احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یحیا مسـعود/ یک شنبه 29 حمل 1395 - ۲۸ حمل ۱۳۹۵
اعزام هیأت حزب اسلامی به کابل جهت مذاکره با دولت، این روزها از موضوعاتِ مهم در رابطه با صلح با گروههای دهشتافکن تلقی میگردد که توجه تحلیلگران و آگاهانِ امور را به خود جلب نموده است. تعدادی نسبت به این رویداد اظهارِ خوشبینی کردهاند؛ اما اکثراً بنا به دلایلی که در پایان تشریح خواهد شد، چندان به آن خوشبین نیستند و آن را برای رسیدن به صلحِ فراگیر و پایهدار، مثمر نمیدانند.
گرچه که آقای حکمتیار و حزبِ او، چهرهیی ناشناخته برای مردم افغانستان نیست؛ اما با آنهم این سوال مطرح میگردد که: «آیا پیوستنِ گلبدین حکمتیار به دولت، کمکی به صلح خواهد کرد و یا خیر؟»؛ پرسشی که باید پاسخِ آن را در نیاتِ حکومتِ پاکستان، مخصوصاً سازمان استخباراتیِ آن کشور جستوجو کرد. زیرا آقای حکمتیار چنانکه که به همهگان معلوم است، روابط بسیار نزدیک و دیرینه با سازمان استخباراتی پاکستان دارد و از طرفِ آن سازمان حمایت میشود. این روابط را میتوان در دوران جهاد، دورۀ دولت مجاهدین از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ و پس از آن، از آغاز حکومت آقای کرزی تا به امروز، بسیار بهوضوح مشاهده نمود.
در دورۀ جهاد، حزب اسلامی به رهبریِ آقای حکمتیار بهدلیلِ تمامیتخواهی، علیه تمامِ تنظیمهای جهادی میجنگید که این جنگها به نامِ جنگهای تنظیمی یاد میشود. در جنگهای تنظیمیِ آن دوره در یک طرف، حزب اسلامی در برابر همۀ تنظیمهای جهادی قرار داشت و تلاش میکرد که باقیِ تنظیمهای جهادی را از طریق خشونت از صحنۀ سیاسیِ افغانستان حذف نماید. در دورۀ دولت اسلامی مجاهدین بهخاطر بیثبات ساختن دولت مجاهدین، شهر کابل را از طرفِ جنوب هدف راکتهای کور قرار میداد که به همین دلیل، لقب «قصاب کابل» را از طرف کابلیان کمایی کرد.
با روی کار آمدن حکومت موقت، آقای حمکتیار از قتل و آدمکشی دست برنداشت و از آنزمان تا به امروز در پهلوی باقیِ گروههای افراطی چون طالبان، شبکۀ القاعده و شبکۀ حقانی، مصروف طراحی و سازماندهی عملیاتهای تروریستییی میباشد که بر اثر آن، صدها انسانِ بیگناه به قتل رسیده و به همین جهت، جامعۀ جهانی نامِ آقای حکمتیار را در فهرستِ سیاه قرار داده و ایشان در نزد مردم افغانستان و جامعۀ جهانی، یکی از بزرگترین رهبرانِ گروههای تروریستی بهشمار میآید.
با توجه به این پیشینه، بسیار بعید به نظر میرسد که آقای حکمتیار و سازمان استخباراتی پاکستان، نیتی به آوردنِ صلح به افغانستان داشته باشند. اگر پاکستان خواهانِ ختمِ جنگ و تحققِ صلح در افغانستان میبود، باید طالبان را که بیشتر از تمامِ گروههای تروریستی، عملیاتهای دهشتافکنانه را در افغانستان سازماندهی کرده و به اجرا میگذارند، به میز مذاکره با دولت حاضر میساخت، نه حزب اسلامی را. زیرا حزب اسلامی آن قوتِ سابق را ندارد و اکثر کدرهای آن به علت سیاستِ خشن و رهبری غیرسالمِ حکمتیار و همچنان به دلیل وابستهگیِ او به سازمان استخباراتی پاکستان، از حکمتیار بریدهاند و سالها میشود که با دولت همکاری دارند. از اینرو توافق با حزب اسلامی، هرگز مانع تداوم جنگ و خشونت در افغانستان نخواهد شد.
افغانستان پس از سالها جنگِ تحمیلی، به امنیت و صلحِ پایدار نیاز دارد و اگر پاکستان در این راستا صادق میبود، باید تمامِ گروههای تروریستییی که از خاکِ آن کشور علیه مردمِ ما عملیاتهای هراسافکنانه را سازماندهی میکنند، به مذاکره با دولت حاضر میکرد.
اعزام هیأت حزب اسلامی به کابل، همزمان با مذاکراتِ چهارجانبه که از طرفِ طالبان ناکام ساخته شد، یک امر تصادفی بوده نمیتواند. شاید یکی از اهداف پاکستان آن باشد که به جهان نشان دهد که پاکستان در آوردن صلح به افغانستان صادق است و آمدن هیأت حزب اسلامی به کابل، نتیجۀ تلاشهای صادقانۀ آن کشور در قبال صلح در افغانستان میباشد.
گذشته از آن، کاملاً بدیهیست که حزب اسلامی از دولت وحدت ملی در بدل توقفِ عملیاتهای انتحاری و انفجاریاش، امتیازاتی میطلبد. اگر دولت وحدت ملی ناسنجیده و یا از روی خوشبینی خواستهای هیأت حزب اسلامی را که شاید گرفتنِ چندین پست دولتی باشد بپذیرد، در اینصورت به دلایلی که در زیر عنوان میشود، اشتباه بزرگی را مرتکب شده است:
نتیجۀ چنین موافقتی به نفع پاکستان تمام خواهد شد، نه به نفع دولت وحدت ملی. اول اینکه حضور هوادارانِ گروه حکمتیار در دولت افغانستان در صورتی که تضمینی برای قطع روابط حکمتیار با آی اس آی وجود نداشته باشد، میتواند نفوذ و حضور آیاسآی را در دولتِ افغانستان بیشتر سازد. این درحالیست که هماکنون موجودیت ستون پنجم در دولت افغانستان، سیاستها و عملکردهای دولت وحدت ملی را در امر مبارزه علیه تروریسم زیر سوال برده است و باید رهبران دولت وحدت ملی، ادارات دولتی بهخصوص سکتورهای امنیتیِ کشور را از موجودیت عناصر مربوط به ستونِ پنجم پاکسازی کنند، نه اینکه با دادن امتیاز به گروهی که سالها به هدایت و دستور آیاسآی از هیچگونه جنایت برای بیثبات نگهداشتن دولتها در افغانستان دریغ نکرده، باعث تقویت هرچه بیشترِ ستون پنجم در دولتِ موجود گردند.
هدف اصلی پاکستان، بیثبات نگه داشتنِ دولت افغانستان است. انجام عملیاتهای انتحاری و حملاتِ گروهی از بیرون و نفوذ و حضور ستون پنجم در درون دولت، میتواند این هدفِ پاکستان را بهتر برآورده سازد. از اینرو دولت وحدت ملی برای خنثا ساختن این هدف پاکستان، همزمان با عملیاتهای نظامی جهت پاکسازی مناطق از وجود گروههای افراطی، باید تدابیری را جهت پاکسازی دولت از وجود جاسوسان و عناصر مربوط به آیاسآی روی دست بگیرد. نفوذ و حضور این عناصر در ساختار نظام از طریق مشارکت سیاسی درحالیکه هیچ تضمینی از قطع روابط این گروهها با استخبارات منطقه وجود ندارد، میتواند به جنگِ استخباراتی در افغانستان که عمدهترین چالش برای دولت افغانستان به شمار میآید، شدت بخشد.
امتیاز دادن به گروههای افراطی، چه از روی خوشباوری و یا هم بنا بر تعلقات گروهی یا قومی، تجربۀ ناکامی است که پیامدهای منفیِ آن را در دوران دولتِ پیشینِ افغانستان به رهبری آقای کرزی دیدیم. این روش نه تنها به حلِ معضلِ تروریسم منجر نمیشود، بلکه برعکس باعث تقویتِ گروههای دهشتافکن میشود و این ذهنیت را برای آنها خلق میکند که میتوان با دهشتافکنی و عملیاتهای تروریستی، از دولتها امتیاز گرفت.
دولت وحدت ملی نباید با اتکا به این روشهای نادرست، رسمِ ناپسندِ امتیازدهی در مبارزه با پدیدۀ تروریسم را بیش از پیش نهادینه سازد و اینگونه خود را از درون با خطرِ سقوط و انهدام مواجه کنـد.
۳ نظر
نمیدانم چه بگویم با این نوع ” قاطی پاتی” کردن ، طبق زبان گفتاری برادران ایرانی ، حقایق اشکار جنگ تجاوزی پا کستان بر علیه افغانستان . چرا آقای یحیا مسعود درین مقاله پیهم تاکید می کند برین که : پا کستان اگر حسن نیت دارد چرا طالبان را وادار به نشستن بر روی میز مذاکره نمی کند.؟ سوال این جاست که باید ما هیت جنگ فعلی و طرفین جنگ باید تعریف گردد. آیا افغانستان مقابل یک گروه سیاسی منسجم بومی منحیث یک سازمان سیاسی داخلی در حالت جنگ است ؟ و یا این که ما مقابل سپاه اجیری قرار داریم که رهبری ، تمرین و تجهیز آن بالوسیله پا کستان و حلقات خاص مذهبی-سیاسی آن کشور حتی با اشتراک مستقیم افسران پا کستانی این جنگ تجاوزی به راه افتیده است و ما از کشور خود دفاع می کنیم.؟ کرزی و غنی طالب را برادر و مخالف سیاسی میدانند که البته انگیزه تباری این نوع طرز دید واضح می باشد. کرزی -غنی در حفظ، تقویه و جلوگیری از نابودی طالبان منحیث بازوی نظامی پشتون ها در یک نوع تبانی با پا کستان قرار دارند. آقای یحیا مسعود نا خواسته بجای بر جسته ساختن جنگ پا کستان بر علیه افغانستان و شکایت ازان به شورای امنیت ملل متحد از پا کستانی که خود رهبر و محرک پیشبرد این جنگ می باشد تقاضای وا دار نمودن رهبری گروه نام نهاد طالبان به میز مذاکره را می نماید. چرا با انتقاد از عملکرد های ابلهانه کرزی-غنی از ایجاد یک راهبرد جدید سیاسی- دفاعی نظامی-اجتماعی، تبلیغی،دپلوماتیک در همنوایی با برادران پشتون واقعیتگرا و سایر اقوام برای نجات کشور طرحی را رایه نمی نمایند ؟ من در باره ضرورت شکایت از جنگ تجاوزی پا کستان در پای مقاله دیگری از جریده وزین ما ندگار مطالبی را تحریر نموده ام که امید است با پیشنهاد های متمم دیگر منحیث یک طرح جا مع عاجل شامل اجندای مجلس نمایندگا ن گردد و یا وزارت خارجه ابتکار عمل را بدست گیرد.آقای ربانی هم دیگر آن نوع اظهارات خام بچه گانه را که بعد ا ز سفر به پا کستان نموده بود تکرار نکند و با زبان دپلوماتیک اگر و مگر و چرا و بیان جملات خود با ابهام های مختلف التعبیر بپردازد نه جملات قاطع.
نمیدانم چه بگویم با این نوع ” قاطی پاتی” کردن ، طبق زبان گفتاری برادران ایرانی ، حقایق اشکار جنگ تجاوزی پا کستان بر علیه افغانستان . چرا آقای یحیا مسعود درین مقاله پیهم تاکید می کند برین که : پا کستان اگر حسن نیت دارد چرا طالبان را وادار به نشستن بر روی میز مذاکره نمی کند.؟ سوال این جاست که باید ما هیت جنگ فعلی و طرفین جنگ باید تعریف گردد. آیا افغانستان مقابل یک گروه سیاسی منسجم بومی منحیث یک سازمان سیاسی داخلی در حالت جنگ است ؟ و یا این که ما مقابل سپاه اجیری قرار داریم که رهبری ، تمرین و تجهیز آن بالوسیله پا کستان و حلقات خاص مذهبی-سیاسی آن کشور حتی با اشتراک مستقیم افسران پا کستانی این جنگ تجاوزی به راه افتیده است و ما از کشور خود دفاع می کنیم.؟ کرزی و غنی طالب را برادر و مخالف سیاسی میدانند که البته انگیزه تباری این نوع طرز دید واضح می باشد. کرزی -غنی در حفظ، تقویه و جلوگیری از نابودی طالبان منحیث بازوی نظامی پشتون ها در یک نوع تبانی با پا کستان قرار دارند. آقای یحیا مسعود نا خواسته بجای بر جسته ساختن جنگ پا کستان بر علیه افغانستان و شکایت ازان به شورای امنیت ملل متحد از پا کستانی که خود رهبر و محرک پیشبرد این جنگ می باشد تقاضای وا دار نمودن رهبری گروه نام نهاد طالبان به میز مذاکره را می نماید. چرا با انتقاد از عملکرد های ابلهانه کرزی-غنی از ایجاد یک راهبرد جدید سیاسی- دفاعی نظامی-اجتماعی، تبلیغی،دپلوماتیک در همنوایی با برادران پشتون واقعیتگرا و سایر اقوام برای نجات کشور طرحی را ارایه نمی نمایند ؟ من در باره ضرورت شکایت از جنگ تجاوزی پا کستان در پای مقاله دیگری از جریده وزین ما ندگار مطالبی را تحریر نموده ام که امید است با پیشنهاد های متمم دیگر منحیث یک طرح جا مع عاجل شامل اجندای مجلس نمایندگا ن گردد و یا وزارت خارجه ابتکار عمل را بدست گیرد.آقای ربانی هم دیگر آن نوع اظهارات خام بچه گانه را که بعد ا ز سفر به پا کستان نموده بود تکرار نکند و با زبان دپلوماتیک اگر و مگر و چرا و بیان جملات خود با ابهام های مختلف التعبیر بپردازد نه جملات قاطع.
نمیدانم چه بگویم با این نوع ” قاطی پاتی” کردن ، طبق زبان گفتاری برادران ایرانی ، حقایق اشکار جنگ تجاوزی پا کستان بر علیه افغانستان . چرا آقای یحیا مسعود درین مقاله پیهم تاکید می کند برین که : پا کستان اگر حسن نیت دارد چرا طالبان را وادار به نشستن بر روی میز مذاکره نمی کند.؟ سوال این جاست که باید ما هیت جنگ فعلی و طرفین جنگ تعریف گردد. آیا افغانستان مقابل یک گروه سیاسی منسجم بومی منحیث یک سازمان سیاسی داخلی در حالت جنگ است ؟ و یا این که ما مقابل سپاه اجیری قرار داریم که رهبری ، تمرین و تجهیز آن بالوسیله پا کستان و حلقات خاص مذهبی-سیاسی آن کشور حتی با اشتراک مستقیم افسران پا کستانی این جنگ تجاوزی به راه افتیده است و ما از کشور خود دفاع می کنیم.؟ کرزی و غنی طالب را برادر و مخالف سیاسی میدانند که البته انگیزه تباری این نوع طرز دید واضح می باشد. کرزی -غنی در حفظ، تقویه و جلوگیری از نابودی طالبان منحیث بازوی نظامی پشتون ها در یک نوع تبانی با پا کستان قرار دارند. آقای یحیا مسعود نا خواسته بجای بر جسته ساختن جنگ پا کستان بر علیه افغانستان و شکایت ازان به شورای امنیت ملل متحد از پا کستانی که خود رهبر و محرک پیشبرد این جنگ می باشد تقاضای وا دار نمودن رهبری گروه نام نهاد طالبان به میز مذاکره را می نماید. چرا با انتقاد از عملکرد های ابلهانه کرزی-غنی از ایجاد یک راهبرد جدید سیاسی- دفاعی نظامی-اجتماعی، تبلیغی،دپلوماتیک در همنوایی با برادران پشتون واقعیتگرا و سایر اقوام برای نجات کشور طرحی را ارایه نمی نمایند ؟ من در باره ضرورت شکایت از جنگ تجاوزی پا کستان در پای مقاله دیگری از جریده وزین ما ندگار مطالبی را تحریر نموده ام که امید است با پیشنهاد های متمم دیگر منحیث یک طرح جا مع عاجل شامل اجندای مجلس نمایندگا ن گردد و یا وزارت خارجه ابتکار عمل را بدست گیرد.آقای ربانی هم دیگر آن نوع اظهارات خام بچه گانه را که بعد ا ز سفر به پا کستان نموده بود تکرار نکند و با زبان دپلوماتیک اگر و مگر و چرا و بیان جملات خود با ابهام های مختلف التعبیر بپردازد نه جملات قاطع.