احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حسيني رضوان / یک شنبه 5 ثور 1395 - ۰۴ ثور ۱۳۹۵
در ادبیات عرفانی و فرهنگ اسلامی ما همواره به ما توصیه شده است که در مناسبات انسانی، بنا را بر مهر و عطوفت و رفتار برادرانه با همنوع قرار دهیم؛ اما به راستی چرا با تمامی این حساسیتها و توجهات، شاهد برخی سیر نزول اخلاق در جامعه هستیم.
در دنیای امروزه یکی از شعارها و مباحث اصلی در نهادهای اکادمیک، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پایبندی و رعایت اصول اخلاقی در حرفه و کسب میباشد؛ و شاید در هیچ کشوری به مانند سرزمینهای اسلامی که ما هم بخشی از آن پیکرۀ عظیم استیم.
نهادهای حقوق بشر، جامعۀ مدنی، رسانهها، علما، مساجد و صدها مرکز و تریبون تبلیغی دیگر که هر از گاهی تیتر عناوینشان اخلاق و توصیف از وجنات و خوبیهای آن است، به وفور به چشم دیده و به گوش شنیده میشود. کمتر رسانه، عالم، مسوول و وزیری را میتوان یافت که مزین به پندها و گزارههای اخلاق نباشد و به آن توصیه ننموده باشد.
تمام رسانههای دولتی و خصوصی در طول شبانهروز، اخبارشان مشحون از جملات تکراری و ملالآوری است که با دیدن و شنیدن آنها جز ناامیدی و یأس را به ارمغان نمیآورد. گاهی اوقات تدویر برنامهها و میزگردهای صوری که در آن کارشناسان و صاحبنظران از اخلاق شهروندی، اخلاق حرفهیی، اخلاق اجتماعی، احترام به بزرگسالان، کرامت انسانی، پایبندی به اصول و موازین اسلامی و… دم میزنند؛ در حالی که اول کسانیکه که تجاوز به همان حریمها می کنند و آن را بیشرمانه و بیرحمانه میشکنند، همانها میباشند، بیآنکه خود اعتقاد یا دانشی به آن اصول و ارزشها داشته باشند. در ادبیات عرفانی و فرهنگ دینی ما نیز همواره به ما توصیه شده است که در مناسبات انسانی، بنا را بر مهر و عطوفت و رفتار برادرانه با همنوع قرار دهیم؛ اما به راستی چرا با تمامی این حساسیتها و توجهات، شاهد سیر نزول اخلاق در جامعه هستیم و چرا افقهای اخلاقی جامعه اینچنین چشمانداز یأسآلودی یافته است؟
روشن است، زمانی که در جامعهیی هنجار و ارزشهای اجتماعی آن تغییر و جرم و رفتار غیر اخلاقی در سطحی وسیع و در مقیاسی جمعی مشاهده میشود، به ناگزیر صبغۀ جمعی و اجتماعی مییابد و دیگر نمیتوان آن را صرفاً با تکیه بر بنیانهای روانشناختی، عبارتهای شبهفیلسوفانه در قالب جملات قصار و مشاورۀ روانی تبیین و درمان کرد، چرا که مسایل اجتماعی ماهیتی جامعهشناختی، علمی و تجربی دارند و پدیدههای جمعی را تنها با پدیدههای جمعی و ابزارهای جامعهشناختی میتوان شناسایی و بررسی کرد. تقلیل دادن مسایل اجتماعی به مسایل روانی صرف، موهوم و غیر تجربی چیزی جز آدرس غلط دادن، پاک کردن صورت مسأله و در سطحی بالاتر نشاندن کالبد بیمار معلول بر جایگاه علت نخواهد بود.
هزاران سال سپری شد تا انسان دریافت ارزشهای اخلاقی نیز به اندازۀ همه چیزهایی که از او صادر میشوند، وابسته به نگرشها و باورهای درونی و بستگی به محیط اجتماعی و پرداخته به ساختارهای اجتماعی اند. معمولاً نظامهایی که شالوده و بنیان ساختارهای آن، استوار بر اصول و ارزشهای حاکم بر جامعه است و برای تمامی لایهها و قشرهای جامعۀ خود، الگوها و مولفههای روشن و تعریف شده دارند، حاکمیت ارزشهای اخلاقی و وفاداری جامعه و مردم به آن، تبارز دارد.
اخلاق اجتماعی از مهمترین موضوعاتی است که ارتباط آدمیان را با خود، با جامعه و تاریخ مطرح میسازد؛ زیرا جامعه میتواند یک تمدن را بسازد نه یک فرد، و اجتماع انسانی پیوسته تاریخ را ساخته و به جلو برده است.
از آنجایی که در میان ادیان الهی، اسلام یک دین اجتماعی است و در آن آرمانها و ایدههای جمعگرا فراوان دیده میشود، در جای جای کتب معتبر اسلامی، که از مهمترین منابع این دین است؛ به این مهم بسیار پرداخته شده و گاه و بیگاه جامعه و اجتماع مورد عتاب و خطاب واقع گردیده است.
آداب و رسوم هر جامعهیی نیز قالبی است که رفتارها را شکل میدهد. آدمیان هنگامی که ملزم به رعایت هنجارهای اجتماعی (که در قالب قوانین و سنن جلوه میکنند) باشند، در پرتو این آداب و رسوم، ساخته و ویرایش شده و مسیر سعادت خویش را بهتر می پیمایند، چنانکه ناهنجاریهای جامعه اگر به صورت سنتهای ناپسند در آیند، اجتماع را از هم پاشیده و آن را به ورطۀ هلاکت میافکنند.
از نظر دین مبارک اسلام، معاشرت داراى اصول و ضوابطى است و فرد مسلمان باید در معاشرتهاى خود، کلیاتى را مراعات نماید. معاشرت، بازار تبادل اخلاق است، بسیارى از محاسن و رذایل اخلاقى از همین معاشرات معمولى انتقال و تسرى مىیابد. اگر از انسانهاى موفق بپرسید که عامل موفقیت شما چه بود؟ بىدرنگ یکى از عوامل مهم موفقیت خود را رفاقت با دوستان خوب اعلام مىدارند، و بر عکس اگر از انسانهاى شکستخورده در زندگى بپرسید: چهگونه به این ناکامىها مبتلا گشتید؟ خواهند گفت: دوستان نااهل.
معاشرت با دوستان بد، انسان را از مسیر تکامل باز مىدارد. به همین دلیل مسلمان، باید دوستان خود را با صلاحدید دین خود انتخاب نماید، یعنى در خصوص اینکه با چه کسانى معاشرت نماید و با چه کسانى معاشرت ننماید، باید نظر اسلام را جویا شود.
رفق و مدارا، به معنى حلم، نرمى و ملایمت با مردم و تحمل و شکیبایى در برابر تندخویى دیگران، از مهمترین آداب معاشرت اسلامى است. انسان در جامعهیى زندگى مىکند که در آن افراد مختلفى وجود دارد. و اگر در برابر درشتى دیگران و کجخلقیهاى آنان مدارا ننماید، باید یا دست از معاشرت بکشد و گوشۀ انزوا اختیار کند و یا اینکه با بیماریهاى عصبى و روانى دستوپنجه نرم کند. نرمى، مایۀ هدایت و ارشاد جاهل است. و تأثیر آن از پاسخ متقابل بسیار بهتر است. خداوند وقتى موسى و هارون را مأمور مىکند تا به کاخ فرعون بروند؛ به آنها مىگوید: «به سراغ فرعون بروید و با نرمى با او سخن بگویید، شاید بترسد و یا هدایت شود.»
در موفقیت پیغمبر اسلام (ص) عوامل مختلفى نقش داشتند، ولى مهمترین عامل موفقیت پیامبر اکرم (ص) نرمخویى و مدارای ایشان بود. چنانچه در قرآن مجید مىخوانیم «پس با رحمت پروردگار براى آنان نرم گشتهیى و اگر سختدل بودى از اطرافت پراکنده مىشدند.» و چه بسیار انسانهایى که به واسطۀ همین صفت، به آغوش اسلام گرویدهاند.
انسان با تمام قدرت و تواناییهای انکار ناپذیرش، موجود «عکسالعمل» است! به این معنا که او ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلکه به مانند هر موجود ذیحیاتی در برابر محیط و بر اساس غریزۀ بقا و اکنش نشان میدهد. هرگاه زیست او در محیطی شکل بندد که ساختارهای آن، امکانات و منابع زندگی را عادلانه و بر اساس شایستگیهایش تقسیم میکنند، گرایش او به زندگی اخلاقی و فضیلتهای جمعی بیشتر خواهد بود. به سبب آنکه اولاً محیط خود را عادلانه و اخلاقی میداند، ثانیاً نفع خود را در پیروی از ساختارهای جامعه و پیگیری یک زندگی اخلاقی میداند.
پی یر بوردیو جامعهشناس شهیر فرانسوی میگوید: «من، به مثابه یک جامعهشناس میدانم که اخلاق تنها در صورتی کارایی دارد که بر گروهی از ساختارها تکیه زند، ساز و کارهایی که سبب شوند مردم سودی در رعایت اخلاق داشته باشند و برای آنکه چیزی همچون یک دغدغۀ اخلا قی ظاهر شود، لازم است چنین دغدغهیی ریشه در ساختارها داشته و به وسیلۀ همان ساختارها تغذیه و پاداش گیرد.» جوامعی که در آن رعایت کردن اخلاق و منافع فردی به دلیل مکانیسمهای ناکارآمد اجتماعی آنچنان نسبت معکوسی با یکدیگر یافتهاند که رعایت یکی مستلزم از دست دادن کامل دیگری است، برای زندگی اخلاقی یا احتیاج به ابرانسانهایی با فضیلتهای بزرگ و طاقتهای فوق بشری دارند یا اینکه صحبت از اخلاق و زندگی اخلاقی در سطح پند و اندرز و شعارهای بزرگ در جا خواهد شد. امروزه اخلاق به امری نهادی و ساختاری بدل شده و این ساختارها و مکانیسمهای اجتماعی اند که وظیفۀ هدایت اخلاقی جامعه را بر عهده گرفتهاند.
در جوامعی که سازوکارهای اجتماعی از عمل اخلاقی فرد حمایت نمیکنند و از طرفی قادر به مجازات شکنندهگان حریم اخلاقی جامعه نیستند، اخلا ق اجتماعی و فضیلتهای جمعی، گمشدۀ بزرگ این جوامع خواهند بود. شاید نیازی به گفتن نباشد که زندگی اخلاقی، چیزی بیگانه با فرهنگ غنیِ اسلامی ما نیست.
بزرگان و عارفان ما همواره بر روی این اصل تأکید داشتهاند که یکی از راههای رسیدن به خداوند، همانا از خلق او میگذرد. و به کرات گوشزد کردهاند که یکی از معیارهای دوری و نزدیکی انسان به خدا، نحوۀ رفتار او و طرز سلوکش با نزدیکان و دیگر انسانهاست.
نگاهی گذرا به زندگی پاکبازانه و سرشار پیامبر بزرگ اسلام (ص) و رفتار کریمانهیی که آن بزرگوار در طول حیاتشان با مردم داشتهاند، برای پی بردن به صدق این معنی کفایت میکند.
Comments are closed.