احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





فاجعۀ دهمزنگ و آن روی سکۀ بی‌اعتناییِ دولت‌مردان

گزارشگر:یک شنبه 3 اسد 1395 - ۰۲ اسد ۱۳۹۵

انفجار در تظاهراتِ جنبش روشنایی، روی دیگرِ سکۀ نابخردیِ سیاسیِ حاکمانِ کشور را به تصویر کشید. در این انفجار بر اساسِ آخرین اطلاعات، بیش از ۶۴ تن شهید و در حدود ۲۰۰ تن زخمی شده‌اند. انفجار زمانی رخ داد که تظاهرکننده‌گانِ جنبش روشنایی در دهمزنگِ کابل تجمع کرده بودند و می‌خواستند خیمه‌های تحصن برپا کنند. سوال این‌جاست که با وجود اطلاعاتِ دقیق از زمان برگزاری تظاهرات و اتخاذ آماده‌گی‌های امنیتی، چرا چنین فاجعه‌یی به‌وقوع پیوست؟
در همین حال، چه کسانی در عقبِ این انفجار قرار داشته‌اند؛ طالبان؟ داعش؟ و یا مخالفانی دیگر؟
جنبش روشنایی از سه ماه به این‌سو بر سرِ عبور سیم برقِ ۵۰۰ وات ترکمنستان از مسیر بامیان و وردک آغاز شده و هنوز به نتیجه نرسیده است. دولت بر اساسِ برخی دیدگاه‌های فنی تأکید دارد که عبور این سیم از مسیر سالنگ بیشتر به نفع مردم است، ولی اعضای جنبش روشنایی می‌گویند که قبلاً یک نهاد تحقیقی آلمانی، مسیر بامیان را اقتصادی‌تر تشخیص کرده بوده است. کُل قضیه اما به این ساده‌گی هم نیست. اعضای جنبش روشنایی در عقب عبور این سیم، هدف‌های سیاسی و قومی را برجسته می‌بینند، ولی دولت تأکید می‌ورزد که تنها به هدف مصالح علیای کشور، میسر عبور سیم برق ۵۰۰ وات ترکمنستان را تغییر داده است.
البته طی این مدت، جنبش روشنایی نیز با افت‌وخیزهایی همراه بوده و برخی رهبرانِ آن که یا در موقعیت‌های بزرگِ دولتی قرار دارند و یا در گذشته چنین بوده‌اند، پس از مدتی جنبشِ روشنایی را ترک کرده‌اند. در آخرین مورد، آقای خلیلی معاون پیشینِ ریاست جمهوری، آقای محقق معاون فعلیِ ریاست اجرایی و سرور دانش معاون ریاست‌جمهوری کشور، نخواستند به دلایلِ گوناگون که برخی‌ها به آن‌ها اشاره کرده‌اند و برخی‌ها چیزی در مورد آن‌ها نگفته‌اند، در تظاهراتِ روز شنبه شرکت داشته باشند. آقای دانش در یک اعلامیه، پیش از برگزاری تظاهرات گفته بود که هنوز گفت‌وگوها با جانبِ دولت ادامه دارد و به همین دلیل، از تظاهرکننده‌گان درخواست کرده بود که از تظاهراتِ روز شنبه صرف‌نظر کنند.
اما بخش دیگرِ جنبش روشنایی، این افراد را به معامله‌گری متهم می‌کنند و می‌گویند که آن‌ها به چنین «رهبرانی» نیاز ندارند.
آن‌چه که در حادثۀ خونینِ روز شنبه اهمیت دارد، این است که هنوز دولت‌مردان کشور، نوعِ سخن گفتن با مردم را بلد نیستند. خیلی امکان داشت که دولت بدون توسل به کانتینر و یا وسایل بازدارندۀ دیگری از این‌دست، موفق به جلبِ نظرِ جنبش روشنایی شود و مسأله بدون تظاهرات حل‌وفصل شود. وقتی برای نخستین‌بار تظاهرات برای تغییر مسیرِ برق صورت گرفت، این احتمال وجود داشت که بارِ دیگر نیز تظاهراتی از این‌دست صورت گیرد. دولت کاملاً در جریانِ مسایل بود و می‌توانست به‌ساده‌گی و از راهِ گفت‌وگو، مسایل را چاره‌سازی کند. اما متأسفانه می‌بینیم که هنوز فرهنگِ گفت‌وگو حتا در میان حلقاتِ سیاسیِ کشور نیز چندان به رسمیت شناخته نمی‌شود.
از جانب دیگر، این نکته نیز قابلِ مکث است که واقعاً چه میسری برای عبور این سیمِ برق به نفع کُل جامعه می‌تواند باشد؟ آیا سران جنبشِ روشنایی خواسته‌های کاملاً معقولی دارند و یا آن‌ها نیز از مردم به عنوان ابرازی برای مقاصد سیاسی استفاده می‌برند؟
این سوال‌ها بدون شک هر ذهنی را به خود معطوف کرده و پاسخ می‌طلبد. نباید بدون بررسی‌های لازم، به داوری پرداخت. زمانی یکی از فیلسوفان معروف گفته بود که «نسبت به همه چیز شک کنید». اما شک به معنای این نیست که چیزی را به رسمیت نشناسیم، بل به این معناست که مسایل را به‌درستی واکاوی و کالبد شکافی کنیم تا در روشناییِ حقایق قرار گیریم.
واقعۀ روز گذشته، بدون تردید نیاز به آسیب‌شناسی دارد و کسانی که در این‌خصوص غفلت کرده‌اند، باید شناسایی و مجازت شوند.
تنها بحثِ امنیتی نیست که در مورد آن غفلت صورت گرفته باشد، بل از نظر سیاسی نیز حتماً افرادی غفلت ورزیده و مسایل را به سوی فاجعۀ دیروز، خواسته یا ناخواسته هدایت کرده‌اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.