گزارشگر:کیان رضوی - ۲۱ عقرب ۱۳۹۱
دو ایده اساسی و آرمانی در جهان فکری اهل سیاست عبارت است از: آزادی و عدالت. تمرکز بر آزادی، اندیشهها و مکتبهای لیبرال را شکل داد و تمرکز بر ایده عدالت، به اندیشههای چپ قوام بخشید. اما در سایه این دو ایده اساسی، آرمانهایی نظیر همزیستی، توسعه و بهویژه صلح جهانی و حقوق بشر نیز اهمیت بنیادین یافته و مجموعه آنها، ساختار آرمانشهر نوین بشری را شکل داده است. آیا میتوان جامعهیی آزاد و برابر را که در پرتو صلح و تساهل و پیشرفت علمی و اجتماعی قرار یافته باشد، تجربه کرد؟ نه تنها در یک منطقه و قاره، بلکه در سطح جهانی و به مثابه یک آرزوی انترناسیونال.
اندیشمندان سیاست، هر یک از جانبی به این مفاهیم مینگرند و میکوشند با ترسیم دو حیطه از اندیشه سیاسی، نظریات خود را عرضه کنند: ۱ـ آرمانشهری که مطلوب آنهاست و خصوصیات و کیفیات آن و راههای رسیدن به این جهان آرمانی و مطلوب. در حقیقت دو نقطه «آرمان» و «واقعیت»، یا «باید» و «هست» را با هم مرتبط کرده و طرق و شوارع رسیدن این دو به یکدیگر را مورد بحث تفصیلی قرار میدهند. همراه با پیچیدهتر شدنِ وضع سیاسی و اجتماعی بشر در قرن بیستم و سده کنونی، بر پیچیدهگی و تنوع این نظریهها نیز بسیار افزوده شده است.
بسیاری از این نظریهها البته امروز دیگر اعتبار چندانی ندارد. از جمله نظریات چپ ارتدوکس یا آنارشی فاقد منطق، یا شووینیسم یا افراطگرایی ملی و نژادی، که امتحان خود را بارها پس داده و آتش نابخردی و خصومت مندرج در ذات آنها گریبان میلیونها انسان را در سراسر جهان گرفته است. اندیشمندان خردمند و انسانگرا، در پرتو همین تجارب تاریخی به ایدههای تازهتری اندیشیدهاند و کوشیدهاند بدون تعصب بر نظریههای رایج و شایع، یا صفبندیهای سنتی میان چپ و راست، صورتبندی واقعبینانهتر و بهتری ارایه دهند؛ شاید مشکلات فراوانی که گریبانگیر ایدههای قرن بیستمی و سنتی بوده است، حلوفصل شود و ایدههای سادهتر و کارآمدتر به داد نظریهپردازان، سیاستگران، نخبهگان اجتماعی و عموم مردم آید.
جان راولز، بیشک در این مسیر، یک ابداعگر و تیوریسین بیهمتا و انقلابی بوده است. انقلاب صمیمی و ایدهآلگرایانه او در بسط مفاهیم نوین سیاسی و اجتماعی، خاص در تعریف مجدد مفهوم عدالت و قراردادهای اجتماعی، راهگشای بسیاری از نظریات نوین و انسانمدار بوده است. یکی از بهترین تیوریهای او، طرح ایده «قانون مردمان» است. «قانون مردمان» همانطور که از نام آن هویداست، یک آرمانشهر سیاسی اجتماعی مردمبنیاد است. نقطه عزیمت راولز نه دولتها، که مردمان هستند؛ مردمانی که او آنها را معقول و آبرومند توصیف میکند و به دنبال حقوق اساسی انسانها، همچون سعادت و انصاف و احترام هستند. این نوع جوامع و مردمان، ممکن است خصیصههای یک جامعه توسعهیافته نوین را نداشته باشند، اما قابلیتهای بالقوه برای بسط حیات موفق و معطوف به آزادی و عدالت نسبی را دارا هستند.
این تقسیمبندی راولز، نوعی جوامع میانی را در میان ایدهآلیسم سیاسی و ضد آن برای ما ترسیم میکند. از این نقطه میتوانیم رابطهیی میان مردمان و دولتهایی که در سایه تحولات تاریخی ماندهاند، اما هنوز فاصلهیی تا رسیدن به توسعه، آزادی و سطوحی از عدالت دارند، برقرار کنیم. «قانون مردمان»، قواعد چنین جامعهیی و خصوصیات چنین مردمانی را برمیشمارد و نوعی آرمانشهر واقعبینانهتر را با دقتی حیرتانگیز ترسیم میکند. کتاب «قانون مردمان» حقیقتاً یک دکترین درجه اول در باب اجتماعات میانی است؛ اجتماعاتی که مردمانی باانضباط و صلاحیت و آرمانهایی متعالی در آن حضور دارند، اما فاقد دولتها و انتظامات سیاسی پیشرفتهاند. کنش سیاسی در این جوامع، بیگمان به پیشرفت خواهد انجامید و چهار ایده بزرگ آزادی، عدالت، حقوق بشر و صلح در دسترس آنها خواهد بود.
راولز میکوشد انحصار این مفاهیم را از جوامع لیبرال غربی بگیرد و در گسترهیی عام و جهانی چنین منزلتی را به جوامع و مردمانی که در سایه قرار گرفتهاند و کمتر دیده میشوند، ببخشد. خواندن این کتاب، بر متخصصان مسایل سیاسی بسیار مناسب است و هر که غیر از ایشان نیز این کتاب را بخواند، به ژرفای اندیشه و گستردهگی افقهای فرهنگیاش افزوده خواهد شد. من در این موضوع تردیدی ندارم، زیرا کتاب راولز اثری است که دقیقاً بر پرسشهای معینی در باب آرمانشهری واقعگرایانه و شرایط دستیابی به آن متمرکز شده است.
منظور از قانون مردمان، انگاره سیاسی خاصی از درستی و عدالت است که به اصول و هنجارهای حقوق و عمل بینالمللی مربوط میشود. «قانون مردمان» امیدوار است بگوید که چهگونه جامعهیی جهانی از مردمان لیبرال و آبرومند ممکن است تحقق یابد، و از میان ما کیست که در پی این آرزو و این پاسخ نباشد.
Comments are closed.