احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





نیچه و یادداشت‌هایش/ مروری بر کتاب «آخرین یادداشت‌ها» اثر فردریش نیچه

گزارشگر:حمیدرضا امیدی سرور/ شنبه 11 ثور 1395 - ۱۰ ثور ۱۳۹۵

mandegar-3از سه فیلسوفِ جهان مدرن (نیچه، مارکس و فروید) که جهان پس از ظهور آنان چونان گذشته نبود، تأثیر نیچه نه‌تنها عمیق‌تر که در امتداد تاریخ پایاتر شد. این ادعا گزافه نبود که:
«آن‌گاه که آرزومند عروجید به بالا می‌نگرید
و من فرو می‌نگرم؛ زیرا عروج کرده‌ام.»(۱)
گویی ایستاده بر فراز بلندترین کوه، افق آینده جهانی را می‌نگریست که به نیشتر اندیشه‌اش زیر و زبر و برای آفرینش ارزش‌های جدید آماده شده بود. فریادِ او بیش از آن‌که ندایی صرفاً نیست‌انگارانه باشد، شیپور بیدارباشِ دنیای مدرن بود، پیغام کردن «از پسِ پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می‌رسد.»(۲)
از این منظر هیچ فیلسوفی همچون نیچه نتوانسته بود راز پیام دنیای پیش‌رو را دریابد؛ که فضیلت را نه در آسمان که در زمین می‌جست. هم از این‌رو بود که در افکار هیچ فیلسوفی تا آن زمان، مفهوم خوشبختی در زنده‌گی (این جهانی) به پایه آثار او انعکاس نداشته است. اندیشه‌های او نه فقط پلی برای ورود به دنیای مدرن، که گذرگاهی پُرخطر نیز بود؛ مدخل دوران ارزش‌های نو، دورانی که سایه حضورِ او بر آن مستدام بود.
از قرون‌وسطا بدین‌سو کمتر فیلسوفی به‌اندازه نیچه تأثیرگذار و در عین‌حال دچار کج‌فهمی بوده است. به قول ژیل دلوز، گویی نیچه هم برای خود و هم برای خواننده‌گان، هم برای هم‌نسلانش و هم برای آینده‌گانش، حق ویژه‌یی برای سوءتفسیر گذاشته است. همان حقی که تفسیر آثار نیچه را بی‌شباهت به تشریح دکارت یا هگل می‌سازد.
شک نیست چنین فیلسوفی از جنبه‌های مختلف باید با همه آن‌ها که پیش از او آمده بودند، متفاوت باشد و متفاوت هم بود؛ و نیز باید توان تأثیرگذاری بر مهم‌ترین جریان‌های فکری پس از خود را داشته باشد که داشت. پُربیراه نیست این سخن که اندیشه‌های نیچه را بیش از هر فیلسوف دیگری در آرای متفکران دوران مدرن و پست‌مدرن می‌توان مشاهده کرد.
چنان‌چه خود نیز چنین وعده داده بود: «من «نه» می‌گویم تا به «آری» و بازگشت جاودانه برسم.» بر این اساس، عقیده داشت بعد از مرگ دوباره زنده خواهد شد.(۳) دلوز بسیار تحت تأثیر ایده بازگشت نیچه بود و معتقد بود نسل جدید تحت تأثیر او چیزی می‌آفریند که متعلق به دوران امروز است، اما در آثار نیچه نمود آشکاری ندارد.
نیچه نه تنها در ماهیت اندیشه و در زبان و ساختار ارایه آن؛ ‌که حتا در نحوه اندیشیدن نیز سبکی متفاوت داشت. او از از انگشت‌شمار فیلسوفانی بود که نه هنرمند و نه حتا ادیب که شاعری بالفطره بود. از این سبب به چنان احاطه‌یی بر زبان (آن‌هم از نوع شاعرانه‌اش) مسلح بود که تأثیری شگرف بر جان خواننده‌گان خود می‌گذاشت؛ در چنین گفت زرتشت می‌گوید از میان نوشته‌ها آنی را دوست می‌دارم که با خود نوشته شده باشند و آثار خود مصداق بارز چنین نوشته‌هایی بود.
بر این باور بود که اندیشه‌های بلند تنها در هنگام راه رفتن به ذهن انسان می‌رسد! به همین خاطر بسیاری از آن‌چه گفت، حین راه رفتن و اندیشیدن به ذهنِ او رسید. عادت داشت برای نوشتن این افکار، قلم و کاغذی همواره در جیب داشته باشد.
این یادداشت‌ها بعداً بازنویسی شده و در آثار منتشر شده‌اش مورد استفاده قرار ‌گرفته است. بنابراین عجیب نیست که بسیاری از آثارش ساختِ بریده‌بریده و گزین‌گویه‌وار دارند. او برخلافِ بسیاری از فیلسوفان پیش از خود، دستگاه فلسفیِ مشخصی نداشت. چنان که هر سؤالی در این دستگاه به جوابی مشخص برسد. چنین رویکردی از سوی او قطعاً آگاهانه بوده است. او از قضا آمده بود نقطه پایان بر چنین قطعیت‌هایی بگذارد که در گذشته طرف‌دار بسیار داشت. نیچه حتا در معنای سنتی کلمه، فیلسوف نبود. کارل یاسپرس تأکید بسیار می‌کند که بخش قابل‌توجهی از دستاورد فکری او در واقع حاصل فعالیت‌های فلسفه‌ورزانه بوده است. در عین حال او برای خود فلسفه منسجمی داشت. فقدان دستگاه فلسفی و وجود دیدگاه‌هایی متناقض‌نما در اندیشه نیچه و یا استفاده از شیوه بریده بریده و گزین‌گویانه در پاره‌یی از آثارش بدین معنا نیست که اندیشه‌های او صرفاً افکاری خلق‌الساعه‌اند؛ که اگر این‌چنین بود، تأثیری این اندازه عمیق بر تاریخ تفکر و فلسفه ناممکن بود.
نیچه دستگاه فلسفی نداشت، اما بی‌شک تفکر فلسفیِ خاصی برای خود داشته که با وجود پراکنده‌گی آثارش می‌توان خط مشترکِ آن‌ها را ردیابی کرد. (۴)
به دوش کشیدن باری چنین باعظمت سرانجام او را از پای درآورد. جنون، تقدیر ناگزیر یکی از اندیشمندترین مردمان تاریخ بود. پس فرصت نیافت همه آن‌چه را که خیال پروراندنش در ذهن و تجسمش در آینده را داشت، محقق سازد.
دستاورد فکری نیچه، اگرچه سترگ، اما عمر فکریِ او کوتاه بود و جنونی که از سال ۱۸۸۹ در او پدیدار شد و شدت گرفت، رفته رفته پروژه فلسفی‌اش را ناتمام گذاشت.
نداشتن فرصت برای کامل کردنِ میراث فلسفی نیچه نه تنها در به‌وجود آمدن کج‌فهمی‌ آثارش در سال‌های بعد تأثیرگذار بود؛ بلکه راه را برای سوءاستفاده‌ نیز باز گذاشت. چنان‌که الیزابت فوستر نیچه (خواهر او) با همکاری یکی از دوستان نیچه، کتابی منتشرنشده از او را با دست‌کاری‌هایی منطبق بر میل حزب نازی آلمان منتشر کرد.
کتاب آخرین یادداشت‌های نیچه که به‌تازه‌گی با ترجمه بسیار خوب ایرج قانونی به فارسی درآمده، دقیقاً از همین منظر دارای اهمیتی کلیدی و خواندنِ آن برای همه کسانی که با آثار نیچه مأنوسند یا اندیشه‌هایش را دنبال کرده‌اند، ضروری است. نیچه این یادداشت‌ها را در اواخر ایام حیات، پیش از فروپاشی ذهنی‌اش ـ طی سال‌های ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۹ ـ نوشته است. این کتاب دربردارنده آخرین نظریه‌های فلسفی نیچه و کامل‌کننده برخی دیگر از آرا و تفکراتِ پیشینِ‌ اوست. به‌خصوص نظریه معروف او، «اراده معطوف به قدرت»، به شکلی مشخص در این اثر قابل ‌ردیابی است و می‌توان این یادداشت‌ها را به‌نوعی متضمن برداشت‌های کاملی از آن نظریه دانست که در کتاب «اراده معطوف به‌ قدرت» که خواهرش بعد از مرگ او به چاپ سپرد، دیده نمی‌شود.
«آخرین یادداشت‌ها» دربردارنده یادداشت‌های نیچه به ترتیب زمانی و دفتر به دفتر از اپریل ۱۸۸۵ تا اوت ۱۸۸۸ است. این کتاب همچنین مقدمه‌یی جامع از رودیگر بیتنر (ویراستار انگلیسی این یادداشت‌ها) و نوشته‌یی خواندنی از ایرج قانونی با عنوان «نیچه و امرِ نو» را شامل می‌شود که در ابتدای کتاب منتشر شده و نشان از اشراف دقیقِ مترجم بر نیچه و آثارش دارد. ایرج قانونی در ابتدای نوشته خود، شعری از نیچه نقل کرده که در ظاهر بازتاب‌دهنده احساساتی عاشقانه به لو سالومه (عشق ناکام و قدیمی نیچه) است:
«به‌سوی دریاهای نو
می‌خواهم بدان‌جا روم و زین پس
بر خویش و بر قبضه قدرت خویش تکیه کنم
دریا به فراخی غنوده است و بی‌مقصد
کشتی جنوایی من به پیش می‌راند
به چشم من همه‌چیز را دم به دم جلوه‌یی بدیع است
نیمروز در زمان و مکان می‌خسبد
فقط چشمان تو ـ دهشت‌ناک
بر من می‌نگرند، ای نامتناهی»
این شعر در پس ظاهر عاشقانه‌اش و تقدیم‌نامه آن به لو سالومه (در پیش‌نویس شعر)، اشاره به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در اندیشه نیچه دارد. چه بسا حتا بتوان آن را به‌نوعی عصاره‌بخش مهمی از تفکری فلسفی‌یی دانست که رسالتِ او در آن نهان است. رسالت در کندن از گذشته (فرو ریختن بنای ارزش‌های قدیمی) و راندن به‌سوی آینده (بازآفرینی ارزش‌های نو در جهان مدرن). ایرج قانونی با عنایت به این شعر نقبی زده بر افکار و آثار نیچه که او تحلیلی ‌تأمل‌برانگیز از اندیشه فلسفی این فیلسوف مهم در جهان مدرن، ارایه کرده است. مقدمه ویراستار انگلیسی نیز هم به درک کم و کیفِ کتاب حاضر و جایگاه آن در آثار نیچه کمک می‌کند و هم بازگوکننده نحوه کار او در خلق آثارش است.
«آخرین یادداشت‌ها» کتابی ویژه در کارنامه نیچه محسوب می‌شود؛ به‌خصوص این‌که او این یادداشت‌ها را برای شخصِ خود نوشته بوده و معمولاً آثاری از این نوع برای ارایه به‌صورتِ کتاب با تغییرات محسوسی روبه‌رو می‌شدند. اما با وجود این‌که نیچه فرصت ارایه یادداشت‌های مورد اشاره را در قالب کتاب نیافته و این یادداشت‌ها نیز دربرگیرنده واپسین اندیشه او پیش از فروپاشی ذهنی‌اش هستند؛ هر علاقه‌مند به آثار نیچه که می‌خواهد به کامل‌ترین دریافت درباره نظریات فلسفی او برسد و هر پژوهش‌گری که بخواهد نزدیک‌ترین دریافت به اندیشه فلسفی نیچه را داشته باشد، ناگزیر از خواندن این اثر مهم و کلیدی است.
البته این بدان معنا نیست که کتاب حاضر تنها برای دانشجویان و پژوهنده‌گان جدی آثار فلسفی و به‌خصوص فلسفه نیچه کارآمد است، بلکه ساختار بریده بریده و گزین‌گویه‌وار کتاب، آن را در ردیفِ آثاری از نیچه قرار می‌دهد که به دلیل کوتاهی بند‌ها و تنوع مضمونی آن‌ها، خواندن‌شان برای علاقه‌مندان غیرحرفه‌یی نیز فرصتی مغتنم است.

 پی‌نوشت:
۱ـ ادامه این بند: چه کس در میان شما هم می‌تواند بخندد و هم عروج کرده باشد؟
آن‌کس که بر فراز بلندترین کوه می‌رود، خنده می‌زند بر همه نمایش‌های حزن‌آور و جدی بودن‌های حزن‌آور. (بخش سوم چنین گفت زرتشت)
۲ـ بریده‌یی از شعر گفت‌وگوی زمین و انسان، سروده احمد شاملو
۳ـ در این زمینه بخوانید: «بازگشت نیچه»، نشر رخداد نو، چاپ اول، ۱۳۹۳، که مجموعه‌مقالاتی از ژرژ باتای، ژیل دلوز، میشل فوکو و… است.
۴ـ در این زمینه بخوانید: «نیچه و فلسفه»، ژیل دلوز، ترجمه عادل مشایخی، نشر نی، ۱۳۹۰

گرفته شده از: مـد و مه

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.