گزارشگر:یک شنبه 20 سرطان 1395 - ۱۹ سرطان ۱۳۹۵
نویسـنده: دکتور مصطفی محمود
مترجـم: سیداحمـد اشرفی
بخش پنجـــم
قرآن چه میخواهد و فروید چه میگوید؟
روانشناسان غربی، روانِ انسانی را تنها از دریچۀ بیماری و عیب نگاه میکنند و تنها دربارۀ انحرافات و عقدههای آن کاوش مینمایند و هیچ چیزِ مثبتی در مورد روانِ سالم و صحتمند عرضه نمیدارند. در نظر آنها، تنها انگیزۀ سلوک و رفتار انسانی، اشباعِ شهوات است و بس. چنانکه فروید تمام فعالیتهای انسان را ناشی از «عقدۀ اودیپ» و «عقدۀ الکترا» میداند که به ترتیب، از رغبت جنسیِ سرکوبشدۀ پسرِ کودک به مادرش و رغبت جنسیِ سرکوبشدۀ دخترِ کودک به پدرش پیدا میشود و این هذیان و پریشانگوییهاییست که وی از بیماران مبتلا به هیستریا شنیده و برداشت کرده و بر همهگان تعمیم داده است. از این جهت، وی احساسِ گناه را بیماری، و توبه را بیچارهگی، و پشیمانی را عقده، و شکیبایی در برابر ناملایمات را برودت و سردی، و مغلوب کردنِ شهوات را سرکوفتهگی بهحساب میآورد که نتایج خطرناکی را در پیدارد.
حال آنکه دین در نقطۀ مقابل نظریۀ فروید قرار گرفته و به ما میآموزد که زیر پا گذاشتن شهوات دلیلِ تندرستی و توانمندی نفسی، و احساس گناه نشانۀ سلامتی، و توبه علامتِ ادراک و فهم، و ندامت نشانۀ علم و دانش و همۀ آنها دال بر فطرتِ سلیمی است که خدا را شناخته و درک کرده که او منبع همیشهگیِ حق و خیر و عدالت است.
مطابق به آموزههای دینی، نفس آدمی همیشه خواستار شهوت و فجور نیست، بلکه هم توانایی فجور را دارد وهم توانایی تقوا را؛ زیرا خداوند به آن هم میل به معصیت را الهام نموده و هم رغبت به تقوا و پرهیزگاری را. لذا او هم استعدادِ تعالی و ترقی و کمال و معراج به سوی خدا را دارد و هم استعدادِ انحطاط و پایین رفتن و در منجلابِ شهوات غرق شدن را. او یک موجود مختار و مسوول است، چنانکه قرآن میفرماید:
«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ» (سورۀ اسراء: ۸۴)
ترجمه: بگو که هر کس بر حسبِ طبعیتِ خود عمل میکند.
فروید در موضوع جنس و نیرو و لذت جنسی بهحدی افراط میکند که به تصور او، زمانی که کودک شیرخوار پستانِ مادر را میمکد، از روی لذتِ جنسی است. در حالی که کودک جهازهای بدنش تا هنوز فعال نبوده از نگاه فیزیولوژی قادر به احساسِ این لذت نمیباشد.
فروید همچنان به این تصور است که کودک زمانی که مادۀ غایطه را در مقعدش نگاه میدارد، روی انگیزۀ جنسی است و زمانی که بزرگ میشود، این میل را به جمعآوری تکتهای پستی و امثال آن تبدیل میکند. و بر مبنای همین دیدگاه، فروید همه انواع خوابها را تفسیر جنسی نموده و آنها را کوششِ نفس برای اشباع امیالِ سرکوبشده در حالت بیداری میداند. از نظر وی، هرچه در خواب به شکل دایره به نظر انسان میآید ـ مانند غار، چاه، قوطی، حلقه و انگشتری ـ رمزی از آلت تناسلی زن، و هرچه بهصورتِ مستطیل ـ مانند چوبدست، اژدها، قلم، منار، برج، شمشیر و امثال آن ـ به نظر میآید، رمزی از آلت تناسلی مرد میباشد و به همین ترتیب، هر فعالیتی در خواب مانند دویدن، شنا، بایسکلسواری و امثال آنها، انعکاسی از فعالیت جنسی به شمار میرود.
فروید همۀ انواع محبت و عشق را و حتا محبتِ پدر و مادر را و محبتِ نفس را به محبت و عشقِ جنسی منحصر میکند. به نظر او، محبتِ پسربچه به مادرش عقدۀ اودیپ را و محبتِ دختربچه به پدرش عقدۀ الکترا را بهوجود میآورد، پس در هیچ خاطرهیی و هیچ احساسی، پاکی و طهارت وجود ندارد.
فروید میگوید: وقتی کودک به مادرش عشق میورزد و میخواهد با او ارتباط جنسی برقرار نماید، پدرش مانعِ او میشود و اینجاست که در درونش عقدۀ اودیپ بهوجود میآید و از پدرش نفرت پیدا میکند و لذا در روانِ ناآگاه یا در لاشعورش تصمیم میگیرد که پدرش را به قتل برساند و از سر راهِ خود بردارد، اما پیشمان میشود و این پیشمانی را بهطور لاشعوری در خُردسالی با مهربانی و احترام به پدر و تقلید از وی، و در بزرگسالی با خلق کردنِ یک پدر آسمانی و پرستش آن بهنامِ خدا جبران میکند.
این مبالغهییست که کمترین چیزی که میتوان دربارهاش گفت، این است که صاحبِ آن به بیماری جنسی مبتلا بوده است.
Comments are closed.