مختصرالمنقول؛ کتــابی در تاریخ هــزاره‌ها

گزارشگر:دكتر شمس‌الحق آريانفر/ یک شنبه 6 سرطان 1395 - ۰۵ سرطان ۱۳۹۵

بخش دوم و پایانی/

mandegar-3کیفرهای عجیب و دشوار:
– روغن را سرخ می‌کردند و بر سرِ شخص درحالی که اطرافِ سر را خمیر گرفته بودند، می‌ریختند.
– سنگ را در کوره داغ می‌کردند و داخل لباسِ فرد می‌انداختند.
– گربه را در تنبانِ شخص می‌انداختند درحالی‌که پاچه‌های تنبانِ او را می‌بستند.
– افرادی وجود داشت که اشخاص را چک می‌زدند و با دندان بدن افراد را می‌کندند، قسمی که لب و دهن و زبان‌شان با خون سرخ بود.
شورش در هزاره‌جات
این کیفرها و بیداد به اضافۀ جرایم سنگین، سبب شد که مردم ارزگان و اجرستان یاغی شوند و قیام نمایند که بعدها مردم بیسوک، دای زنگی و دای کندی هم یاغی گردیدند. قیام چنین آغاز شد:
درسال ۱۳۰۹ در جلگاه پالان ۱۸ نفر دولتی وجود داشت که انواع ظلم را بر مردم روا می‌داشتند. مردم شب‌هنگام حمله کردند و این ۱۸ تن را کشتند. به طرف قورخانۀ ارزگان حرکت نمودند و آن را تصرف کردند که همه صاحب اسلحه شدند. بعد از آن هرجا افراد دولتی بود،‌ مورد حمله قرار گرفت. قوای دولتی در سراسر منطقه تلفات سنگینی را متحمل گردید و شکست کامل را تجربه کرد.
با مشاهدۀ این وضعیت، امیرعبدالرحمن جنگ را مذهبی ساخت؛ ملاهای تسنن را جمع نمود و علیه شیعه فتوا صادر نمود. هزاره‌ها را متهم ساخت که همیشه با متجاوزین کشور همکارند. و دلیل آورد که حین حرکت قشون جنرال ستوارت و کرنبل رابرت به سوی قندهار که مجاهدین جلو آن‌ها را گرفته بودند، هزاره‌ها به قوای انگلیس کمک کردند و سبب رسیدن آن‌ها به قندهار شدند.
با این اتهامات از سراسر افغانستان، افراد ایلجاری را جمع نمودند. درسال ۱۳۱۰ افرادی از بدخشان، بلخ، ترکستان، ازبک، افغان و ترکمن به سوی ارزگان و اجرستان حرکت کردند. در پیشاپیش این قوا، افراد ایلجاری دای زنگی و مناطق دیگر به شمول ۴ هزار تیمنی به سرگردگی عبدالله خان هزاره از قندهار حضور داشتند. تعداد این قوا که سراسر منطقه را در محاصره داشتند، به ۶۰ هزار می‌رسید که ۲۰ هزار آن قوای دولتی بود و بقیه قوای مردمی.
منطقه اشغال گردید. خشونت‌های بسیاری به‌راه افتاد، مردم زیادی کشته شدند و شمار زیادی به سمت خراسان و کویته و بلوچستان فرار کردند.

مصایبی که در ختم جنگ مشاهده شد:
– در جریان جنگ در هر طرف نعش انسان‌ها افتاده بود که در نتیجۀ گندیده شدن آن‌ها، وبای عظیمی منطقه و حتا کشورهای همسایه را فرا گرفت و تلفات هنگفتی را به‌بار آورد.
– در نتیجۀ پراکنده‌گی نعش‌ها، گرگ‌ها به خوردن انسان عادت گرفتند که بعد از آن در ختم جنگ نیز مردم باقی‌مانده، از حملۀ گرگ‌ها امان نداشتند. سلاحی برای کشتن گرگ‌ها نداشتند. هر روز کودکی را گرگ به جای گوسفند می‌برد.
– وقتی مردم اجازه یافتند به مناطق‌شان برگردند، در هر جلگه که هزار خانوار زنده‌گی داشتند، حدود صد خانوار پیدا شدند و بس.
با ختم جنگ و ختم جابجایی دوبارۀ مردم در منطقه، مصایب دیگری به سراغ‌شان آمد، از جمله:
– درسال ۱۳۱۱ مردم ارزگان ۸ هزار تفنگ جریمه شدند تا به دولت تحویل دهند.
– در ۱۳۱۲ تمام بزرگان هزاره‌جات با زن‌ها و فرزندان‌شان به کابل روان شدند که همه نابود گردیدند.
– ملاهای حنفی در منطقه تعیین گردیدند تا مردم را به طریقۀ تسنن نماز بدهند.
– درسال ۱۳۱۵ فرمان شد تمام مناطق ارزگان، چوره، قوی و اجرستان کاملاً گرفته شود که در نتیجه مردم به ایران و توران و عربستان و غیره نقاط آواره شدند و شمار زیادی در راه‌ها تلف گردیدند.
۲- دیدگاه‌ها در مورد ریشۀ هزاره
بخش دیگر کتاب که به گونۀ مقدمه بر کتاب درج گردیده، نظریات جدیدی است که دکتر حفیظ شریعتی جمع‌آوری و شرح نموده است. در این نبشته، دیدگاه‌های جدید پیرامون نسب و تاریخ هزاره آمده است که آن‌چه را در متن آمده، برنمی‌تابد. در این بخش چند نظر ارایه شده است:
– هزاره‌ها بازمانده‌گان سربازان مغول‌اند: این نظریه از سوی دانشمندانی چون: ارمینوس ومبری، الفنستون، الکساندر برنس، تیتلرف بیلو‌، پطروشفسکی مطرح گردیده است که گفته شده، هزاره‌ها بقایای سربازان چغتای اند که مانگوکا برای پشتیبانی هلاکو فرستاد. طوری که دیده می‌شود، این دیدگاه نخستین‌بار توسط ابوالفضل دکنی مورخ دربار جلال‌الدین اکبر عنوان شد که بعدها دانشمندانِ یاد شده آن را تکرار کرده‌اند.
– هزاره‌ها از اختلاط ترک و مغول به‌وجود آمده اند:
این‌که هزاره منشای مغولی ـ ترکی دارد. این دیدگاه را برمودین دانشمند شوروی عنوان کرد و دلیل آن‌هم استناد به سیما و ساختار فزیکیِ هزاره‌ها است نه سند دیگر.
– هزاره‌ها ترک اند: استدلال این است که همۀ اقوام جابه‌جا شده از شرق به غرب از یوچی‌ها تا هون‌ها همه التایی و ترک اند.
– هزاره‌ها از اقوام بومی و کهن خراسان‌اند:
استدلال شده است که آزمایش استخوان‌های به‌دست آمده ازگورستان های کهن و مردم امروز بامیان، یگانه‌گی ژنتیک و d.n.a را نشان می‌دهد.
پیش از ورود چنگیز، قبایل گرستانی و غرجستانی هزاره وجود داشته است.
فریرفرانسوی می‌گوید: هزاره‌ها در زمان اسکندر در محلی بودوباش داشتند که حالا زنده‌گی دارند.
بطلیموس مرکز راکوزیا و ارغنداب مالستان و جاغوری را هزاله معرفی می‌کند.
– هزاره‌ها از طایفۀ هون‌های سفید اند و از تیرۀ آریایی‌های کهن اند:
استدلال می‌شود: هیوان تسانگ رسم‌الخط، معتقدات و استعمال مسکوکات هزاره‌ها را شبیه «توهولو»ی تخارستان می‌داند. می‌گوید: اگرچه زبان‌شان کمی با ساکنان تخار متقاوت است، با آن‌هم سخن گفتن آن‌ها خیلی با هم مطابقت می‌کند.
گویش هزاره‌گی، یکی از کهن‌ترین گویش‌های زبان فارسی است.
زبان فارسی به عنوان کهن‌ترین پدیدۀ فرهنگی خراسان، زبان هزاره‌هاست.

برایندی که از کلیۀ این دیدگاه‌ها به‌دست می‌آید، این است:
– هزاره‌ها مغول نیستند که مغول‌ها در این کشور با حضور چنگیز خان پیوند می‌یابد و غیرممکن است ملتی در یک کشور از بقایای سربازانی به وجود آید. دیگر این‌که مغول جریان فاتح بود. زبان آن‌ها نزد گوینده‌گانش باید حفظ می‌شد و از بین نمی‌رفت. گذشته از این‌ها، هزاره‌ها به شهادت تاریخ قبل از مغول در این سرزمین بوده‌اند و در مقابل چنگیز مقاومت کرده‌اند. وجود قبایلی چون گرستانی و غرجستانی برهان مدعاست. بیان افضل دکنی، بیانی‌ست سیاسی برای خشنودی مغول‌های هند؛ تأیید هزاره‌ها ناشی از سرخورده‌گی و شکست‌های سیاسی؛ و تأیید قدرت‌های استعماری ناشی از اهداف سیاسی آن‌ها در ایجاد اختلاف است.
– هزاره‌ها ترک نیستند، زیرا ترک‌ها بعد از اقوام آریایی و بعد از کوشانی‌ها و در عهد اسلامی بیشتر به غرب مهاجرت کرده‌اند و مسیر حرکت و قبایل آن‌ها نیز مشخص است.
– هزاره از اختلاط ترک و مغول هم به وجود نیامده، و این یک بیان افسانه‌یی و بدون استناد است.
– می‌ماند ‌دو دیدگاه که هزاره‌ها از مردمان بومی این سرزمین اند و یا هزاره‌ها از آریایی‌های کهن اند. این دو نظر قابل ترکیب اند. نخست هزاره‌ها مردمانی‌اند که قبل از مهاجرت آریایی‌ها در این خطه بوده اند و بعد از حضور آریایی‌ها، زبانِ آن‌ها را گرفته اند. و یا از قبایل آریایی اند که با حضور اقوام ترک و مغول به کوهستانات رانده شده اند. زیستگاه‌شان در زابلستان مهد رستم و خاندان‌های آریایی نیز می‌تواند آریایی بودن آن‌ها را استحکام بخشد.
وابسته‌گی‌شان به زبان فارسی دری نیز آن‌ها را آریایی نشان می‌دهد. ورنه قومی غیرآریایی که کتلوی زیست دارند، به هیچ صورت فرهنگ و زبان‌شان را از دست نمی‌دادند. دانشمندان باور دارند که درمقابل اسکندر هزاره‌ها مقابله کرد. روایت‌های شاهنامه آریایی‌ها را در مقابل اسکندر نشان می‌دهد. هیوان تسانگ، زبان هزاره‌ها را با زبان مردم تخارستان یکی می‌داند.
مهم‌تر از همه این‌که قبل از سدۀ دوم قبل از میلاد که نخستین جابه‌جایی آریایی‌ها (یوچی‌ها) از غرب به شرق آغاز شد، هیچ قوم وابسته به دودمان التایی به غرب نیامده‌اند. بنابراین باید عجالتاً پذیرفت که هزاره‌ها اقوام بومی این سرزمین اند و یا یکی از تیره‌های آریایی.
نکات مفید و ارزنده در کتاب
– در این کتاب طوایفِ هزاره که بین کابل و غزنی و قندهار زیست دارند، معرفی گردیده است؛ چون: تیموری، محمد خان، تیمنی،‌ چچ، هزاره و… .
– ولایات هشتگانۀ هزاره‌جات با جزییات معرفی گردیده است: ده زنگی (در تاریخ غرجستان)، بیسوک، جاغوری، مالستان و اجرستان، ارزگان، شوی، چوره وکمسون، شیخ علی
– بیان رویدادهای عصر امیر عبدالرحمن که نگارنده خود ناظر آن بوده است. این گزارش بسیارمتفاوت است از نوشتۀ سراج‌التواریخ که بعد از سانسور دربار به‌دست نشر رفته است.
– مقدمه‌یی که توسط دکتر حفیظ شریعتی بر کتاب افزود گردیده، کتاب را زیاد ارزشمند ساخته است؛ زیرا در این بخش دیدگاه‌های جدید پیرامون نسب هزاره‌ها به روایت اسناد تاریخی و بیان محققان آمده است که می‌تواند در زمینه بسیار مفید باشد و راهگشا.
نصحیت نویسندۀ کتاب
نگارندۀ مختصرالمنقول، دو نکتۀ اساسی را به عنوان نصحیت به اقوامش ارایه می‌کند؛ نصایحی که همیشه و در همۀ روزگاران سبب نجات هزاره‌ها خواهد شد:
– رهبران ما ظالم اند. باید مطابق ارشادات اسلام: سیدالقوم خادمهم، خدمتگزار مردم و خادم مردم باشند.
– نکتۀ دیگر این‌که ما از علم به دوریم. باید علم بیاموزیم. هر چیز جانب اصلِ خود حرکت می‌کند. آتش به طرف بالا و سنگ و کلوخ به طرف پایان که اصل‌شان است، حرکت دارند. ما اگر دوست‌دار علم باشیم، علم جانبِ ما حرکت می‌کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.