احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهارشنبه 15 ثور 1395 - ۱۴ ثور ۱۳۹۵
بخش دوم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
۱٫ خاطراتی از جنس نقض حقوق انسانی:
طالبان به تصویر هم تجاوز کردند
خاطرات افراد یک جامعه ورای یادآوریهای جداگانه از حوادث زندهگی تکتک آنهاست، چرا که همهگی این خاطرات در عین فردی و شخصی بودن، دارای جنبۀ اجتماعی نیز هستند و میتوان با کمکِ آنها نشان داد که چه تجربیات جمعی در ذهن مردمانی با فضای زندهگی مشترک وجود دارد. این خاطرات بسته به این که چهطور تفسیر شوند و چه تأثیری بر عملکرد افراد داشته باشند، میتوانند حتا روی شرایط آیندۀ یک جامعه موثر باشند. به عنوان مثال، مصاحبه با روشنفکران و فعالان کشور افعانستان نشان میدهد؛ در میان انبوه خاطرات از شرایط بحران و ناآرامی، آنچه اهمیت بسیاری برای تعداد زیادی از آنها دارد، محرومیت از کسب تحصیل و دانش است، که نشانهیی از یک ارزش و اهمیت یک مطالبه تلقی میشود. ارزش کسب علم و ضرورت آن برای نسلهای بعدی به عنوان قویترین سلاحی که با آن میتوان بر مشکلات جامعه افغانستان فایق آمد.
طالبان؛ ضربهیی بر پیکر فعالیتهای فرهنگی
برای افرادی که میاندیشند، اندیشههای خود را در قالب انواع هنر، ادبیات، انتقاد و … بیان میکنند، هیچ نقض حقی ناگوارتر از سلب آزادی بیان نیست. ایجاد محدودیت در بیان هنر و اندیشه، تبعات فراوانی برای یک جامعه و اعضای آن در بردارد. محدودیت و سرکوبی که به صورت سازمانیافته دهههاست گریبان آزاداندیشان افغانستان را گرفته است.
صدیق برمک، به عنوان کارگردان به محدودیتهایی پرداخته که به واسطۀ حرفهاش برایش ایجاد شده: “زمانی که از دورۀ تحصیلم در خارج، به کشور برگشتم، با نوعی خودسانسوری شدید مواجه بودیم. رژیم کمونیستی مجال هر کاری را گرفته بود. دوران طالبان هم که بدترین دوران از لحاظ سرکوب و اختناق بود. طالبان به تصویر تجاوز کردند. نمونهاش حملهیی که به سینمای زینب شد. طالبان تمام تصاویر روی بار سینما را به آتش کشیدند. من به دلایل مختلف از جمله عشق به سینما مجبور به ترک وطن شدم”.
گاهی از دست دادن حق آزادی تنها به دلیل سرودن یک شعر رخ داده است. محمد افسر رهبین، رییس فرهنگ وزارت اطلاعات و فرهنگ میگوید: “یک شعر سفید در سال ۱۳۶۸ نوشته بودم که توسط ادارۀ امنیت ملی وقت به جرم سرودن چند شعر که حتا چاپ نشده بود، زندانی شدم”.
مسعود حسنزاده به عنوان یک شاعر و موسیقیدان تجربههای مختلفی از نقض حقوق خود دارد اما شدیدترین آنها را لغو کنسرت موسیقی گروهش (مورچهها/ نخستین گروه موسیقی راک در افغانستان) میداند: “این کنسرت با مجوز رسمی نیروهای امنیتی در حال برگزاری بود، اما در میانه کنسرت با خشونت پولیس متوقف شد و یکی از اعضای گروه را نیز بازداشت کردند”.
شیوای شرق، پژوهشگر، فعال مدنی و روزنامهنگار است که برای مطرح کردن یک سوال هزینۀ سنگینی پرداخت کرده است: “یک پرسش از استاد بینش اسلامی کردم که متهم به کفرگویی شدم. این سخنرانی باعث شد از سوی رییس همین دفتر به صورت توهینآمیز، بدون پرداخت معاش برکنار شوم. این سرخوردهگی هیچگاه از یادم نمیرود”.
امان پویامک شاعر و نویسنده است، او بدترین خاطرۀ خود را ورود طالبان به کابل میداند. روایت میکند: “من به کتاب و کتابخوانی بسیار علاقهمند بودم ولی با ورود طالبان درب تمام کتابخانهها بسته و کتابها از بازارها جمعآوری شد. من در آن دوره در حال نوشتن یک رمان بودم. با آمدن طالبان روابط فرهنگی بین روشنفکران خیلی کمرنگ شد و رمان من هم به تبع ناتمام ماند. در واقع دورۀ طالبان ضربۀ بزرگی بر پیکر فعالیتهای فرهنگی ادبی من بود”.
روایت فرید حمیدی، معاون کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، به سال ۱۳۶۱ برمیگردد که تازه مکتب را تمام کرده بود ولی لغو شدن امتحان کنکور در آن زمان مانع دسترسی او و تمام جوانان همسنوسال او به تحصیلات عالی شد: “این نابودی آرزوهایی بود که برای آیندۀ خود داشتیم. این اتفاق بالای تمام عمر من سایه انداخت”.
در این میان گرچه عدهیی به خاطر شرایط جنگی و بحرانها مجبور شدهاند چندین سال از درس و تعلیم دور باشند اما توانستهاند با فراهم شدن موقعیتهای تازه و کوشش و تلاش دوباره، به تحصیل بازگردند. اما برخی نیز برای همیشه از تحصیل بازماندهاند.
تجربۀ تبعیض جنسیتی؛ از تعیین حدود خنده تا خشونت فیزیکی
وقتی زنان دربارۀ خاطرات نقض حقوقشان صحبت میکنند، از نفس مشکلات زن بودن در دهههای بحرانی افغانستان میگویند که جایجای مراحل مختلف زندهگی مانعی برای آنها فراهم کرده است. موانعی که گاهی بسیار توانفرسا و با هزینههای سنگینی همراه بوده است. نقض حقوق انسانی این زنان را از زوایای مختلفی میتوان دید: تجربۀ تلخ تبعیض جنسیتی از زمان کودکی چه در خانواده و چه در فضای بزرگتر جامعه، ازدواجها و مهاجرتهای اجباری، از دست دادن شغل و موقعیت اجتماعی و اقتصادی، از دست دادن عزیزان و اعضای خانواده، تجربۀ زندان، شکنجه و خشونتهای فیزیکی. بخشی از این خاطرات در فضای اجتماعییی که بحران جنگ و مشکلات داخلی افغانستان موجب آن بوده، شکل گرفتهاند و برخی در خانواده ایجاد شدهاند که این نیز متأثر از فضای محدود و بستۀ جامعه بوده است.
نگاه مردسالارانۀ خانواده و جامعه، خاطر زنانِ بسیاری را در افعانستان آزرده است. خدیجه غزنوی نامزد دور سوم انتخابات ریاستجمهوری، یکی از بدترین خاطرات خود را مربوط به دورانی میداند که ازدواجی را از پیش برای او مقرر کردند: “کاکایم در داخل زندان من را نامزد ساخت و تبریک نامزدی من را در نامهیی برایم فرستاد و به دلیل اینکه نامزدم در پاکستان بود، ما هم مجبور شدیم تا به آن دیار مهاجرت کنیم”.
فرخنده زهرا نادری، نمایندۀ مجلس در افغانستان، نسبت به دیدگاههای سنتی آزاردهندهیی که از زمان کودکی برای او و همجنسانش وجود داشته، معترض است و میگوید: “در کودکی برادرم به من میگفت من همراه با رفیقانم بیرون میروم، شطرنج بازی میکنم، تفریح میکنم و…. . میخواست به من بگوید تو این کارها را نمیتوانی انجام دهی و باید قبول کنی که بین مرد و زن تفاوت بسیار زیاد هست. بدبختانه سیاست افغانستان از قدرتهای سنتی برخاسته است. حتا برای خندیدن هم حد تعیین کردهاند، ولی یک مرد اجازه دارد هر قدر که میخواهد، بلند بخندد”.
اما گاهی این شرایط نابرابر مقاومت و تلاشِ این زنان را برای پیشرفت و قرار گرفتن در فرایند توانمندسازی بالاتر برده است.
صحرا کریمی فیلمساز و یکی از همین زنان است. بنا به عقیده و تجربۀ او، زن بودن در کنار هنرمند و سینماگر بودن میتواند دلیل تضییع حق در افغانستان باشد، چرا که باعث روبهرو شدن با مشکلات، پیشداوریها و قضاوتهای نادرست میشود. اما او این رفتارها را مانع فعالیتهای هنری خود نمیبیند و چنین روایت میکند: “همراه چند تن از دوستان نزدیکم، شرکتی با هدف پایهگذاری سینمای مستقل در افغانستان تأسیس کردیم و در کنار آن، کارهای هنری دیگری انجام میدهیم از جمله برگزاری نمایشگاههای هنری که میخواهیم از هنرمندان تازهکار و با استعداد پشتیبانی کنیم”.
گرچه برخی نیز با وجود احراز شایستهگی با سقفی مواجه میشوند که برای پیشرفت زنان در نظر گرفته شده است. حسینه صافی رییس شبکۀ زنان افغان است و تجربۀ محرومیت از ارتقای شغلی خود را تجربهیی ناخوشایند میداند: “برای یکی از پستهای رهبری در موسسات شخصی، کاندیدا شده بودم اما به این دلیل که من زنی بودم دارای اطفال خردسال، این پست را به من ندادند. آنها تصور میکردند که من نمیتوانم مسوولیت ریاست را با داشتن فرزندان خردسال به عهده بگیرم”.
عزیزه خیراندیش هماهنگکنندۀ دفتر شبکۀ نهادهای مدنی حقوق بشر در ولایت هرات نیز در روایت مشکلات شغلی و روزمرۀ خود میگوید: “در محیط کار، زمانی که از شغل معلمی در یکی از مکاتبِ دخترانه استعفا دادم و وارد یکی از ادارات دولتی شدم، چون در اداره به عنوان مسوول دفتر کار میکردم، زیردستان من احساس حقارت میکردند واکنش نشان میدادند “.
محرومیت از ابتداییترین حقوق انسانی اولیه در دوران طالبان برای خالده خرسند، نویسنده و فعال حقوق بشر نیز یادآور خاطرات ناخوشایندی است: “محرومیت از حق مکتب؛ حق داشتن زندهگی معمولی مثل حمام رفتن، عروسی رفتن و انتخاب در پوشش. فارغ از اینها، در میان اقوام، اطرافیان و دوستان هم حق انتخابِ شوهر و محرومیت از تحصیل در میان زنان به کثرت رخ میداد”.
Comments are closed.