احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 14 حمل 1395 - ۱۳ حمل ۱۳۹۵
آقای اشرفغنی رییس دولت وحدت ملی در آخرین اظهاراتش با رسانۀ بیبیسی، گفته است با آنانی که در دو سالِ پسین دست به مهاجرت از کشور زده اند، احساسِ همدردی ندارد.
نداشتنِ همدردیِ آقای غنی با این پناهجویان، در واقع بیزاری از آنان است و بیزاریِ رییسجمهورِ یک کشور از مردمِ دربهدر و خاکبهسر و مهاجرش، نشانۀ بدبختیِ مضاعفِ مردم میباشد. شاید در هیچ کجای دنیا، هیچ زمامداری نباشد که اینگونه خود را نسبت به هموطنانش بریالذمه و خالی از مسوولیت احساس کند.
بیرون شدنِ چنین سخنی اما از زبان رییسجمهور، بدون شک واکنشهای کتلههای وسیعِ مردمی را برمیانگیزد؛ چنانکه تا کنون چنین شده و در شبکههای اجتماعی، شاهد اعتراضهای تند و حتا زنندهیی نسبت به آقای غنی هستیم.
شاید برخیها از سرِ سیری و آسایشطلبیِ مفرط، راه مهاجرت در پیش گرفته باشند؛ ولی قدرِ مسلم این است که اکثریتِ پناهجویانِ افغانستانی از «بد حادثه» دل به دریا زدهاند و خواستهاند خود را از گردابِ فقر و ناامنی و بیکاری به ساحلِ نجات رهنمون شوند. مسلماً در این وضع، شخصِ آقای غنی نیز مسوول است که با عمل نکردن به وعدههای خود نسبت به مردم و همچنین گریز از تطبیق مواد توافقنامۀ سیاسیِ دولت وحدت ملی، وضعیتِ سیاسیِ کشور را بر هم زده، دولت را در داخل دچار اصطکاک و فرسایش ساخته و امید به زندهگی را در میانِ شهروندان به صفر تقرب داده است.
آقای غنی باید متوجه باشد که وقتی انگشتِ انتقاد را به سوی مهاجران بلند میکند، چهار انگشتِ دیگرش شخصِ وی را نشانه میرود. زیرا اینهمه مهاجرت و اینهمه یأس و ابهامی که بر سرنوشتِ کشور سایه افکنده، معلولِ سیاستهای نادرستِ جنابِ ایشان است که همۀ هستونیستِ یک ملت را فدایِ فزونطلبیهای خود و تیمش کرده است.
افزون بر اینها، سخن گفتن در مذمتِ مهاجرت و پناهجویی و تأکید بر ماندن و ساختن کشور، اصلاً زیبندۀ شخصی مانند آقای غنی نیست؛ زیرا او خودش در زمانی که کشور مورد تهاجمِ قشون اشغالگر شوروی قرار گرفته بود و مردم سخت به حضور جوانانِ کارفهم نیاز داشت، بهسانِ هزاران جوانِ دیگر کشور را ترک کرد و در غم و شادیِ مردم شریک نشد. او به دیارِ غرب پناه برد، در آنجا درس خواند، کار کرد، تجربه اندوخت و خود را به ثمر رساند اما زمانی که عمرش به مرحله غیر مفید رسید و سنش به تقاعد نزدیک شد، همپا با تحول کلان در سطح جهان، به کشور آمد و خواهان حضور در قدرت شد. او بدون اینکه یک روز در رنج و محنتِ مردم شریک شود، به وزارت و ریاست و ریاستجمهوری رسید، و هنوز هم فرزندانش که اتباع خارجیاند، در خارج به سر میبرند و پایشان به خاک پُر از درد افغانستان نرسیده است. بنابراین، شخصی با این اوصاف هیچ حقی ندارد که دربارۀ مهاجرین چنین با بیرحمی سخن بگوید. شاید جوانانِ زیادی باشند که فکر میکنند با رفتن به خارج میتوانند مثل اشرفغنی بار بیایند و به بعد با امتیازِ دوستی و همکاسهگی با غرب، به کشور برگردند و به ثروت و قدرت برسند. از جانبی وقتی مردم میبینند که دهها تن در پانزده سال گذشته، فقط بهواسطۀ زندهگی در غرب و تهیۀ اسناد تحصیلیِ ساختهگی، بر شانههای ملت سوار شدهاند و مناصبِ بلند را اشغال کردهاند، چنین انتباه میگیرند که تنها راه حضور قدرتمند در میدان سیاستِ افغانستان، غربزدهگی و غربمآبی است. به هر صورت،یک بارِ دیگر تأکید میکنم که مسوولِ مهاجرتهای حق و ناحقِ مردم، شخص رییسجمهور غنی و سایر همقطارانش در صحنۀ قدرت و سیاستِ کشور است. اما آقای غنی امروز سواره است و سواره هرگز از دلِ پیـادههای بیچاره نمیآید!
Comments are closed.