال می دهد: فراغت نیافت که بخوردی (یعنی بخورَد).
یایِ انشایی، یایِ معروف (ی) است.

۸٫ یایِ ضمیرِ متصلِ دوم شخص مفرد: ضمایر شخصی به آن دسته از ضمایر گفته می شود که برای تعیین شخص یا اشخاص غایب و حاضر و متکلم به کار می روند.
ضمایر شخصی را به دو دسته‌یِ متصل و منفصل (پیوسته و گسسته) تقسیم می کنند؛ ضمایر منفصل: من، تو، او، ما، شما، ایشان. ضمایر متصل: ام، ات، اش، مان، تان، شان. ضمایر متصل وقتی، فاعل یا مسند الیه جمله واقع گردند، «شناسه‌یِ فعل» نیز خوانده می شوند که به آخرِ بُن یا ریشه‌ی فعل افزوده می شوند: م←کردم (اول شخص مفرد)، ی←کردی (دوم شخص مفرد)، د←کرد (سوم شخص مفرد)؛ یم←کردیم (اول شخص جمع)، ید←کردید (دوم شخص جمع)، ند←کردند (سوم شخص جمع).
هدفِ ما آن «ی» است که شناسه‌ی فعل دوم شخص مفرد می باشد: کردی، زدی، خوردی، بردی… .
یادداشت ۱: بعضی از دستورنویسان، تقسیم بندیی ضمایر به دو دسته‌یِ «متصل» و «منفصل» را، ناشی از «درآمیختن رسم هایِ نگارشی (خط) با ویژگی هایِ دستوری» می دانند. ضمیرهای متصل جزء کلمه‌یِ پیش از خود نیستند. الزامِ یکجا نوشتنِ آنها با کلمات ما قبل شان، ناشی از رسم نگارشیِ موجود است که امکان سرِ هم نوشتن واژه‌هایِ جداگانه را می دهد، نه از ساختارِ زبانی و جایگاه نحوی آن ها. ضمایر متصل تکواژ مستقل اند؛ و به عقیده‌ی آنان باید جدا نوشته شوند: کتاب‌ام، کتاب‌ات، کتاب‌اش، کتاب‌مان، کتاب‌تان، کتاب‌شان.
یادداشت۲: هرگاه در ترکیبی، ضمیر منفصلْ مضافِ «کلمه‌یِ مختوم به واکه‌یِ بلند» واقع گردد (کاکایِ من)، و جای ضمیر منفصل را در چنین ترکیبی- به ضمیر متصل بدهیم (کاکایم)، نشانه‌یِ اضافه‌، یایِ میانجی یا وقایه خواهد بود: کاکایِ من← کاکایم (به جای کاکا‌ام).
یادداشت ۳: در برخی از گویش هایِ زبان فارسی دری مثل گویش هزاره گی، گوینده، یعنی اول شخص مفرد،«ضمیرِ شخصیِ» دوم شخص مفرد(یعنی«ی») را به کار می برد، مثلاً: خُود مَه اِی قِس کارکدی ( کردی)، به جایِ کَدُم (کردم).
۹٫ یایِ پایانی صفت فاعلی مرخّم یا مخفّف: هرگاه از آخر صفت فاعلی مختوم به «نده»، پسوندِ «نده» حذف گردد، مثلاً: از گوینده←گوی؛ و از جوینده←جوی باقی بماند، و اینان(یعنی«گوی»و«جوی») به جای فعل امر بکار نروند، بلکه قبل از بُن مضارعِ آنان (یعنی قبل از «گو» و «جو») کلمه‌ای بیاید که رویهم یک صفت واحد را بسازند. به این صفت، صفتِ فاعلی مرخم یا مخفف می گویند: سخن+گوی= سخنگوی؛ دانش+جوی= دانشجوی.
یادداشت۱: یایِ صفت فاعلی، یایِ صامت(یْ=y) است
یادداشت۲: سخنگوی و دانشجوی، بر همان قاعده‌یِ صامت میانجی، (به جای دانشجوآن و سنخنگوآن) به دانشجویان و سخنگویان جمع بسته می شوند.
یادداشت۳: هرگاه صفت فاعلی-برخلاف دو صورت فوق که مشتق اند- جامد باشد، با وجود افزودن این «ی» باز هم معنایِ صفت فاعلی را می دهد: «جنگی» که به معنایِ جنگجو یا جنگنده است.
۱۰٫ «یایِ توانشی یا ترجیحی (لیاقت): می توان قاعده‌یِ کاربرد این «ی» را اینگونه نوشت: اسم+«-ِ»+مصدر+ی: علمِ آموختنی، پارچه‌یِ دوختنی، کارِ کردنی یا شدنی، مردِ زدنی.
یادداشت ۱: ترکیب «مصدر+یایِ ترجیحی»، خود یک اسم است و علامتِ جمع می گیرد: خوردنی ها، نوشیدنی ها، پوشیدنی ها… .
یادداشت۲: ترکیب «مصدر+ی»، هم برای بیان نسبت است، و هم برای ساختن صفت لیاقت: پوشیدنی، خوردنی،… . یایِ توانشی یایِ معروف است.
۱۱٫ یایِ علامت زمان حال فعل بودن: برای درک فرق این «ی» با یایِ ضمیرِ متصلِ دوم شخص مفرد، باید در نظر داشت که این علامت یک پسوند مرکب به شکل «-‌ای» است، درحالیکه علامتِ ضمیر متصل یک پایانه‌یِ ساده به شکل «-‌ی» است: ای قصر دل افروز که منزلگهِ انس‌ای(نه انسی).
برای درک همین تمایز و تفریق است که امروزه دستورنویسان تاکید بر جدا نویسی هر شش صورت صرفیِ «زمان حال فعل بودن» (ام، ای، ات، ایم، اید، اند) از کلمه‎‌یِ قبلی آنها دارند. دلیل اینکه تا حال این صورت هایِ صرفی را به کلمه‌یِ پیش از آن ها می چسپانده اند، این بوده که این ها تکواژ هایِ یک هجایی‌اند، و اغلب این تک واژهایِ یک هجایی را واژه‌ی مستقل نمی پنداشتند. درحالیکه اینها سازه هایِ جدایِ جمله اند و تمامگرِ آن، نه جزئی از واژه‌ی پیش از خود، و حسب عادت از قدیم بجای «حساس اند» می نوشتند: «حساسند». به این نمونه‌ها توجه کنید:
مرا تو جان عزیز‌ ای و یار محترم ای/ به هرچه حکم کنی بر وجودِ من حَکَم‌ای
غم ات مباد و گزندت مباد و درد مباد/ که مونسِ دل و آرامِ جان و دفع غم ای
اگر هزار الم دارم از تو بر دلِ ریش/ هنوز مرهم ریش ای و دارویِ الم ای

صامت میانجی، یایِ پیوندی
ترکیباتی که در پایان جزء اول و آغاز جزء دوم آنها واکه‌ای قرار دارد، بر حسب طبیعت واکه به دو دسته تقسیم می شوند: در یک دسته ارتباط دو واکه از جمله‌یِ مواردِ توالی واکه هاست: بی ارج، نا امید، بینایی، رفته ایم… . توالی دو واکه میان یک کلمه یا در ترکیب واژگان، از جمله‌یِ ممیزات زبان فارسی است،‌ چنان‌که در مثال‌های فوق دیده می شود. در دسته‌یِ دوم،در عین حال مواردی هست که وقوع دو واکه‌یِ خاص-در ترکیب- بدنبال هم در تلفظ ناخوشاهنگ است. این موارد زیر عنوان «تلاقی واکه ها» منظور می شود. برای رفع این ناخوشاهنگیِ تلفظ در تلاقی واکه ها، در بعضی از حالات یکی از واکه ها ساقط می گردد، مثلاً: به جای ما است و تو است، می نویسند: ماست، توست. در حالاتی دیگر میان دو واکه صامتی قرار می گیرد که آنرا صامت میانجی یا «وقایه» می نامند. صامت های میانجی عبارتند از : ج، ی،ک، گ،ن،و. یایِ پیوندی همان صامت میانجی «ی» است که برای رفع تنافردر تلفظِ التقایِ دو واکه، حینِ ترکیبِ دو واژه بکار می رود. بطور عموم در ترکیباتی که واکه‌یِ اولِ واژه‌یِ دوم ā(آ) است، در تلاقیِaā، āe،āā (مانند آیمāyam، مایل=māyel ،بینایان=bināyān)، صامت میانجی حرفِ «یْ»/y/است. همینگونه است در کلمات دانایان، خدایان، آدمیان(آدمی+ی(وقایه)+ان). ماهیت( با یایِ بدون تشدید): ماهیه=ما+هی+ی+ات+(mā.hi.y[y]at)؛ هویت hoviyyat.
یادداشت ۱: حرف «ی» در کلماتی چون موسی، عیسی، مصطفی، مرتضی، مجتبی، مسمی، حتی.. . صدایِ الفی ممدوده (آ) را میدهد. اما از آنجایی که فقط یک صورت نوشتاری برای کلمات عربی است، و در فارسی کدام معنایی را افاده نمی کنند، شامل قواعدی مورد بحث ما نمی گردد.
یادداشت ۲٫ در رسم الخط کنونیِ فارسی، برای تفکیک صیغه‌یِ امر فعل خریدن: خرید(xaraid)، و صیغه‌یِ ماضیِ دوم شخصِ مفرد: خرید(xareid) در جمله‌ی«خرید که ارزان است»، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد. در حالی که می دانیم، یایِ صیغه‌یِ امری «مجهول»، و یایِ صیغه‌یِ ماضی «معلوم»است.

منابع:
۱٫ فرهنگ بزرگ سخن (مجلدات هشتگانه)؛ دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، چاپ اول ۱۳۸۱ش.
۲٫ دستور زبان فارسی؛ دکتر محمد جواد شریعت، انتشارات اساطیر، چاپ هفتم ۱۳۷۵ش.
۳٫ دستور خط فارسی؛ دکتر سلیم نیساری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۴ش.
۴٫ بازاندیشی زبان فارسی؛ داریوش آشوری، نشر مرکز، چاپ دوم ۱۳۷۵ش.
۵٫ فرهنگ املائی و دستور خط فارسی؛ تالیف دکتر جعفر شعار، انتشارات سخن، چاپ هفتم ۱۳۷۸ش.
۶٫ درآمدی بر چگونگی شیوه‌ی خط فارسی؛ دکتر میر شمس‌الدین ادیب سلطانی؛ موسسه‌ی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۴ ش.
۷٫ تاریخ زبان فارسی (مجلدات سه‌گانه)؛ دکتر پرویز ناتل خانلری، انتشارات فردوس، چاپ هفتم۱۳۷۷ش.
۸٫ سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان؛ رکن‌الدین همایونفرخ، انتشارات (؟)، سال ۱۳۵۰ ش.
۹٫ پیدایش خط و خطاطان؛ عبدالمحمد ایرانی مدیر جریده‌ی فارسی چهره‌نما (در مصر)؛ انتشارات یساولی، فرهنگسرا (بی تاریخ).
۱۰٫ پیدایش زبان و خط‌نویسی در جامعه‌ی بشری؛ یوسف فضایی؛ انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، چاپ اول ۱۳۸۶ ش.
۱۱٫ دستور، ویژه‌نامۀ فرهنگستان، شماره‌های ۱-۹؛ سال‌های ۱۳۸۳-۱۳۹۲ ش.
۱۲٫ روش املای زبان دری؛ پذیرفته‌ی اتحادیه‌ی نویسندگان جمهوری دموکراتیک افغانستان؛ به کوشش پویا فاریابی؛ مطبعه‌ی تعلیم و تربیه، کابل ۱۳۶۳ ش.
۱۳٫ الابنیه عن الحقایق الادویه؛ موفق‌الدین علی‌الهروی، نسخه‌ی عکسی، به خط اسدی طوسی شاعر؛ به کوشش مجتبی مینوی، چاپ بنیاد فرهنگ ایران، سال ۱۳۴۴ ش.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.