احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 11 جوزا 1395 - ۱۰ جوزا ۱۳۹۵
بخش دوم/
برگردان: مهدی قراچهداغی
هفت باید مرگبار
۱٫ دیگران به دلیل اینهمه خدمتی که به آنها میکنم، باید مرا دوست بدارند و از من تشکر کنند.
۲٫ دیگران باید همیشه مرا تأیید کنند و دوست بدارند، زیرا برای خشنود کردن آنها به شدت تلاش میکنم.
۳٫ دیگران هرگز نباید از من انتقاد کنند، زیرا همیشه سعی دارم مطابق میل و خواستۀ آنها رفتار کنم.
۴٫ دیگران باید با من مهربان باشند، زیرا من با آنها به خوبی رفتار میکنم.
۵٫ دیگران هرگز نباید مرا برنجانند و یا با من رفتار غیرمنصفانه داشته باشند، برای اینکه من با آنها خوب و خوشایند رفتار میکنم.
۶٫ دیگران هرگز نباید مرا ترک کنند، زیرا کاری میکنم که به من احتیاج داشته باشند.
۷٫ دیگران هرگز نباید از من عصبانی شوند، زیرا من با تمام وجود سعی میکنم از پیدا کردن اختلاف با آنها، بپرهیزم و یا آنها را از خودم خشمگین نسازم.
این قوانین دربارۀ اینکه دیگران چهگونه «باید» یا «نباید» رفتار کنند، نشانۀ رفتار تدافعی کسانی است که میخواهند دیگران را از خود راضی نگه دارند. تردیدی در این نیست که راضی کردن، کمک کردن و یا برآورده ساختن نیازهای دیگران به شما احساس خوبی میدهد؛ اما این فرمول در نهایت اشتباه و معیوب است.
دست از بایدها بشویید
تمامی بایدهای مهلک هفتگانه را میتوان به گونۀ «ترجیحی» بیان کرد. مثلاً «ترجیح میدهم که دیگران به من بیاعتنایی نکنند»؛ این طرز بیان و انتظار، بسیار واقعبینانهتر است.
بیان ترجیح، «ترجیح میدهم که دیگران، به خصوص کسانی که من آنها را دوست دارم با من باقی بمانند و مرا ترک نکنند»، در مقایسه با عبارتی که دیگران را از ترک کردن شما ممنوع میکند، عبارت بهتری است. عبارت دوم، بدین معناست که شما کنترل کامل کارهایی را که دیگران میتوانند یا نمیتوانند بکنند، در دست دارید و حال آنکه در واقع چنین نیست. اما جملۀ «ترجیحی» تصدیق درست و دقیقی است که دیگران میتوانند حتا اگر شما را ناراحت بکنند، دربارۀ نصیحتتان دست به انتخاب بزنند.
دکتر دیوید برنز و سایر متخصصان شناختدرمانی ـ روش درمانی بسیار پرطرفداری که برای از میان برداشتن خطاهای شناختی تلاش میکند ـ معتقد استند که «بایدها» مسبب افسردگی، اضطراب و سایر مسایل خلقی هستند. در روش شناختدرمانی، بیماران تشویق میشوند تا به جای عبارات «بایددار»، از عباراتی منعطفتر و منطقیتر استفاده کنند.
توجه به این نکته که به کار بردن عبارات «باید» دار، سلامتی عاطفی، خوشبختی و شادی انسان را به مخاطره میاندازند، به حدود سی سال قبل از آنها در شناختدرمانی برمیگردد. یکی از بنیانگذاران سرشناس تحلیل روانی به نام داکتر کارن هورنای از عبارت «قساوت بایدها» برای توصیف نیروی دربند کِشندۀ قواعد و قوانین شخصی استفاده نمود.
به گفتۀ دکتر آلبرت الیس مؤسس مکتب رفتار درمانیِ منطقی هیجانی ـ مکتبی که قبل از شناخت درمانی، صورت خارجی پیدا کرد ـ، بیماران عصبی خوب و خوشایند ـ عبارتی که الیس آن را برای تمامی کسانی که از اضطراب، افسردهگی و سایر اختلالات دماغی رنج میبرند بهکار برده است ـ موجوداتی هستند که به خود لطمه میزنند. به گفتۀ او، این بیماران در سه مورد از باورهای «باید«دار با دشواری روبهرو هستند.
Comments are closed.