احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





رویکرد جدید حکومت؛ اظهار عجز در برابر هیولای قانون‌شکنی

گزارشگر:منوچهر - ۱۵ عقرب ۱۳۹۱

می‌گویند: روزگاری در خانه‌یی دزدی فرود آمد و سپس صاحب‌خانه بیدار شد و سروصدا به‌راه انداخت. در اثر دادوفریاد، همسایه‌ها به کوچه ریختند و صاحب‌خانه را همراهی کردند. دزد از ترسِ این سروصدا به کوچه گریخت و خود را به جلد مردم زده، سروصدایی به مراتب بلندتر را راه انداخت. در این هنگام شحنه سر رسید و به جای این‌که دزد را شناسایی کند، او هم شروع کرد به دادوفریاد کردن.
از آن روز به بعد، این ضرب‌المثل به جا ماند که می‌گویند: «دزد هم وای می‌گوید، صاحب‌خانه هم.»
این حکایت بدان دلیل آمد که جناب مارشال محمد قسیم فهیم، معاون نخست ریاست‌جمهوری، در نشست سراسریِ دادستان‌های افغانستان گفته است که نیروهای امنیتی روزانه ده‌ها دزد و اختطاف‌چی، قاتل، رشوت‌خوار و راهزن را می‌گیرند، اما دوباره رها می‌شوند. او گفته است که عدم محاکمه این مجرمان سبب ناامنی‌ها شده است. او علاوه کرده که آزادی این مجرمان سبب شده که آنان با جرأت بیشتری به تکرار جرم ادامه دهند.
اما جناب مارشال نیز دقیقاً همان برخوردی را دارد که در تمثیل بالا ذکرِ آن رفت. آقای مارشال که خود شحنۀ مملکت اند، حکومت اند و مجری انفاذ قانون، چرا این‌گونه گپ می‌زنند؟
این حرف را که رشوت‌خواران، اختلاس‌گران، قاتلان و … پس از دستگیری، دوباره رها می‌شوند، همه می‌زنند. این حرف، حرف مردم است. تکرار این سخن از زبان متولیان امور، چه نقشی در تحکیم و انفاذ قانون دارد؟
مردم می‌دانند که به چنین بلاهایی سردچار اند، مردم می‌دانند که قاتل و دزد و راهزن و فاسد، پس از دستگیری دوباره رها می‌شوند؛ اما نمی‌دانند که: چه کسانی این‌ها را دوباره رها می‌کنند، چه کسانی باعث می‌شوند که آن‌ها را آزاد کنند، چرا حکومت در برابر این‌همه بی‌قانونی کاری نمی‌کند.
جا داشت که جناب مارشال به جای تکرار حرف مردم، پاسخ‌ این مساله و مشکل را ارایه می‌کرد.
ولی تنها جناب مارشال چنین حرف‌هایی را تکرار می‌کند، بلکه رییس‌جمهور و سایر افراد حکومت نیز این حرف را می‌زنند. قضا و پارلمان هم این حرف را می‌زنند. رسانه‌های آزاد، اپوزیسیون، احزاب و گروه‌های مستقل و نامستقل هم چنین حرفی را بیان می‌دارند. حالا روشن نیست که چه کسی باید به جای حرف، دنبال عمل باشد و این بدبختی را که دامن‌گیر مردم شده است، از چهرۀ مملکت بزدایند.
آیا دردناک به نظر نمی‌رسد که مسوولان ما به جای مبارزه در برابر ماهیت مشکلات و فعالیتِ قانون‌شکنان، مایوسانه گپ‌های مردم را تکرار می‌کنند؟
در این اواخر دیده شده که مجریان قانون، مردم را با ابراز چنین حرف‌هایی سرگرم می‌کنند؛ شاید به این امید که این روش، ترحم‌برانگیز است و مردم را با حکومت هم‌سو می‌کند. حال آن‌که روی دست گرفتنِ چنین رویکردی از سوی مقامات ارگ ریاست‌جمهوری، خود ناکامیِ ‌حکومت را در امر مبارزه با فساد، قانون‌شکنی و تامین ثبات اعلام می‌کند. حال آن‌که این اعلام ناکامی باید سال‌ها قبل صورت می‌گرفت تا امروز ما شاهد تغییری می‌بودیم؛ اما متاسفانه مسوولان حکومت زمانی از چنین واقعیت‌ها سخن می‌گویند که فرصت بسیار کمی باقی مانده است.
مقامات حکومت با استفاده از رویکرد «اعتراف به نواقص کار خودشان» می‌خواهند از کوتاه‌کاری‌ها و ناکامی‌های بی‌شمار خویش برائت حاصل کنند. این رویکرد، نخست با جناب رییس‌جمهور آغاز شد. بار اول جناب رییس‌جمهور بود که با اعتراف به کوتاهی‌ها اشک تمساح ریخت و در برابر مردم روی خود را سفید جلوه داد. اکنون به نظر می‌رسد که چنین رویکردی کم‌کم به یک سنت در میان متولیان امور تبدیل شده است.
سخنان جناب مارشال در پهلوی این‌که واقعیت‌های بسیاری را آشکار می‌سازد، حکایت یأس و سرخورده‌گی را هم در خود دارد. این‌که مردم بی‌چاره افغانستان به چه کسی یا کسانی رجوع کنند وقتی مسوولان حکومت، به‌جای انفاذ قانون، عجز‌شان را در برابر هیولای قانون‌شکنی و قانون‌گریزی بروز می‌دهند؟!
اگر ده سال قبل بود و مسوولین حکومت چنین سخنانی را ابراز می‌کردند، شاید تاریخِ کشور ورق می‌خورد؛ چون فرصت زیادی برای تغییر وجود داشت. اما امروز که گام به گام به سوی ۲۰۱۴ نزدیک می‌شویم و همه‌چیز رنگ شک و تردید به‌خود می‌گیرد، چه‌گونه می‌‌توان با این‌همه مشکل مبارزه کرد و یا چه کسانی این کار را خواهند کرد؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.