اکنکار و ضعف فلسفی در شناخت ادیان

گزارشگر:نویسنده: محمد حسین کیانی/ سه شنبه 13 دلو 1394 - ۱۲ دلو ۱۳۹۴

بخش پنجــم و پایانی/

mandegar-3پال توئیچل می‌گوید: اکثریت ایدیولوژی‌هایی که در زمینۀ دینی و فلسفی مطرح شده‌اند، همه شاخ و برگِ خودشان را چیده و به راه باریکی رسیده‌اند. من می‌توانم یک مسیحی و یا هر چیزِ دیگری باشم، اما بعد از آن دیگر خود را محدود کرده‌ام. اگر مردم از من بپرسند چه دینی دارم، و بگویم: «خوب، من یهودی هستم» بلافاصله ذهنِ آن‌ها مرا در ردۀ خاصی قرار می‌دهد، و من جزو یکی از کسانی خواهم شد که در یکی از پره‌هایی واقع شده که «اک» در مرکز آن است. بنابراین، آن‌چه در این‌جا مرا به فکر می‌اندازد و خودم را از بابتِ آن مقصر می‌دانم، این است که ما حتا نمی‌توانیم بگوییم «اک»، یک طریق است؛ زیرا آن به قدری دربرگیرندۀ زنده‌گی است که به خودی خود شامل همه چیز می‌شود، چرا که خود زنده‌گی است.(۱۵)
ادعای بزرگِ اکنکار مبتنی بر وام‌دار بودن تمام ادیان و مذاهب به مکتب «اک»، موجب برانگیخته شدنِ چند پرسش و نکته است:
به‌راستی به پشتوانۀ چه دلیلی می‌توان انواع ادیان، مذاهب و مسالکِ عرفانی را که در سرتاسر جهان با توجه به گوناگونی فرهنگ و جغرافیا، و انواع کتب مقدسه و با توجه به تمام تفاوت‌های ظاهری و محتوایی با ارزش‌شان، زیرمجموعه و تفسیری بر مسلک عرفانی اکنکار دانست؟ چه‌گونه می‌توان باور کرد که انواع فیلسوفان، بسیاری انبیا و رهبران معنوی، هنرمندان و نویسنده‌گان و به نقل صریح اکنکار «هر انسانی که خدمتی به جوامع بشری کرده است» یک چلا و نوآموز اکنکار بوده و در مکتب «اک» به استادی رسیده، و در نهایت به تبلیغ آموزه‌های اکنکار پرداخته است؟ در آثار کدام فاخر علمی می‌توان یافت که هدف از افاضات علمی هنری خود را ترویج اکنکار معرفی کرده باشد؟
در این‌جا یک سوال اساسی وجود دارد و آن این‌که، به چه دلیل پال توئیچل به بیان چنین ادعای بزرگی پرداخته و برای آن دلیل مناسبی ارایه نکرده است؟ آیا به صرف بیان یک ادعای بزرگ می‌توان بزرگی ادعا را اثبات کرد؟ ضمن این‌که، ارایۀ پال توئیچل از بازشماری ادیان جدید و قدیم پر از اشکال است.

دسیسۀ اکنکار نسبت به پیروان ادیان
در ابتدا، عرفان اکنکار با چهره‌های آزادمنشانه اظهار می‌دارد که تمامی مقلدان مذاهب می‌توانند با اختیار کامل، هر مسیر عرفانی، اعم از اکنکار یا غیر آن را برگزینند و به زنده‌گی معنوی خود ادامه دهند. سپس چنین وانمود می‌شود که هر چلا در زنده‌گی‌اش بر سر دو راهی واقع خواهد شد که این وضعیت را در «اک» به عنوان مرحلۀ بیهانوئی می‌شناسند. واژه بیهانوئی؛ یعنی بحران بزرگ در شکوفایی آگاهی در حین رشد معنوی. این هنگامی است که چلا یا می‌باید از گذشتۀ سنتی خود جدا شود، و «اک» را به عنوان تنها نیروی طبیعت الهی بپذیرد و یا این‌که در طریق رشد معنوی راکد بماند تا روزی که بتواند تصمیمش را بگیرد.
پال توئیچل می‌گوید: «اک» موجب شکستن پیوندهای سنتی مذاهب گذشته نمی‌شود، بلکه باعث می‌شود که چلا نگاه دقیقی به آن بیاندازد و خودش تصمیم بگیرد. «اک» می‌داند که بشر باید خودش راهی را که می‌خواهد طی کند، و خودش هم در آن راه قدم بردارد.(۱۶)
اما در ادامه چنین ابراز می‌دارند که ما باید این را بفهمیم که مذاهب، فلسفه‌ها و عقاید این دنیا به ندرت فراتر از مکتب مرگ اوج می‌گیرند. آن‌ها می‌گویند: رستگاری هرگز این‌جا، در روی زمین رخ نخواهد داد، بلکه همیشه در نوعی اقلیم بهشتی و پس از مرگ اتفاق خواهد افتاد. عقاید این چنینی، فلسفۀ مرگ را در میان مسیحیان نخستین، تا درجه‌یی ترویج داد که افراد را به جست‌وجوی مرگ، به هر نحو ممکن وادار کرد به امید این‌که پا به حیطۀ رستگاری موعودشان بگذارند.
هم رهایی از این جهان و هم زنده‌گی کردن در اقلیم خدایی در همین زنده‌گی امکان‌پذیر است. همۀ این‌ها فقط به خود ما بسته‌گی دارد! (۱۷)
پال توئیچل می‌گوید: «اک» از پیروان خود حفاظت کرده و ردای حمایت خود را به دور آنان می‌پیچد. روزی که ما به هر درجه‌یی از توسعۀ معنوی در «اک» دست پیدا کنیم، آن بر زنده‌گی ما تسلط یافته، ما را از میان تمامی موانع جهان های تحتانی عبور داده با زبردستی کامل، همۀ نیروهای منفی را که علیه ما کار می‌کنند، شکست خواهد داد.(۱۸)
پال توئیچل در ادامه، از موضع اولیۀ خود که بی‌طرفی و احترام به گزینش شخصی چلا بود، عدول می‌کند و به طور غیرمستقیم همه را به انتخاب اکنکار، و به کنار راندن تمام مذاهب و ادیان جهانی دعوت می‌کند. البته با در نظر گرفتن این نکته که هر کس در گزینش اکنکار دچار اشتباه شود، عواقب خطرناکی را برای خود خریده است.
پال توئیچل می‌گوید: عدۀ بی‌شماری سعی می‌کنند مذاهب اصولی را جایگزین نیاز خود به اکنکار کنند. خیلی‌ها به فرقه‌ها و مکاتب اسراری پناه می‌برند و تصور می‌کنند که راه‌شان را یافته‌اند؛ اما همۀ آن کسانی که طریق «اک» را ترک می‌گویند و از قبول استاد حق در قید حیات امتناع می ورزند، افسوس خواهند خورد. چون کسی که گوش به ناخدا ندهد، بی‌تردید کشتی خود را به صخره‌ها خواهد کوفت.(۱۹)
در ادامه می‌گوید: اگر هنوز در خصوص واژۀ دین یا مذهب بسیار می‌اندیشی، پس می‌توانی بگویی که این جریان صوتی، تنها دین حقیقی و واقعی است. «اک» این است؛ فلسفۀ جریان صوتی حیات. در واقع تنها عنصر جهان است که همۀ زنده‌گان عالم را به سوگماد پیوند می‌دهد. بدون این جوی‌بار حیات، هیچ چیز نمی‌تواند حتا برای لحظه‌یی هستی داشته باشد. چه برسد به زیستن. تمامی زنده‌گی و قدرت از آن صادر می‌شود. از مورچۀ خزنده تا برق صاعقه، از امواج جزر و مد تا دوره‌های خورشیدی، هرگونه تجلی حرکتی، انرژی خود را از این جریان صوتی دریافت می‌کند. تو می‌توانی در مقابل همۀ خدایانی که نام آن‌ها در کتاب‌ها هست، به دعا و نیاز بنشینی، ولی آن‌ها صدای تو را نخواهند شنید. می‌توانی از همۀ مذاهب موجود طلب یاری کنی، اما هیچ چیز نصیبت نخواهد شد. این هم‌چنان یک واقعیت قاطع برجا می‌ماند که هیچ فردی تا به حال نتوانسته و در آینده نیز نخواهد توانست از مصایب این زنده‌گی‌ها و تردید در خصوص زنده‌گی‌های بعدی بگریزد، مگر این‌که سعادت را بیابد که با استاد حق دیدار کند. این خلاصۀ تمامی آن چیزی است که هست. همین و بس. بدون مساعدت او هیچ کس نمی‌تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصی یابد.(۲۰)
با توجه به توضیحات فوق به طور طبیعی فلسفۀ پیدایش اکنکار روشن می‌شود.
پال توئیچل می‌گوید: اکنون که می‌بینم تاریکی معنوی بر فراز عالم بشریت خیمه زده و همۀ مردم جهان از آن ملول شده‌اند، خود گواه بر آن است که ادیان اصولی کار چندانی برای انسان انجام نداده‌اند. مشکل بزرگ بشر این است که برای رستگاری معنوی به استادان اکنکار متوسل نشده‌اند.
مذاهب از مجرای احساسات و تفکر متافیزیکی تغذیه و حمایت شده‌اند و هر مذهبی در عین حال که به نقش و وظیفۀ خود برای زمانی که در آن مطرح می‌شود، عمل می‌کند، باید دفعتاً عرصه را برای چیزی کامل‌تر از خودش خالی کند، طریقی که در تناسب با وضعیت آگاهی پیشرفتۀ کنونی او باشد. به این ترتیب، نیاز بشر به ظهور مکرر استادان حق در قید حیات اکنکار، مشهود می‌شود. این علت ظهور پی در پی سوگماد در این جهان است که در هیأت استادان «اک» تجلی می‌کند.(۲۱)
نتیجه‌گیری:
یکی از مهم‌ترین رویکردهای جنبش‌های نوپدید دینی استفاده از اومانیسم در تعالیم معنوی است. در عرفان اکنکار علت پیدایش ادیان، نهفته در تلاش‌های معنوی انسان‌ها تلقی می‌شود؛ یعنی اگر آدمی بتواند مراحل و تمرینات معنوی خاصی را طی کند، می‌تواند همسان دیگر انبیا و پیامبران ادیان بزرگ صاحب مذهب و نحلۀ عرفانی منحصر به فردی باشد و آن را برای رساندن دیگر مردمان عالم به سعادت و نیک‌بختی، به تبلیغ گذارد. وجود این دیدگاه به این معناست که پدیدۀ دین به مثابه امری از ناحیه خدا و به واسطه افراد برگزیدۀ خدا تلقی و معرفی نمی‌شود، بلکه هر انسانی می‌تواند خود، دین و مذهب جدیدی بیافریند و خود، پیامبری آن را بر عهده گیرد. این ادعا در حقیقت بیان روح جنبش‌های نوپدید دینی است.
در این گرایش‌های معنوی، ادعاها و نظریات بسیار بیان می‌شود. چنان‌چه نمونه‌هایی از این اظهارات در تعالیم اکنکار بیان شد، اما یک نکته وجود دارد و آن این‌که بعد از بیان نظرات این مکاتب، دلیل و مدرک مستدلی ارایه نمی‌شود و این خود نشان از وجود نیت‌ها و قصدهای غیر علمی و غیر واقعی در پسِ این ادعاهاست. ضمن این‌که نوع جبهه‌گیری اکنکار برای اثبات حقانیت این مکتب نسبت به دیگر ادیان، بسیار مغرضانه و ساده‌انگارانه است.

منابع:
۱ـ توئیچل پال، سرزمین‌های دور، ترجمۀ هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، چاپ دوم ۱۳۷۹.
۲ـ استایگر براد، نسیمی از بهشت، ترجمۀ هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۰.
۳ـ کرامرتاد و منسون داگلاس، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، ترجمۀ مهیار جلالیانی، ایساتیس، چاپ دوم ۱۳۸۰.
۴ـ توئیچل پال، واژه‌نامۀ اکنکار، ترجمۀ یحیی فقیه، سی گل، چاپ اول ۱۳۸۰.
۵ـ توئیچل پال، دفترچۀ معنوی، هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، چاپ دوم۱۳۸۰.
۶ـ سیمپسون پتی، پالجی یک تاریخچه، ترجمۀ مریم البرزی، دنیای کتاب، چاپ اول۱۳۷۷.
۷ـ مورتی کریشنا، زنده‌گی پیش رو، ترجمۀ پیمان آزاد، انتشارات صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۶
۸ـ مورتی کریشنا، تارو پود اندیشه، ترجمۀ رضا ملک‌زاده، انتشارات میترا، چاپ اول، ۱۳۷۶

پی‌نوشت‌ها:
۱. توئیچل پال، سرزمین‌های دور، ص ۱۹۵
۲. همان، ص ۵۰
۳. همان، ص ۶۶
۴. همان، ص ۵۳
۵. استایگر براد، نسیمی از بهشت، ص ۲۰۶
۶. توئیچل پال، سرزمین‌های دور، ص ۳۷۵
۷. همان، ص ۱۸۷
۸ . کریشنا مورتی، زنده‌گی پیش رو، ص ۲۲۰
۹ . کریشنا مورتی، تار و پود اندیشه، ص ۱۲۱
۱۰. کرامر تاد و منسون داگلاس، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، ص ۷
۱۱. توئیچل پال، واژه‌نامۀ اکنکار، ص ۲۰۴
۱۲. توئیچل پال، دفترچۀ معنوی، ص ۱۱
۱۳. همان، ص ۲۳
۱۴. همان، ص ۲۷۴
۱۵. سیمیسون پتی، پالجی یک تاریخچه، ص ۳۰۲
۱۶. توئیچل پال، دفترچۀ معنوی، ص ۲۱۶
۱۷. همان، ص ۷۶
۱۸. همان، ص ۸۵
۱۹. همان، ص ۳۳۱
۲۰. توئیچل پال، سرزمین‌های دور، ص ۲۳۵
۲۱. پال توئیچل، دفترچۀ معنوی، ص ۲۱۷
www.bashgah.net

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.