افغانستان به روایتی دیگــــر صداهای مترقی

گزارشگر:سه شنبه 4 جوزا 1395 - ۰۳ جوزا ۱۳۹۵

بخش شانزدهم/

mandegar-3کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راه‌اندازی شد و از همکاری فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسنده‌گان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاست‌مداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانی‌ها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبه‌ها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمع‌بندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفت‌وگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقه‌مندان قرار می‌گیرد؛ ما می‌خواهیم از این طریق، صدای نخبه‌گان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بین‌المللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبه‌ها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511

ترس از نفوذ نگاه سنتیِ نسل گذشته
تعداد زیادی از کنش‌گران و نیروهای مترقی افغانستان، نسبت به تفوقِ نگاه جزم‏اندیشِ نسل گذشته ابراز نگرانی می‏کنند و هراس دارند که این نسل با قدرتی که در دست دارد، بتواند نسل جدید را در معاملات سیاسیِ خود قربانی کند.
باری سلام از این دسته است، او می‏گوید: “نسل سنتی می‏خواهد به هر قیمتی شده، نگاه آزموده شده و کهنۀ خویش را بار دیگر بر جامعۀ نو افغانستان تحمیل کند. این نسل دست به یک سری معامله‏های سیاسی زده است. ترسم از عواقب بازی‏های سیاسی و نفوذ اندیشۀ این نسل سنتی بر افکار و رفتار نسل جدید کشور است”.
صحرا کریمی نیز معتقد است همین تفکری که در مقابل تغییر مقاومت می‏کند، ممکن است مانع پیشروی نگاه متفاوتِ نسل‏های جدیدتر شود و حتا عاملی در کور کردن استعدادهای آن‏ها باشد: “مهم‏ترین ترسِ من این است پدران ما یا کسانی که قبل از ما در افغانستان بودند، فرصت تغییر به جوانان ندهند. نشانه‏های این ترس را می‏توان در همین زد و بندهای سیاسی دید. همین حالا شاهد یک نوع لج‌بازی بزرگان و پدران‏مان هستیم. این‏ها به هیچ عنوان نمی‏خواهند میدان را خالی کنند. اگر کاندیداهای ریاست‏جمهوری یا فعالیت‏های سیاسی را ببینید، کمتر جوانان سهیم هستند. همیشه جوانان در رده‏های چندم حضور دارند و اغلب سردمداران کسانی بودند که پیشینۀ خوبی در تاریخ این کشور نداشته‏اند. خیلی خطرناک است که این امکان را ندهند که استعدادها، خلاقیت‏ها و نوآوری‏های خودمان را بتوانیم بروز دهیم”.
احمد ولی مسعود هم به رهبران اشاره دارد: “ترس من از رهبرانِ سنتی و قوم‏گرای کشور است. می‏ترسم این رهبران دوباره در پی آن باشند که مافیای قدرت سیاسی، تشکیل بدهند. این مسأله دور از تصور نیست که ایشان به‌خاطر حفظ اقتدار و جایگاه غیرمشروع خود، با هم متحد شوند و دست به آشوب و درگیری بزنند”.
دستاوردها و حقوقی که هنوز نهادینه نشده‏اند
زمانی که تفکر یا حقوقی نهادینه شود، به این معناست که در فرایند استواری سازمان یافته و منسجم شده است، نقش و کارکرد آن ثابت و به‌خوبی پذیرفته و تبدیل به ارزش شده است. نهادینه شدن یک امر اجتماعی، زمانی رخ می‏دهد که حتا با از بین رفتن علل به وجود آمدن آن، مثل وجود قدرتی به عنوان ضمانت اجرایی، اصل ارزش آن از بین نرود. برخی از فعالان در افغانستان به دلیل کوتاه‌مدت بودن و عدم وجود فرصت و امنیت کافی برای نهادینه شدن دستاوردها، نگران از بین رفتن و در نتیجه رجوع به گذشته هستند.
محمدرحیم جامی نیز می‏گوید: “یکی از نگرانی‏ها و ترس‏های من، متزلزل شدن حقِ آزادی بیان و بنیان‏های حقوق بشری است. می‏ترسم به خاطر سازش‌کاری‏های سیاسی، خیلی از چیزهایی را که در این سیزده سال به دست آوردیم، به‌راحتی از دست بدهیم. یکی از هراس‏های من این است که بعد از خروج نیروهای بین‏المللی و جامعۀ جهانی از کشور، تمام پروژه‏های کوتاه‏مدت ناتمام بماند”.
ثریا پوپل معتقد است: “ترس من تکرار اشتباه جامعۀ جهانی است که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی افغانستان را تنها گذاشتند”. میراحمد جوینده هم به حضور عوامل موثر بیرونی اشاره می‏کند: “ما حوادث رفتن روس‏ها را تجربه کرده‏ایم. هرگاه جامعۀ جهانی ما را ترک کند، حقوق زن و آزادی رسانه‏ها و حقوق بشر به مخاطره می‏فتد. ترس من این است که دستاوردهای ۱۲ساله به چالش کشیده شود”.
دکتر داوودشاه صبا از تکرارها و عدم تداوم داشته‏ها ابراز تأسف و نگرانی می‏کند: “چالش اساسی در طول تاریخ افغانستان، نبود پایداری و تداوم نسل‏های مختلف در کشور است. در پنج‌هزار سال گذشته این قاعدۀ تاریخ افغانستان بوده است. از دوره‏های مختلف حتا از عصر امان‏الله خان هیچ چیزی برجای نیست، نه خیابانی و نه خانه‏یی. متأسفانه هنوز نهادهایی که بتوانند با قدرت، پایداری خود را بدون انرژی و عوامل بیرونی تأمین کنند، به وجود نیامده اند. نظام کنونی، نظامی فروپاشیده، نابکار و بی‏تأثیر است. نسل نو هنوز نتوانسته جایگاه خود را تثبیت کند. فشار به حدی است که ما با یک لغزش، امکان دارد به عقب بازگردیم”.
هراس از نگاه سنتی جامعه به زنان
درست است که جنگ و ناامنی در یک جامعه هم شرایط زنان و هم مردان را تحت‏تأثیر قرار می‏دهد، اما معمولاً در بی‏ثباتی شرایط سیاسی ابتدا گروه‏های آسیب‏پذیرتری هدف قرار می‏گیرند که شاید هنوز در ابتدای راهِ تغییر وضعیت موجود و توانمندسازی خود باشند. بی‏دلیل نیست که برخی از فعالان اجتماعی افغانستان بیمناکِ از دست دادن همین تغییرات بطی در حوزۀ زنان هستند.
حمیرا قادری نقض حقوق زنان را بیش از آن‌چه که مورد انتظار بود، می‏بیند: “هشت سال پیش زمانی که به آقای کرزی رای دادیم، بحث این بود که ما برای زنده‌گی بهتر رای دادیم. در سال‏های اول دولت در برابر تفکر زن‌ستیز و مردسالارانه ایستاد. ولی هرچه پیش آمدیم، وحشت عظیم‏تر بر زنان غالب شده است”.
وحیده صمدی هم ترسی مشابه دارد: “مهم‏ترین ترس من، اثرات مخربی است که گفت‌وگوهای صلح میان دولت و طالبان، بر وضعیت زنان در کشور وارد خواهد کرد. ترس من این است که بعد از ده سال کوشش و تلاش برای تکوین حقوق زنان در کشور، گروهی قدرتِ سیاسی را در دست گیرند که هیچ اعتقادی به هویت زنان و حتا بشر بودن زن ندارند”.
محبوبه جمشیدی، رییس امور زنان ولایت هرات می‏گوید: “نبود امنیت کامل در کشور، کشت، تولید و مصرف مواد مخدر، تروریسم و فساد اداری، چالش‏های بزرگ جامعۀ ما هستند. این در حالی است که زنان افغانستان، از این ناهنجاری‏ها بیشترین آسیب را می‏بینند”.
اما خالده خرسند لزوماً اشاره به یک تفکر سیاسی مشخص ندارد، بلکه معتقد است این نگاه و ذهنیتِ نادرستِ لایه‏های مختلفِ جامعه به زنان در افغانستان است که باعث شده نوعی ترس و بی‏اعتمادی در وجود زنان رخنه کند: “چه در گذشته و چه در آینده، ترسی عمیق در دل ما زن‏های افغان وجود دارد و آن ترس مبتنی بر بی‏اعتمادی‌یی است که در این جامعه نسبت به زن وجود دارد. این جامعه تا زمانی که از درون حضور و موجودیت زن‏ها را نپذیرد، درهر دوره‏یی می‏تواند آبستن مسایلی از این دست باشد که در پارلمانی مانند پارلمان فعلی افغانستان که بیشتر از ۲۵ درصد کرسی‏هایش را زنان در اختیار دارند، قانون منع خشونت علیه زنان پاس نمی‏شود”.
احمد فهیم حکیم، بخشی از اشکال را در عدم وجود یک سیاست و چهارچوب شفاف می‏داند: “هراس اساسی در این است که آیا دستاورد‏های ما در مورد حقوق بشر، آزادی بیان، حقوق زنان و اطفال و پروسه‏های دموکراتیک پابرجا خواهد ماند یا خیر؟ مطابق استراتژی ملی انکشاف افغانستان قرار بود که تا سال ۲۰۲۰ زنان تا ۳۰ درصد در تشکیل اداراتِ دولتی سهم داشته باشند درحالی‏که امروز فقط ۱۸ درصد زنان نسبت به مردان شاغل‏اند. پرسش این است که آیا مصالحه‏یی که ما از آن حرف می‏زنیم، سازش سیاسی است یا مذاکره و مصالحه برای بقای دستگاه حاکم؟ نبود خطوط قرمز در مذاکرات صلح و نبود یک سیاستِ شفاف و روشن در مورد مذاکره با طالبان و نیروهای مسلح مخالفِ دولت و عدم ضمانت‏ها و تأکیدات روی ارزش‏های حقوق بشر بدون شک، سبب تشویش و دلهرۀ مردم مخصوصاً نهاد‏های دفاع از حقوق زن و جامعۀ مدنی می‏شود”.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.