ستـایـش؛ آزمونِ سنجشِ وجدانِ جمعیِ ما

گزارشگر:سه شنبه 31 حمل 1395 - ۳۰ حمل ۱۳۹۵

در روزهای گذشته، خبری در رسانه‌های جهان پیچید که نوجوانی در ایران بر دخترِ پنج‌سالۀ مهاجرِ افغانستانی تجاوز کرده و سپس به هدف نابود کردنِ آثار جرم و جنایت خویش، دخترک را با اسید سوزانده و کشته است. اما این تلاشِ وی ناکام ‌مانده و به هر ترتیب، ماجرا آفتابی ‌شده و نوجوان به دامِ پولیس ‌افتاده است. حالا این خبر، داغِ دیگری بر دل‌های داغدارِ مردمِ افغانستان نشانده است؛ مردمی که هر روزشان با خبرهای دردناکِ خشونت و انفجار و انتحار، آغاز و به همین خبرها نیز ختم می‌شود.
به هر صورت، این قضیه با همۀ وحشت و خشونتی که در آن نهفته است، واقعه‌یی تازه برای ما افغانستانی‌ها نیست. خشونت علیه زنان و دختران در کشور پیشینه‌یی دراز دارد و تجاوز بر کودکان حتا در حدِ گروهی‌اش در افغانستان فراوان رُخ داده که متأسفانه در بسیاری موارد، سیستم عدلی و قضاییِ کشور بی‌توجه از کنار آن رد ‌شده و رئوسِ قدرت هم به آن اعتنایی نکرده است.
اما درد ستایش دختر پنج‌ساله و مهاجر افغانستانی، یک بارِ دیگر وجـدانِ اجتماعیِ ما و حتا ایرانیان را به جنبش درآورده است. بازتاب گستردۀ این جنایت در شبکه‌های اجتماعی ایران و افغانستان نشان می‌دهد که انسان‌هایِ باوجدانِ فراوانی در دو سوی مرز، از شنیدن این جنایتِ شنیع، یکه خورده و از درد و حیرت به خود پیچیده‌اند. اکنون انتظار مردم افغانستان این است که جمهوری اسلامی ایران با این قضیه، فراتر از مرزهای سیاسی و ملیتی برخورد کند و چنین قضیۀ هولناکی را صرفاً در دایرۀ انسانیت به داوری بنشیند. همچنین از دولت افغانستان که همانندِ سایر دولت‌ها موظف به دفاع از حقوقِ مدنی و انسانیِ شهروندانش در تمام جهان است، این انتظار می‌رود که از مجاری رسمی و دیپلماتیک، از دولتِ ایران خواهان رسیده‌گیِ جدی به این قضیه شود.
اما سکوت رسمیِ کابل در برابرِ این رویداد نه‌تنها به هیچ عنوان ستودنی و قابل پذیرش نیست؛ بلکه نشان‌دهندۀ این است که دولت با مسوولیت‌های خود آشنا نیست. هرچند رسانه‌های ایرانی به نقل از مسوولان در آن کشور، از رسیده‌گیِ جدی و صادقانۀ این پرونده سخن گفته‌اند؛ اما دولت افغانستان نیز موظف است که بی‌تفاوت ننشیند و نقشِ موثرِ خود را در این رابطه ایفا کند.
آن‌چه در ایران برای ستایش اتفاق افتاد، یک حادثۀ کوچک و شخصی نبود؛ بلکه جنایتی علیه بشریت آن‌هم به پهنای تاریخ بود که سکوتِ هر انسانی در برابر آن، خیانت به مقامِ انسانی و اعلامِ خروج از دایرۀ بشریت است. تا کنون نهادهای مدنی و مدافعِ حقوق بشر در ایران، به وظایفِ خود عمل کرده‌اند و در پوششِ این رویداد و جلب توجه افکارِ عمومی نسبت به این قضیه نسبتاً موفق بوده‌اند؛ چنان‌که تا کنون وکلای مدافعِ فراوانی در ایران، داوطلب رسیده‌گیِ رایگان و رضاکارانه به قضیۀ ستایش شده‌اند. اما از دولت‌های هر دو کشور به‌ویژه دولت افغانستان، انتظار می‌رود که در این قضیه فعال شوند و به رسالتِ انسانی و اجتماعی خود عمل نمایند.
متأسفانه در افغانستان موارد فراوانی از جنایت‌های این‌چنینی رخ می‌دهد که دولت نسبت به آن‌ها واکنشِ درخور و مقتضی ندارد. اما قضیۀ ستایش، تلنگری‌ست برای نهاد حکومت در افغانستان تا نسبت به حفظ حقوقِ شهروندانش و تهیۀ رفاه و آسایشِ نسبی در داخل مرزها اهتمامِ جدی داشته باشد تا دیگر هیچ افغانستانی‌یی آهنگ هجرت به دیار غربت ساز نکند. اما از طرف دیگر، رویداد دلخراش ستایش، زنگِ بیدارباشی برای دولت جمهوری اسلامی ایران نیز بود تا نسبت به وضعیتِ مهاجرانِ افغانستانی در آن کشور و مظالم صورت گرفته علیه آن‌ها بی‌توجه نباشد؛ زیرا در دنیای انترنتی و دیجیتلِ امروز، انتشارِ ناسالمِ اخبارِ این‌چنینی می‌تواند به هم‌زبانی و همدلیِ دو کشور لطمه وارد کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.