احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالبشیر فکرت، استاد دانشگاه کابل/ دوشنبه 7 سرطان 1395 - ۰۶ سرطان ۱۳۹۵
«زمان» را یکی از پیچیدهترین مقولههای فلسفی بهشمار آوردهاند که تا هنوز برای بشر مسأله است. آنچه در باب «زمان» نمیتوان از آن بهسادهگی رد شد، نسبتِ آن با حرکت، ابعاد، اشیا، ذهن و حالات نفسانیِ آدمیست. نسبتِ زمان با حرکت، اشیا و بُعد سویههای بیرونی زمان است، درحالیکه پیوند زمان با انتقال مداوم حالتهای نفسانی، و نیز با ذهن که عمدتاً با دو روشِ شهودی و عقلی دستیاب میشود را میتوان ریشههای زمان در درونِ آدمی خواند.
فیلسوفان اسلامی عمدتاً با تکیه بر نظریّۀ ارسطو، زمان را «کمّ متصل غیر قارّ» به شمار آوردهاند و آن را مقدارِ حرکت هر موجود دانستهاند. با این بیان، زمان چیزی جز حرکت نیست. شیخالرئیس ابوعلی سینا نیز با توجه به داستان اصحاب کهف و براهینی که بهدست میدهد، زمان را در فقدان حرکت معدوم میانگارد؛ چنانکه صاحبان کهف نیز بهدلیل عدم حرکت، مرور بیش از سهصدسالِ زمان را احساس نکردند. فارابی و الکندی نیز بر تناظر زمان و حرکت، و عدم استقلالیّت زمان از حرکت پای فشردهاند. زمان امروزه یکی از جدّیترین مباحث فزیک جدید بهحساب میآید. انشتین برای زمان وجودِ عینی قایل شد و زمانِ را بُعدِ چهارم اشیاء خواند و نشان داد که هر چیزی زمانِ خودش را دارد. در این میان، اندیشمندانی چون کانت و برگسن، یکی از رهگذرِ ذهنیانگاشتنِ زمان و دیگری از مسیر شهودی پنداشتنِ آن سعی کردند زمان را به درونِ آدمی برگردانند. کانت زمان را جزو ساختار ذهن آدمی میدانست، درحالیکه از دیدِ برگسن، زمان انتقال مداوم حالات درونی انسان بود. فیلسوفانی که عمدتاً شهودگرا اند، به زمان از پنجرۀ حالتهای درونی انسان نگریستهاند و تنها به وجود درونی زمان باورمندند و حالتهای درونی آدمی را سرچشمۀ زمان میانگارند؛ در حالیکه عقلگراها زمان را از سنخ مقولات مفاهمهیی میپندارند.
تردیدی نیست که زمان با وضع و حالِ آدمی پیوند دارد و چگونهگی حالت و موقعیّتِ آدمی بر کیفیّت گذرِ زمان اثردار است. در روزگار ما، زمان با سرعت عجیبی میگذرد که حساب آن از سنجشِ قیاس بیرون است. در روایتی، یکی از نشانههای کوچک قیامت، پرشتابشدن زمان (سال مثل ماه، ماه مثل هفته، هفته مثل روز و قس علیهذا) خوانده شده است. طبیعیست که سریع و بطی گذشتنِ زمان به اعتبار شرایط و احوال هر کسی فرق میکند؛ کما اینکه، زمان در وضعیّتهای مناسب و مطلوب با سرعت عجیبی سپری میشود، درحالیکه در حالتهای فوقالعاده و طاقتفرسا بهکندی تمام جریان مییابد؛ یا شاید اینکه، وقتی ما در رفاه قرار داریم و ترس و تشویشی بر ما غلبه ندارد، واقعیّتِ زمان (عمر) را به سرعت در جریان مییابیم؛ اما در حالتهایی که انتظار میکشیم، یا با دشواریهای مرگ و مرض و تهیدستی و … دست به گریبانیم، رفتارِ شتابناکانۀ زمان بهصورتِ چشمگیری بطی میشود و آدمی احساس میکند زمانِ بسیاری را زندهگی کرده است.
با این بیان، زندهگی در رفاه و آسایش علیرغم مزیتهای فراوانی که دارد، باعث میشود تا عمر بهسرعت سپری شود و آدمی نتواند طول عمرش را بهدرستی احساس کند. در برابر، شرایط دشوار و ناآسودهگیحالی علیرغم همۀ کاستیهایی که ممکن است با خود بههمراه آورد، سبب میگردد زمان (عمر) به دشواری بگذرد و آدمی احساس کند وقتِ بسیاری را زندهگی کرده است. با این یاددهانی، باید با برگسن همراه شد. در نگرش او، زمان در مقام وجود همان انتقال مداوم حالتهای درونی است، درحالیکه در مقام شناخت جز با ابعاد و حرکت شناخته نمیشود. دیدِ اخیر به زمان را میتوان ترکیبی از دو نگرش عینی (بیرونی) و ذهنی (درونی) به زمان دانست که از جامعیّتِ بیشتری برخوردار به نظر میرسد.
×××
روزه که سومین رکن اسلام خوانده شده است، از عبادتهای دشوار و طاقتفرساست. مشقتی که در انجام فریضۀ روزه، آنهم در روزهای طولانی و در منطقههای گرمسیر متصوّر است، در هیچیک از فرایض دیگر متصوّر نیست. شاید از همینجاست که پاداش روزه نیز انحصاریست و خداوند خود اجر روزهدار را بر عهده گرفته است. ماه رمضان افزون بر عبادت، نوعی تمرینِ مشقت است تا انسان بتواند در برابرِ سختیها و ناملایمات از پیش آمادهگی پیدا کند. انسان مسلمان با انجام فریضۀ روزه، با اختیار و جسارتِ تمام به چلنج رمضان لبیک میگوید و خویشتن را در بوتۀ آزمون قرار میدهد. در ماه رمضان که هر سال یکبار فرامیرسد، آدمی با تحمّل دشواریهای روزه، عملاً کند شدنِ جریان زمان را به تجربه میگیرد. انسان در ماه مبارک رمضان است که طول دقیقهها، ساعتها، روزها و ماهها را وجوداً احساس میکند و رمضان از این منظر، نقطۀ عطفی در امتداد یکسال شمرده میشود.
بسیار اتفاق میافتد که آدمی با گذشتِ یکسال از زندهگیاش، تنها ماه مبارک رمضان را به خاطر میآورد و ماههای دیگرِ یکسال عمرِ او – به سبب گذرندهگی پرشتابِ زمان و نارویارویی او با دشواریها – چندان برایش محسوس نمیآیند. انسان تنها در تراژیدی و دشواری میتواند سنگینی زمان را بر دوش عمرِ خویش احساس کند، درحالیکه، لحظههای شیرین و سهل به تسریع بیشترِ حرکت زمان کمک میرساند و از وزنه و ثقلتِ آن میکاهد. پُرروشن است که حرکتِ سریع وزنِ پدیدهها را کاهش میدهد، در حالیکه کندشدنِ حرکت به وزینترشدن اشیا و پدیدهها بهشکل انکارناپذیری یاری میرساند. با این وصف، بطی شدن حرکت زمان با روزه، به وزینترشدن لحظهها منتج میشود و آدمی به ثقلتِ «آن»های زمان (عمر) وجوداً آگاهی پیدا میکند.
Comments are closed.